انشا در مورد آخرین روز مدرسه

آخرین روز مدرسه یک روز خاص و دوست داشتنی است که در این روز هم یک حس خوشحالی و هم یک حس غم درون بچه ها و معلم ها شکل می گیرد. خوشحالی برای این است که قرار است سه ماه استراحت داشته باشند و حس غم برای این است که قرار است از یکدیگر جدا شوند.

در ادامه این مطلب 4 انشا زیبا در مورد آخرین روز مدرسه برایتان تهیه کرده ایم که پیشنهاد میکنیم اگر در این موضوع انشا و مطلبی می خواهد حتما ما را در ادامه همراهی کنید.

انشا اول

مقدمه:

حس میکنم آخرین روز مدرسه برای همه بچه ها یک روز خاص و منحصر به فرد است چرا که در این روز می توانند به گذشته بنگرند و تجربه هایی که در طی سال داشته اند را مرور کنند و از مرور آن ها لذت ببرند. اکنون من میخواهم در مورد تجربه خودم و حس خوبی که در طی این چند ماه از معلم عزیزم و دانش آموزان گرفتم صحبت کنم.

بدنه انشا:

من همیشه احساس میکردم که علم و دانش چندانی ندارم و برای همین احساس ضعف میکردم. وقتی بزرگتر های خودم را می دیدم که چطور در مورد هر چیزی اطلاعات دارند اما من ندارم بسیار ناراحت میشدم ولی من هر سری در آخرین روز مدرسه وقتی به گذشته ام می نگرم میبینم که چقدر دارم به بزرگترهایم نزدیک و نزدیکتر می شوم. این علم و دانشی که من دارم و هر ساله بیشتر و بیشتر می شود همه اش به خاطر تلاش معلمم و همکاری من و بچه ها با او در طی سال تحصیلی بوده. من این تجربه را که می بینم علمم چقدر بیشتر شده هر ساله در پایان سال تحصیلی یعنی آخرین روز مدرسه دارم و از آن لذت میبرم.

یکی دیگر از تجربه های من که می تواند تجربه دیگر دانش آموزان هم در آخرین روز مدرسه باشد این است که درست است که در این روز بچه ها به خوش و بش می پردازند و بعد از آن قرار است وارد دوره سه ماه تعطیلی شوند اما درون همه آنها و حتی معلم ها احساس بدی هم شکل میگیرد چرا که دیگر از فردای آن روز قرار نیست یکدیگر را ببینند و با یکدیگر صحبت کنند. من در طی این سال نیمی از روزم را با بچه ها و معلم عزیزم سپری کردم و هر لحظه از آنها چیزهای جدیدی آموختم و همین باعث می شود که در آخرین روز مدرسه یک احساس ناراحتی خاصی هم داشته بشم که حس میکنم این ناراحتی در دیگر همکلاسی هایم هم وجود دارد.

تجربه دیگرم که در طول سال تحصیلی برای من رقم میخورد و در آخرین روز مدرسه آن را مرور میکنم این است که میبینم چقدر حس خوبی که به معلمم داشته ام بیشتر و بیشتر می شود به طوری که در آخر سال تحصیلی برای اینکه از او جدا می شوم ناراحتم. ممکن است حتی در ابتدای یک سال من اصلا با معلمم ارتباط برقرار نکنم اما میبینم که چطور هر روز که می گذرد من با معلمم بیشتر خوی میگیرم و همین باعث می شود که عاشقانه او را دوست داشته باشم و تمام حرف هایی که به من میزند و علم و دانشی که در اختیارم می گذارد را با جان و دل بپذیرم. این تجربه ناب امسال من هم بود فقط با این تفاوت که از همان اول با معلمم صمیمی شدم.

نتیجه گیری:

به طور کلی من آخرین روز مدرسه را دوست دارم چرا که در این روز به خود و گذشته ام که فکر میکنم میبینم چقدر تجربه های فوق العاده با همکلاسی ها و معلمم داشته ام و چقدر چیزهای جدید در کنار آنها آموختم ام. من این روز را دوست دارم چرا که این روز به من یادآوری میکند که پیشرفت و ترقی داشته ام و یک پله برای ساختن زندگی ام به بالا قدم برداشته ام.

انشا دوم

مقدمه:

من آخرین روز مدرسه را پایان یک دوره از زندگی و فردای آن را شروع دوره دیگری از زندگی می دانم. به نظرم دانش آموزان تا زمانی که درس و کلاس و مدرسه دارند وضعیتشان به همین گونه است و زندگی شان به دو دوره تقسیم می شود که یک دوره مربوط به دوران مدرسه است و یک دوره هم مربوط به دوران سه ماه تعطیلی است. من آخرین روز مدرسه را آخرین روز دوران اول زندگی ام می دانم و فردای آن را شروع دوره دوم زندگی ام می نامم.

