انشا احساسی درباره ی صدای باران

صدای باران، صدای بارش مرحمت الهی

مقدمه ی زیبای زندگی انسان ها و تمامی موجودات روی این بزرگ پهنه ی خاکی، لطف بی دریغ پروردگاری است که همواره بر گوشه گوشه ی زندگی این دنیا به وسعت سال های سال، با طراوتی جاودانه می بارد و می بارد و جان جهان را لبالب تازه و با طراوت می سازد، بذل توجهی بی منت که با بارش جاودانی اش، نشاط و تازگی را در وجود تک تک موجودات نتیجه می دهد، بی آن که طلبی داشته باشد از جنس قدرت بی نهایت خویش که سیطره اش بر تمامی موجودات هویداست. صدای باران صدای بارش مرحمتی است که پروردگار عالمیان به منظور آفرینش تازگی و نشاط برای همگی موجودات خلق نموده است، تا پژمردگی برای شان خاطره ای باشد از جنس تجربه هایی دور.

صدای باران، پژواکی بی نظیر

طنین دلچسب و شنیدنی مهربانی ماندگار و عمیق خدای بی همتا در صدای باران، پژواکی بی نظیر پیدا کرده است و گوش نواز جان بی آلایش هر موجود زنده ی آگاه به وجود انکار ناپذیر خدایی است. صدای باران انعکاس ارتعاشات متناوب محبتی است که از وجود بی نهایت خداوند به وجود در نهایت وابسته ی تمامی موجودات عالم هستی بی دریغ می رسد، تا سر تا به پا جان بگیرند و به اندازه ی وسع قالب وجودشان از نوای دل انگیز آن، جرعه جرعه معرفت بنوشند.

صدای باران، ضرب آهنگی متعالی

صدای باران سرودی است در دل طبیعت که از بارگاه الهی فرمان می گیرد و با ضرب آهنگی متعالی به زمینیان تقدیم می شود، تا در دلشان نشاطی الهی جان بگیرد و شادباشی همیشگی از این نشاط در جان شان بنشیند. سرودی که هماهنگ می نوازد و هماهنگ می خواند، راز خلقت و راز عشق همیشگی نهفته در این خلقت بی نظیر را.

صدای باران احسن الحال طبیعت

صدای باران صدای بوسه های با طراوت جوانی و نشاط است که یکی پس از دیگری و دانه به دانه، عاشقانه و پیاپی، آرام و محجوب، بر گونه های زمین می نشیند و زلال و ناب، با آرامشی تمام، تا قلب خاکی آن نفوذ کرده، نقطه به نقطه زمزمه ی زندگی ای سبز از دل خاک بی تاب، شنیده می شود، که آرام آرام با ارتعاشی هماهنگ جان می گیرند و رقص کنان بر بستر پر از طراوت و نمناک زمین، تازه تازه، سرک کشیده، جوانه می زنند و سبز در سبز و دست در دست هم، آغوش می گشایند به سمت آسمان سخاوتمند و در این حرکت رو به بالای خود، وسعتی سبز را بر تن خیس و پر از هیجان زمین می پوشانند و آن چنان زمین و زمان را به وجد می آورند که با تکانی از جنس تحولی بزرگ، جهان و جهانیان را به بهترین حال، احسن الحال می رسانند، آری صدای باران احسن الحال طبیعت است.

صدای باران صدای خوشایند زندگی

صدای باران صدای نوازش های مکرری است بر روی پوسته ی سبز و سرزنده ی طبیعت در جای جای دنیا، که از قلقلکی نرم و مطلوب بر تنه ی تنومند درختان کهنسال تا ناز و نوازشی دلنشین بر ساقه های نازک گیاهان علفی خوابیده بر دامن جنگل، یکنواخت و آرام جاری می شود و تا دل دشت های تشنه، هم نوا با نی زدن های سوزناک چوپان هایی که روزها و شب ها در انتظار شنیدن صدای مهربان و زندگی بخش آن نشسته اند، ساز زندگی را در پهنه ی دریایی دشت با مهارتی تمام کوک می کند. صدای باران صدای خوشایند زندگی است، مقدمه ی آفرینش هستی است در قلب نیستی، مثل نوری عظیم که پای در تاریکی محض می گذارد، صدای باران صدای رسیدن سخاوت بی انتهایی است از بزرگی آسمان به زمینی بزرگ برای بخششی به اندازه ی به بار نشستن خوشه خوشه برکت، برخاسته از خواست و همت، خواست خدا و دستانی توانمند و همت غیرتمندی خداشناس.

