متن کوتاه زمستان برای استوری

فصل زمستان هم خوبی هایی دارد و هم بدی هایی اما این تو هستی که انتخاب میکنی خوبی هایش را ببینی یا بدی هایش را. یکی سرمای سوزناک زمستان را می بیند و دوست دارد هر چه سریعتر این فصل تمام شود و یکی هم بارش برف زیبای زمستان و اوج هنر خدا در طبیعت را می بیند و لذت می برد.

فصل زمستان سر می رسد و ممکن است دوست داشته باشید متن هایی کوتاه در مورد این فصل زیبا در استوری اینستاگرام تان ب دوستان تان به اشتراک بگذارید. برای همین ما در این مطلب متن ها و جملاتی آورده ایم که در این رابطه تهیه شده اند. همراه ما باشید.

جملات کوتاه درباره زمستان برای استوری

عاشقانه ترین روزهای سال نزدیک است. امیدوارم که در این فصل زیبا، برف عشق و عاشقی زندگی تان را بپوشاند.

********************

زمستان نزدیک است و امیدوارم که با سر رسیدن آن کینه و نفرت در دل همه تان یخ زده و محبت این یخ ها را در هم شکند.

********************

امیدوارم که در فصل زمستان تمام زندگی تان را عشق و شادی در بر بگیرد و بتوانید سعادت را در این فصل زیبا بیابید. شادی شما آرزوی من است.

********************

در فصل زمستان با هر دانه برفی که می بارد، شوق و شعف من برانگیخته می شود چرا که من عاشق زمستانم.

********************

زیباترین فصل سال، فصل زمستان است چرا که می توانم در پس هر دانه برفی که می بارد اوج هنر خدا را ببینم.

********************

من حس میکنم خدا عشقش را در فصل زمستان به انسان نشان می دهد چرا که با هر برف و باران، حال و هوای عاشقی همه جا را در بر می گیرد.

********************

کوچه های پوشیده از برف را مشاهده میکنم و گویی با دیدن این برف ها آتشی از عشق درونم شعله می کشد که تمام غم ها و ناراحت هایم را می سوزاند. چه تناقض زیبایی، فصل زمستان این تناقض را در من به وجود می آورد.

********************

حس میکنم فصل زمستان فصل عاشقان است چرا که این فصل با سرمایش عشاق را تشویق میکند که یکدیگر را در آغوش بگیرند تا به یکدیگر از گرمای عشق شان ببخشند.

********************

من دختر زمستانم، مادرم سرد است و برفی، دوست دارم آن را در آغوش بگیرم و همواره در همان فصل زندگی بگذرانم. این فصل برای من زیباترین فصل سال است.

********************

دیدنش به من انگیزه می بخشد و وجودم را حتی در سردترین روزهای زمستان گرم نگه میدارد.

********************

وقتی که او در کنارم باشد، با شعله های عشقش وجودم را گرم نگه می دارد به شکلی که حتی سردترین روزهای زمستان را هم حس نمیکنم.

********************

او باشد، حتی در سردترین روزهای زمستان باشیم، ایرادی ندارد من و او خوب بلدیم با گرمای عشق مان یکدیگر را گرم نگه داریم.

********************

به من می گویند زمستان در راه است، خب سر برسد و سردترین روزها را هم برایم به ارمغان آورد. وقتی که دستان او در دستانم است، هیچ سرمایی را احساس نخواهم کرد.

********************

زمستان که سر می رسد، یه یاد او می افتم که چگونه با سرمای نفرتش، زمین عشق مان را یخبندان کرد.

********************

عشق من و او یخ زده و حالا فصل عاشقی ما در زمستان به سر میبرد، سرد و بی روح، بی جان و بی رمق و همین روزهاست که این یخ در هم بشکند و این عشق از بین برود.

********************

عشق او را به خودم زمستان و عشق خودم را به او تابستان می نامم. با سردی اش سعی میکند از من دور شود اما من با گرمای عشقم این سرما را از بین می برم و به او نزدیک تر می شوم.

********************

زمستان هست و سرمایش، آغوش یارش و قهوه ای که کنار پنجره با هم می نوشیم.

********************

چه لحظه شیرینی وقتی که او مرا در آغوش گرفته و در کنار شومینه، سرمای زمستان را از یاد میبریم و عشق مان را به یاد می آوریم.

********************

در سردترین روزهای سال هم که باشم، کافیست او را ببینم که عشق درونم نسبت به او شعله ور شود و تمام این سرما را از یاد ببرم.

********************

زمین عشق من یخ زده و فصل احساس من اکنون زمستان است. چه توقعی داری از دلی سرما زده شده؟ عشق؟!

********************

اگر عاشق هم باشید، حتی اگر دنیا مسیر زندگی تان را یخبندان کرده باشد، شما این عشق را ابزاری میکنید تا یخ های پیش رویتان را در هم بشکنید و رو به جلو حرکت کنید.