بدنه انشا:

من سعی میکنم که در آخرین روز مدرسه دستاوردها و نتایجی که توانستم در طول سال تحصیلی برای خود به ارمغان بیاورم را مرور کنم و ببینم که چقدر در زندگی در طی این چند ماه جلو افتاده و چقدر توانسته ام رشد و پیشرفت داشته باشم. به نظرم هر دانش آموزی در آخرین روز مدرسه باید این کار را انجام دهد تا به این واسطه بتواند درک کند که در کجای زندگی ایستاده و قرار است به کجا برود.

من هر وقت آخرین روز مدرسه را به اتمام می رسانم، در همان روز برنامه ای برای شروع دوره جدید زندگی ام که سه ماه تعطیلی هست تنظیم میکنم و بر اساس این برنامه به پیش می روم. من دوست ندارم سه ماه تعطیلی را با تنبلی و بیکاری بگذرانم و دوست در آن ایام که زمانم در دست خودم است کارهایی را انجام دهم که همیشه دوست داشتم انجام دهم. به عنوان مثال دوست دارم در کلاس های مختلف شرکت کنم، برای کارآموزی به جاهای مختلف بروم و یا در زندگی ام یک سبک زندگی خاص که همیشه آن را میخواستم اما به خاطر درس و مدرسه نمی توانستم آن نوع سبک زندگی را داشته باشم به وجود آورم.

من در آخرین روز مدرسه با انجام دو کار که در قبل هم در موردشان توضیح دادم که یکی بررسی روزهایی که گذشت بود و دیگری هم چیدن یک برنامه جدید بود سعی میکنم زندگی ام را به همان شکلی که دوست دارم تبدیل کنم و از خودم یک فرد تاثیرگذار بسازم. من اکنون که در ابتدای مسیر زندگی ام هستم سعی میکنم به این شکل خودم را آموزش دهم و زندگی ام را با نظم و ترتیب به پیش ببرم تا مبادا در انتهای مسیر حس کنم که راه را غلط رفته ام یا نتایجی که برایم رقم خورده خیلی کمتر از آنچه بوده که انتظارش را داشته ام.

نتیجه گیری:

به طوری کلی به همه دانش آموزان پیشنهاد میکنم که حتی اگر در آخرین روز مدرسه روزهای قبلی شان را بررسی و تحلیل نمی کنند برای سه ماه تعطیلی خود برنامه ای بچینند و طبق این برنامه به پیش بروند تا بتوانند از خود انسانی موفق بسازند. ما می توانیم سه ماه تعطیلی را فقط با خواب، بازی و انجام کارهایی مشابه بگذرانیم اما این کارها نمی توانند به تنهایی زندگی ما را آنطور که میخواهم شکل و شمایل بخشند. من میگویم که در کنار تمام بازی ها و خوابیدن هایی که در آخرین روز مدرسه نقشه شان را برای سه ماه تعطیلی می کشیم، برنامه ای هم بچینیم تا در این سه ماه رشد و پیشرفت داشته باشیم.

انشا سوم

مقدمه:

آخرین روز مدرسه که سر برسد من ذوق و شوق آمدن سه ماه تعطیلی را دارم چرا که در این سه ماه قرار است کلی خوش بگذرانم و با دوستانم کلی تفریح کنم. من در آخرین روز مدرسه، مدرسه را با تمام خوبی هایش و با تمام رشد و پیشرفتی که برایم به ارمغان آورد برای سه ماه کنار می گذارم و سعی میکنم که در این سه ماه جز تفریح کار دیگری انجام ندهم.

بدنه انشا:

عده ای ممکن است که با حرف من مخالف باشند و بگویند که به هر حال این سه ماه هم جزو زندگی توست و نمی توانی از کنار آن به آسانی بگذری اما من می گویم که همانطور که انسان به درس و تحصیل و دانش نیازمند است، به تفریح و خوشگذرانی هم نیازمند است و منی که نه ماه درس خواندم و زحمت کشیدم اکنون این سه ماه را حق خودم می دانم که جز تفریح و شادی به سراغ چیز دیگری نروم.

عده ای برای خود برنامه های مختلف می چینند و عده ای طبق یک برنامه خاص به پیش می روند تا در انتهای این سه ماه بتوانند رشد چشمگیری حالا یا در حوزه درسی یا در حوزه مهارتی داشته باشند اما من این کار را نمی کنم و میخواهم در این سه ماه فقط روی افزایش روحیه و افزایش شادی و نشاطم وقت بگذارم. با اینکه من جلوی این افراد را نمی گیرم اما به آنها پیشنهاد می کنم که در کنار تمام برنامه هایشان وقت بیشتری برای تفریح و نشاط بگذراند چرا که همانطور که از نام سه ماهی که پیش رو داریم مشخص است این سه ماه مربوط به تعطیلات است و باید در این تعطیلات نهایت لذت را از زندگی برد.