صدای باران موسیقی بی نظیر زندگی

صدای باران موسیقی بی نظیر زندگی است که در گوش زمین آرام آرام زمزمه می شود و نتیجه اش شکوفه شکوفه شکوفا شدن لبخندهایی است بر شاخه شاخه های طبیعت، تا به بار بنشینند و ترش و شیرین روزگار را به کام رهگذران این جهان هستی شیرین ساخته، نتیجه ی گذر عمر را با متانت و با وقار تا مسیر دریایی شدن به پیش ببرند.

موسیقی صدای باران از صدای افتادن قطره قطره های باران در دل برکه هایی کوچک گرفته تا صدای دویدن در دل دریایی اقیانوس ها، صدای گرمی است که پیوستن و همبستگی برای زنده نگاه داشتن حیات را به تماشا می گذارد، یک تابلوی بی نظیر از تلاشی منظم و دقیق.

صدای باران عاشقانه ای است از دل کویر

صدای باران همان صدای بی همتایی است که تن خسته ی تبدار و گُر گرفته ی کویر، فصل به فصل در انتظار شنیدن طنین دلکش آن گوش به آسمان آفتاب سوخته سپرده است تا سرانجام در روز موعود و لحظه ای شاد، دل سنگین و گرفته ی خود را سبک کند و بغض سوز بر دل نشسته اش را باز کرده، خنک شود و قطره قطره عشق بر دل گرم زمین ببارد و تب داغ و تند کویر را به خنکایی دلچسب برساند، کویر نیز به رسم دیرینه ی کریمانه ی خویش بستری می شود مواج برای به هم پیوستن عاشقانه های قطره قطره های بی قرار باران، تا با شور و شعفی جذاب، با بالا و پایین پریدن هایی شیطنت آمیز، دریایی شدن را تجربه کنند و زلال و شفاف تا نهایت خلوص کویر به زلالی جاری شوند و عاشقانه هایی جان بخش در دل دریایی کویر طنین انداز شود. صدای باران عاشقانه ای است که از دل کویر بلند می شود و در گوش آسمان و زمین بارها و بارها می چرخد و می چرخد و وعده ی زندگی می دهد و بلافاصله سرسبزی مژدگانی می گیرد.

صدای باران نوید التیام بخشیدن به ترک های خشکیده ی کویر

صدای باران نوید التیام بخشیدن به ترک های خشکیده ی فصل های مکرر در انتظار نشستن کویر است برای شنیدن این صدای روح نواز، و مژده ی ساختن دوباره ی گِل وجودی کویر با اصالت و پابرجا، تا در رستاخیزی بی بدیل و شگفت، چشم اندازی زیبا را پیش روی چشم های مهربان و منتظر آسمان بخشنده، رنگ به رنگ از سبزه و گل به تماشا بگذارد، تا نگاه لبریز از محبت آسمان، پرسه زدن ها و بازیگوشی های زندگی های پا گرفته در این دگرگونی طبیعت را از لا به لای عرصه ی سبز کویر تماشا کند و از سخاوت خود غرق شادی ای دمادم شود.

صدای باران از نوازش های تن خسته ی کویر با قطرات باران شنیده می شود و با نوازش هایی مهربانانه بر بستری سبز بر روی تن جان گرفته ی کویر ادامه می یابد؛ تداومی رنگارنگ و بسیار دیدنی و دوست داشتنی.

صدای باران زنگ بیداری زندگی های خوابیده در دل کویر

انگار که صدای باران زنگ بیداری ای بود که تمام زندگی های خوابیده در بستر نرم و گرم کویر را بیدار کرده و همه ی آن ها را به شوق آورده است، شوق تکاپویی بزرگ و سریع برای رسیدن به نهایت رشد و بلوغ، آن هم در فرصت سبزی کوتاه و به یکباره، به منظور رساندن پیغام سپاسگزاری شان به پروردگاری که این فرصت هست شدن را با قدم های پر برکت باران به آن ها بخشیده است.

صدای باران زیباترین زنگی است که بیدارباشی به قشنگی ساختن طبیعتی سبز، بکر، زنده و پویا را می دهد، برای رشد کردن و رشید شدن در فرصتی که تقدیم آن ها شده است.

صدای باران بشارتی فوق العاده

صدای باران در طبیعت با شوقی وصف ناپذیر به پیش می رود و به همه جای آن سر می زند، در تمام دنیا به زیبایی نواخته می شود و خود را به گوش هر کس و هر جایی که در انتظارش نشسته است می رساند، و در این گشت و گذار پیاپی، رسیدن پر از شوق آن به فضای خالص و بی غل و غش روستا، شور و شادمانی ای به همراه دارد که قابل توصیف نیست؛ چراکه صدای باران بشارت فوق العاده ای است که شوری عجیب را در شریان های حیات روستاها جاری می سازد و مزرعه به مزرعه، باغ به باغ و خانه به خانه پیش می رود و دانه به دانه برکت را در نقطه به نقطه ی روستا تقسیم می کند، صدای باران آواز بلند دلگرم کننده ای است که خانه ی دل روستاییان را به اندازه ی فصل های کاشت، داشت و برداشت، خرمن خرمن گرم می کند، و نتیجه ی پیچیدن این ترنم دلپذیر در فضای مطبوع روستا برکتی می شود نشسته در سفره ای به بزرگی تمام مردم این سرزمین مهرآفرین.