********************

عشق یک طرفه را به مانند زمستان می دانم، سرد است و بی روح. اما امان از دل آن که بی محابا خود را به دل این زمستان زده تا در وجودش گرمای عشق را بیابد.

********************

دلم برای اویی می سوزد که در فصل زمستان بی لباس به بیرون از خانه آمده و توقع گرما را دارد و این فرد چه روایتی مشابه به زندگی من دارد. بدون توجه به هیچ عاقبتی دلم را به او سپردم و وارد زندگی اش شدم اما نمی دانستم که قرار است فقط سردی اش تنم را بلرزاند.

********************

عشق من به او خاص بود و خاص می ماند، درست به مانند فصل زمستان که خاص ترین فصل سال است.

********************

منتظرم تا زمستان زندگی ام پایان یابد. در این سرمای زندگی سرما خورده ام و کسی نیست که مرا در آغوش کشد تا این سرما از بین برود. منتظرم تا خود بهارم را به وجود آورم، در این دنیا منتظر کسی باشی که بهار را برایت به ارمغان آورد، باخته ای.

********************

دل بعضی ها به مانند فصل زمستان است، سرد و بی روح، هر چه به آن ها عشق بورزی، فرصت عشق گرفتن از کس دیگری را از دست داده ای چرا که سرمای دل آنها هرگز گرمای عشق را به تو نخواهد داد.

********************

بیا از احساس مان خانه ای از جنس عشق بسازیم و در این سرمای خانه مان سوز زندگی، وجود یکدیگر را با این خانه گرم نگه داریم.

********************

برف می بارد، عاشق باریدن برفم چرا که آسمان با این کار زشتی های زمین را می پوشاند. یادش بخیر، من هم برای او با برف خوبی ام زشتی هایش را می پوشاندم اما زمین او به این زشتی ها عادت کرده بود.

********************

مانند زمستان باش، از آنچه که در چنته داری ببخش. برف و باران خوبی ات را بر سر همه بباران و منتظر نباش که آن را جبران کنند. برف و باران ذات زمستان هستند همانطور که خوبی و محبت در ذات تو می باشد. زمستان نگاه نمی کند که زمین لیاقتش را دارد یا نه، برف و بارانش می باراند پس تو هم مانند زمستان باش.

********************

می خواهم برایش مانند زمستان باشم، سرد باشم و بی روح اما چه کنم که خورشید دلم به او عادت کرده و نمی تواند از گرمای عشق و محبتش به او نتاباند.

********************

عشق به او به مانند عشق به زمستان است. در فصل زمستان، خودت را که به دل آن بزنی سرما میخوری حالا من هم اگر بخواهم به او نزدیک شوم، چیزی جز سردی عشقش نصیبم نخواهد شد.

********************

لیاقت خیلی ها در زندگیت این است که سرد باشی تا با سرمایت گرمایی که به آنها می دادی را به خاطر آورند. بیشتر از حد که خورشید محبتت را به دیگران بتابانی، آنها گرمای مهربانی ات را وظیفه ات خواهند دانست.

********************

مانند زمستان هستم، همه مرا سرد و بی روح میدانند اما اگر همین زمستان نباشد، برف و بارانش نباشند، بهار و تابستانی هم در کار نخواهد بود. من هم اگر نباشم، برای آنها خوشی و خوشحالی وجود نخواهد داشت.

********************

مانند فصل زمستان باش! زشتی های دیگران را با برف خوبی ات بپوشان، با باران مرحمتت آن ها را سیراب کن و با سرمایت تمام غم هایش را یخ زده کن. بگذار آنها هر طور که میخواهند باشند، تو مانند زمستان بی دلیل و برای این که در ذاتت خوبیست، خوبی کن.

********************

دلم برای زمستان می سوزد. آخر همه او را سرد می دانند اما اگر همین زمستان نباشد، بهار و تابستانی هم در کار نخواهند بود چرا که همین زمستان است که زمین را سیراب میکند و موجب به وجود آمدن بهار و تابستان می شود. چه داستانی دارد زمستان، خوبی میکند اما خوبی هایش را نمی بینند، درست مثل من.

********************

من به بودن در زمستون زندگی عادت کردم. از وقتی که گذاشت و رفت، من به هوای اومدن بهار با او بودن، در همین زمستون موندم اما این موندنم تبدیل به عادت شد و بهار هم نیومد.

********************

در پس زمستان بهاری زیباست! نگران مشکلات زندگی ات نباش، به زودی این مشکلات سر می رسند و درست به مانند دنیا که بهارش سر می رسد، بهار زندگی تو هم سر خواهد رسید.

********************

تو خودت هستی که تصمیم میگیری در بهار زندگی باشی یا در زمستان، تو این کار را با انتخاب هایی که در زندگی داری میکنی. همیشه درست ترین انتخاب ها را داشته باش تا در بهار باشی.

