معنی ضرب المثل دشمن نتوان کوچک و بیچاره شمرد

ضرب المثل "دشمن نتوان کوچک و بیچاره شمرد" به این معناست که نباید دشمنان خود را دست کم بگیریم. حتی اگر دشمن ما کوچک و ضعیف به نظر برسد ، باز هم می تواند آسیب زیادی به ما وارد کند.

این ضرب المثل بر اساس تجربه و حکمت گذشتگان شکل گرفته است. در طول تاریخ ، بسیاری از افراد بزرگ و قدرتمند به دلیل دست کم گرفتن دشمنان خود شکست خورده اند.

برای مثال ، در داستان مشهور "شیر و موش"، شیر بزرگ و قوی از موش کوچک و ضعیف می ترسد و او را در دهان خود می گیرد. موش از این فرصت استفاده می کند و باعث می شود که شیر از دهان او بیرون بیاید و فرار کند.

در دنیای واقعی نیز مثال های بسیاری از این ضرب المثل وجود دارد. برای مثال، در جنگ جهانی دوم ، آلمان نازی با حمله به شوروی، کشوری بزرگ و قدرتمند، تصور می کرد که به راحتی پیروز خواهد شد. اما شوروی با مقاومت جانانه خود، آلمان نازی را شکست داد.

بنابراین ، همیشه باید مراقب دشمنان خود باشیم و آنها را دست کم نگیریم. حتی اگر دشمن ما کوچک و ضعیف به نظر برسد، باز هم می تواند آسیب زیادی به ما وارد کند.

در اینجا چند نکته برای مقابله با دشمنان آورده شده است:

همیشه مراقب باشید و دشمنان خود را زیر نظر داشته باشید.

از قدرت و توانایی های خود آگاه باشید و به آنها اعتماد داشته باشید.

با دشمنان خود با احترام رفتار کنید و از توهین و تحقیر آنها خودداری کنید.

اگر دشمنان شما به شما حمله کردند، با شجاعت و شهامت با آنها مقابله کنید.

ریشه ضرب المثل دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد

ریشه ضرب المثل "دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد" به گذشته‌ های دور باز می‌ گردد. در گذشته‌ ها ، انسان‌ ها در شرایطی زندگی می‌ کردند که امنیت و آرامش کمتری داشتند و در معرض خطرات بیشتری قرار می‌ گرفتند. در چنین شرایطی ، مهم بود که انسان‌ ها همیشه آماده مقابله با خطرات و دشمنان خود باشند.

یکی از راه‌ های مقابله با دشمنان ، دست کم گرفتن آنها بود. اگر انسان‌ ها دشمن خود را حقیر و بیچاره می‌ شمردند ، کمتر از او می‌ ترسیدند و راحت‌ تر می‌ توانستند با او مقابله کنند. اما این ضرب المثل به ما می‌ آموزد که هرگز نباید دشمن را دست کم بگیریم، چه کوچک و بیچاره به نظر برسد.

در تاریخ ایران نیز نمونه‌ های زیادی از این ضرب المثل وجود دارد. برای مثال، در زمان جنگ ایران و عراق، صدام حسین با تبلیغات گسترده خود سعی می‌ کرد ایران را کشوری ضعیف و بی‌ دفاع نشان دهد. اما ایران با وجود مشکلات فراوان ، توانست در برابر صدام حسین ایستادگی کند و پیروز شود.

این ضرب المثل در سایر فرهنگ‌ ها نیز وجود دارد. برای مثال ، در زبان انگلیسی این ضرب المثل به صورت "Never underestimate your enemy" (هرگز دشمن خود را دست کم نگیر) بیان می‌شود.

در مجموع ، ضرب المثل "دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد" به ما می‌ آموزد که همیشه باید آماده مقابله با دشمنان خود باشیم و آنها را دست کم نگیریم.

داستان در مورد ضرب المثل دشمن نتوان کوچک و بیچاره شمرد

سال‌ها پیش، در یکی از شهرهای ایران، مردی به نام «محسن» زندگی می‌کرد. محسن مردی ثروتمند و قدرتمند بود. او از این قدرت خود برای زورگویی به دیگران استفاده می‌کرد.

در آن شهر، مردی فقیر به نام «علی» زندگی می‌کرد. علی مردی زحمتکش و مهربان بود. او همیشه به دیگران کمک می‌کرد.

روزی، محسن در حال قدم زدن در بازار بود که علی را دید. محسن به علی نگاه کرد و با صدای بلند گفت: «عجب مرد فقیری! لباس‌هایت که پاره‌پاره است. از کجا می‌آیی؟»

علی با لبخندی بر لب گفت: «از خانه‌ ام می‌ آیم.»

محسن گفت: «خانه؟! تو که خانه‌ ای نداری ! فقط یک کپر کوچک داری.»

علی گفت: «درست است، اما من خوشحالم.»

محسن گفت: «خوشبختی؟! با این وضع زندگی؟!»

علی گفت: «بله، من خوشحالم چون به دیگران کمک می‌کنم.»

محسن گفت: «تو که نمی‌توانی به کسی کمک کنی! تو که حتی نمی‌توانی از خودت مراقبت کنی.»

علی گفت: «من می‌توانم.»

محسن گفت: «نه، نمی‌توانی.»

و به علی خندید.

علی ناراحت شد و به راهش ادامه داد.

چند روز بعد، در یکی از محله‌ های شهر ، آتش‌ سوزی بزرگی رخ داد. مردم محله از ترس به خیابان‌ ها پناه بردند.

محسن که در آن محله بود، با دیدن آتش‌سوزی، تصمیم گرفت از خانه خود بیرون بیاید. او می‌ خواست از خانه خود محافظت کند.

اما وقتی به محل آتش‌ سوزی رسید ، متوجه شد که آتش خیلی بزرگ است. او نمی‌ توانست به تنهایی آتش را خاموش کند.

در آن لحظه، علی از راه رسید. علی با دیدن آتش‌سوزی، تصمیم گرفت به مردم کمک کند. او با کمک چند نفر دیگر، آتش‌سوزی را خاموش کرد.

مردم محله از علی بسیار تشکر کردند. آنها گفتند: «تو مردی شجاع و قهرمان هستی.»

محسن هم که از آتش‌سوزی جان سالم به در برد، از علی بسیار تعجب کرد. او نمی‌دانست که علی می‌تواند اینقدر شجاع و قهرمان باشد.

محسن به علی نزدیک شد و گفت: «من اشتباه کردم. تو مردی بزرگی هستی.»

و از علی عذرخواهی کرد.

علی گفت: «اشکالی ندارد. همه ما اشتباه می‌کنیم.»

محسن از آن روز به بعد، دیگر به کسی بی‌احترامی نکرد. او فهمید که نباید دشمن را کوچک و بیچاره شمرد.

نتیجه

در زندگی، هیچ‌ کس را نباید دست کم گرفت. حتی اگر کسی فقیر یا ضعیف باشد، ممکن است در شرایطی قدرتمندتر از ما باشد. بنابراین ، همیشه باید با همه احترام رفتار کنیم و از دشمنان خود غافل نباشیم.

بیشتر بخوانید :

گسترش ضرب المثل تو نیکی میکن و در دجله انداز

ضرب المثل بار کج به منزل نمیرسد را گسترش دهید

گسترش ضرب المثل از دل برود هر آنکه از دیده برفت

گسترش ضرب المثل باد آورده را باد میبرد

مفهوم ضرب المثل به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...