صدای باران، مژده ی خرمی

پیچش صدای باران در کوچه باغ های روستا همراه با نغمه های ساده ی پرندگان، مژده ی خرمی می پراکند و عشق به زندگی را در جان روستا زنده نگه می دارد تا دست های بخشنده ی روستا همواره پر از خوشه های خوش طعمی باشد برای بخشیدن به دیگرانی که در انتظار دیدن و چشیدن طعم زحمات به بار نشسته ی روستا با اشتیاقی تمام به انتظار نشسته اند؛ چراکه بضاعت عده ای برکت آفریدن از دل خاک است و برخی نیز این برکت را به برکت تلاش خود بر سر سفره های شان می برند، بده بستانی از حلال خدا برای بندگان پر تلاش او که در مسیر عشق به خانواده در تکاپویی با ارزش به پیش می روند.

صدای باران، پچ پچه هایی شیرین در گوش باغچه های شهر

صدای باران پچ پچه هایی است شیرین در گوش باغچه های خانه های شهرهای در غبار و دود نشسته، که قصه هایی قشنگ، شنیدنی و پر از رمز و راز از سرسبزی، بکر و تازه بودن و تنفس در هوایی مطبوع از روستاهای بی ریا را تعریف می کند و دل باغچه ها را به شوق آورده، نو در نو و رنگ در رنگ در وجودشان برگ و گل شکوفا می شود. صدای باران پیغام تازه شدن به گوش جان به خواب رفته ی طبیعت شهر است تا جان تازه ای گرفته، از قعر دود و غبار بیرون آمده، آزاد شود.

صدای باران، صدایی آرامش بخش

صدای باران که از دق الباب قطره های باران بر پنجره ها و پشت بام خانه های شهر شنیده می شود، با طراوت ترین دق البابی است که جان خانه های شهر و ساکنین این خانه ها را تازه می کند، و گوش سپردن به صدای باران آن چنان اهالی خانه ها را غرق سکوت و محو شنیدن می سازد که گویی همه ی ساکنان شهر، خانه به خانه با نوازش ها و ترانه ی لالایی بارش باران، آرام و راحت به خوابی عمیق فرو رفته اند و در آغوش آرامشی بی نظیر، دل از تمام دغدغه های مداوم شهری تکانده و در زیر بارش رحمت الهی و با صدای آرامش بخش آن در میان تمام شلوغی های همیشگی شهر، آسایش را تجربه کرده اند.

آری صدای باران صدای آرامش بخشی است که صداهای خسته و نامنظم شهری را از ذهن همگان دور می کند و شهری پاکیزه با ذهن هایی آرام به وجود می آورد.

صدای باران صدای نهایت زندگی

و در نهایت صدای باران صدای نهایت زندگی است در بی نهایت دنیا که اول آن خداست و آخر آن نیز خدا، آن چه از ما می ماند همان حرکت و تکاپویی است که به جان خود، به شیرینی می خریم و به زیبایی تازه می شویم و رشد می کنیم و بالغ می شویم و صبورانه گره از گره می گشاییم و استوار و محکم، سینه به سینه ی دنیا قدم بر می داریم و بی آن که فرصتی بسوزانیم، فرصتی می سازیم مانند احسن الحال طبیعت سبز در وجودمان، مثل لحظه ی سبز شدن به یکباره ی کویر در رستاخیزی بی مانند، همچون خرامیدن برکت در دست های مهربان و بخشنده ی روستا و همانند نجواهای شیرین در گوش مشتاق باغچه های شهرمان.

صدای باران تپش موزون و سلامت قلبی است مالامال از عشق الهی در کالبد دنیا که با هر بار تپیدن، قطره قطره عشق را در وجود همگان جاری می سازد و اگر موجودی عاشق نشود تا ابد بی ثمر و خشک خواهد ماند و در حسرتی مدام.

صدای باران صدایی است که در نقطه نقطه ی دنیا حتی برای ساعتی شنیده خواهد شد و هیچ کجای دنیا از آن بی بهره نخواهد ماند، و زیبایی و بی همتایی این صدای روح بخش نیز در همین نکته نهفته است، این که برای همه هست و هیچ کس مالک آن نیست، و فقط دستان پر قدرت خداست که نواختن این صدای بی نظیر را در دستان توانای خود دارد.

زندگی تان سرشار از طراوت

نویسنده : محبوبه عباسی

مطالب مرتبط...

1 نظر

  1. شماشماsays:

    همش شد احسن الحال.