********************

بهار زندگی نزدیک است، این زمستان عمری برایش نمانده، خودت را نباز و ادامه بده تا بهارت سر رسد و در طبیعت آن تمام خستگی زمستان را از تن در کنی.

********************

فصل زمستان مشابه همان مشکلات ما در زندگی مان است. این فصل سرمایش را دارد، سرما خوردنش را دارد اما در پس آن بهار است که می آید و ما با آمدن بهار تمام این سرما را از یاد خواهیم برد. حال مشکلات می آیند و ممکن است با سرمایشان وجودمان را بلرزانند اما باید ایستاد چرا که در پس آنها بهار اتفاقات خوب است که سر می رسد. وقتی که اتفاقات خوب رخ دادند، خستگی آن اتفاقات بد از تن مان در خواهد رفت.

********************

زندگی مانند فصل های سال نیست که منتظر باشی که زمستان سر برسد و بهار بیاید. اگر خودت اقدامی نکنی، مطمئن باش که همیشه در فصل زمستان زندگی ات خواهی ماند و باید همیشه با سرمای مشکلات دست و پنجه نرم کنی.

********************

زمستان زیبا، به زندگی من خوش آمدی. درست است که ذات تو سردیست اما ذات من گرمی هست و با گرمای محبتم به تو خوش آمد می گویم.

********************

زمستان، زاده آنم اما از آن متنفر. انسان ها، در میان آنهایم اما از بسیاری از آنها هم متنفر! و این داستان زندگی من است که همیشه بودن با چیزها و افرادی را تجربه کنم که آنها را نمیخواهم.

********************

در زمستان زاده شده ام و فصل زندگی ام سرما هست و سردی! پس توقع گرمای محبت را از من نداشته باش.

********************

به بعضی از دوستان هم باید گفت: عزیزم، من تابستون بودن و گرم رفتار کردن رو خوب بلدم اما تو حتی لیاقت سرمای زمستون من و سرد رفتار کردنم رو هم نداری.

********************

برای خیلی ها زمستونم، سرد و بی روح! دیدن گرمای تابستون من، لیاقت میخواد و هر کسی این لیاقت رو نداره.

********************

کافیست وجودت سرشار از عشق و محبت باشد، اینگونه حتی اگر در زندگی کسی بودی که زمستان تمام فضای زندگی اش را در بر گرفته بود، می توانی خورشید احساست را بر سرزمین او هم بتابانی تا او هم به مانند تو سرشار از گرمای عشق و محبت شود.

********************

زمستان با سرمایش گلی زیبا را می خشکاند و تابستان با گرمایش همان گل را زیباتر از هر وقتش می کند. مراقب دل آدم ها باش! دل آنها به مانند همین گل است، اگر به آنها محبت کنی و برایشان به مانند تابستان باشی، این گل روز به روز با گرمای محبتت رشد میکند، پرورش می یابد و تو از زیبایی آن بهره مند می شوی اما اگر سرد رفتار کنی و مانند زمستان باشی، گل آنها هم خشکیده می شود و تو در زندگی شان جایی نخواهی داشت.

********************

امیدوارم که آنقدر در این زمستان برف ببارد که همه راه ها بسته شوند و تو چاره ای جز ماندن نداشته باشی.

********************

به دل من وارد شدی و حالا فصل زمستان مشکلاتم سر رسیده. مشکلات بر زندگی ام می بارند و تمام راه های رفتن را مسدود کرده اند. حال تو چاره ای جز ماندن نداری! ببخش که به جای تابستانی که می توانستی با بودن در زندگی دیگران از آن بهره مند شوی، تو را به زمستان زندگی و باران مشکلاتم آوردم.

********************

اشکالی ندارد، بگذار بگویند با تو سرد است و بی روح، مهم این است خورشید عشق من برای همیشه آماده است تا به او بتابد و تمام سردی اش را از بین ببرد. زمان بر است اما می دانم که این سرما دوامی نخواهد داشت.

********************

برف ها آب می شوند و همه خوشحالند جز منی که تنها رد پاهایت در برف برایم به یادگار مانده بود.

********************

فصل زمستان که می شود و برف می بارد، با او به خیابان ها می زنیم. من از قصد هم که شده لیز میخورم، آخر میخواهم دستانم را بگیرد و محکم تر از همیشه اش بفشارد. لیز خوردن هایم بهانه ایست تا دوباره احساس کنم که دستش در دستانم است.

********************

هوای دل من زمستانی است و هر لحظه ممکن است باران ببارد و تو در زیر این باران خیس شوی. اینکه می گویم از من فاصله بگیر، برای خودم نیست بلکه برای تویی است که نمی خواهم با دل من، خیس از باران بدی ام شوی.


سایر مطالب پیشنهادی :

جملات زیبای انگلیسی درباره زمستان با معنی (2)

جملات کوتاه و زیبا درباره پنجره

متن های زیبا در مورد طبیعت


هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...