من در آخرین روز مدرسه با چیدن این برنامه که خاص هم نیست اما لذت بخش و سرگرم کننده است سعی میکنم به استقبال سه ماه تعطیلی بروم و در این سه ماه تا می توانم خوش بگذرانم و خاطراتی خوش برای خودم به ارمغان بیاورم. هر چه که باشد من در ایام مدرسه نمی توانم آنطور که باید برای خود برنامه شادی و تفریح بچینم و به همین دلیل می خواهم که در این سه ماه تمام این ها را جبران کنم و یک برنامه تفریحی فوق العاده برای خود تنظیم کنم.

نتیجه گیری:

به بقیه بچه ها هم پیشنهاد می دهم که در آخرین روز مدرسه شان این کار را انجام دهند و یا حتی اگر نمی خواهند لازم نیست برنامه ای بچینند فقط سعی کنند که از فردای آن روز هر چه که آنها را خوشحال تر میکند و هر چه را که نمی توانستند در دوران مدرسه انجام دهند، انجام بدهند تا به این واسطه ببینید که چقدر می توانند خوش بگذرانند و چقدر می توانند از زندگی لذت بیشتری ببرند.

انشا چهارم

مقدمه:

آخرین روز مدرسه روزی است که من در آن خاطرات زیادی را مرور میکنم. حس میکنم هم برای معلم و هم برای دانش آموزان دیگر هم همین گونه است و آنها هم خاطراتی که در مدرسه رقم زدند را مرور میکنند. معلم درس دادن هایش را، تربیت دانش آموزان را و چیزهایی از این دست را مرور کرده و با آنها لبخند به لب می آورد و دانش آموزان هم شیطنت هایشان، درس خواندن هایشان و کارهای گروهی و همکاری های شان را به خاطر می آورند و از ته دل خوشحالند.

بدنه انشا:

به نظر من آخرین روز مدرسه روز نتیجه گیری است یعنی ما نتیجه نه ماه در کنار هم بودن را میگیریم. ممکن هم هست که بعضی ها چون درس نخوانده اند و یا نتوانسته اند آنطور که باید تلاش کنند لبخند آن چنانی بر لب نداشته باشند ولی همین که به یاد خوشی هایشان در کنار معلم و دانش آموزان می افتند شاد می شوند. در هر حال همه دانش آموزان، چه دانش آموزان درس خوان و چه کسانی که نتوانسته اند به خوبی درس بخوانند نتیجه ای از سال تحصیلی ای که گذراندند می گیرند و آن نتیجه خوشی و خوشحالی است.

به نظر من ایام مدرسه را با هیچ چیزی نمی توان عوض کرد چرا که در این روزها اتفاقاتی خاص می افتد که در هیچ برهه دیگری از زمان برای هیچ کدام از آن بچه ها رخ نخواهد داد پس باید قدر این ایام را دانست و اینقدر از درس و مدرسه شاکی نبود. کسانی که با حرف من مخالف هستند کافیست فقط به اخرین مدرسه فکر کنند که وقتی خاطرات شان را در طول سال تحصیلی مرور می کنند چقدر خوشحالند و چقدر بیشترشان لبخند به لب می آورند.

نتیجه گیری:

به هر حال من حس میکنم هیچ کدام از دانش آموزان و معلم ها در آخرین روز مدرسه غمی ندارند و همه آنها خوشحال و خرسند در کنار هم برای آخرین بار جمع می شوند. در این روز خاص من فکر میکنم که دیگر نباید هیچ درسی داد و دیگر نباید هیچ کتاب و دفتری به مدرسه برد، در این روز فقط باید خاطرات را مرور کرد تا این حس خوشحالی و لبخندی که به روی لب ها می آید بیشتر و بیشتر شود.
آخرین روز مدرسه روز درس خواندن نیست، روز مرور خاطره هاست چرا که اگر دانش آموزان و معلم این روز را با مرور خاطره ها سپری کنند می بینند که این روز چقدر برایشان خاص و منحصر به فرد می شود و حتی تا سالیان سال در ذهن شان ماندگار می ماند.
دوران مدرسه دوران شیرینی است و در آخرین روز مدرسه یا بهتر است بگویم در آخرین روز هر سال تحصیلی خیلی خوب است که معلم ها و دانش آموزان دور هم جمع شوند و فارغ از درس و کتاب، شیرینی هایی که در طول سال تجربه کردند را مرور نمایند.

تهیه کننده : توپ تاپ

مطالب مرتبط...

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...