دلنوشته در مورد کربلا (31 تصویر)

دلنوشته در مورد کربلا
آقا جان به عشق تو کربلا شده است قبله گاه عاشقانت. آقا جان دیر زمانی ست که مشتاق دیدارم تو را به مظلومیتت سوگند که قرعه را امسال به نامم کن.
کربلا تنها یک شهر نیست، کربلا قدمگاه فرشتگان خدا ست، کربلا ارزو و تمنای عاشقان حسین است، کربلا شهر مظلومیت ها و غریبانه های زینب است. کربلا را قبل از دیدن باید درک کرد، باید فهمید.
کربلا بهشت روی زمین است، بین الحرمین صفا و مروه عاشقان ابا عبدالله ست. انگاه که خداوند زمین را آفرید آن را به عشق کربلا آفرید تا پیروان واقعی اهل بیت را در ان جا گرد هم بیاورد و به یاد خون ریخته فرزند علی خون گریه کنند.
اقا جانم کربلا را ندیده ام اما هر بار که دلم میشکند ناخوداگاه رویم به سویی می شود که شهر تو آنجاست. آقا جان بگو این خاک چه ها در خود دارد که همه را به سوی خود می کشاند. اقا جان دلم یک دل سیر دیدن ضریحت را می خواهد.
یا حسین تو که خود دوای دردی چاره ای به حال این دل شیدا کن. عاشقانت را دمی به شهرت مهمان کن.
کربلا یعنی رسیدن به خود خدا
کربلا یعنی جمع شدن به دور فخر کاینات
کربلا یعنی لبهای تشنه حسین
کربلا یعنی فریادهای شیر زنی چون زینب
کربلا یعنی دست های بریده ابوالفضل
کربلا یعنی عاشق بودن و صبوری کردن
کربلا یعنی اوج مظلومیت
کربلایت به خدا قبله ی دلهاست حسین
شب جمعه حرمت محشر کبراست حسین
مادرت آمده با ذکرِ بُنَیَّ قَتَلوکْ
عطر سیب حرمت جلوه ی زهراست حسین
حوریان از غم تو لطمه به صورت بزنند
روضه خوان حرمت اکبر لیلاست حسین
هر که آمد به حرم تا که شهادت خواهد
او سفارش شده ی زینب کبراست حسین
تا که بر نیزه سرت همسفر زینب شد
خواهرت بین حرامی تک و تنهاست حسین
بی گمان فاطمه بعد حرم زیبایت
زائر و گریه کن حضرت سقاست حسین
سینه زن های تو دل تنگ محرم هستند
روزی گریه ما دست تو آقاست حسین
نوکران را بطلب یک شب جمعه به حرم
حرمت تا به ابد آرزوی ماست حسین
این حسین کيست که درقلب همه جا دارد
این همه عاشق دیوانه و شیدا دارد
این حسین کيست که نام کرمش در دو سرا
این چنین پیش خدا رتبهٔ اعلا دارد
این حسین کيست که از کشتن او چشم خدا
اشک خون از حرم عالم بالا دارد
این حسین کيست که در قتلگه کربُبَلا
رقص او در بر شمشیر تماشا دارد
این حسین کيست همان زینت دامان نبی
ازلب پاک نبی بوسهٔ زیبا دارد
این حسین کيست که در سلسلهٔ عرش خدا
این همه از غم این داغ مُعَزّا دارد
جان فدای شاعری که اینچنین زیبا سرود
کربلا در کربلا می ماند اگر "زینب" نبود
دلتنگی هایم را با تو می گویم به امید امدن به کربلا
دست ها را بر سر و سینه می زنم به امید بوسیدن آستانت
از سر دلتنگیت به هر سوی می دوم به امید دویدن در بین الحرمین.
جز حسین نیست
مرا آرام جانی
داد اختیار کل جهان را خدا به تو
دل داده اند فاطمه و مرتضی به تو
خورشید مکه ای و علی نیز ماه توست
عمری ست شانه های علی تکیه گاه توست
با اینکه تو تجلی آیات متقنی
بر دست های فاطمه ات بوسه می زنی
حسین حسین شده است ورد هر روزه ام شاید بشنوی صدایم را و دمی مهمانم کنی به دیدنت تا شاید شوم مسافر کربلا.
مسافر شدن به سوی کربلا لیاقت می خواهد. خدایا به حق حسین این لیاقت را نصیبمان کن.
یا حسین سال هاست که آرزوی دیدن کربلا را دارم و هنوز هم لیاقت مهمان شدنت را پیدا نکرده ام اما می دانم که روزی بوسیدن این خاک نصیبم خواهد شد و می توانم در کنار حرمت غم دل بگشایم.
چِقَدَر این لقب شاه به تو می آید
واژه ی حضرت دلخواه به تو می آید
پیش این چهره ی زیبای تو کم آورده
خلعت بافته ی ماه به تو می آید
مشتاق زیارت حسن بود حسین
این بود که شش ماهه به دنیا امد
اربابِ من کسی است که در اوجِ
بی کسی همه کسم بود

شاید باورش سخت باشد اما رفتن به کربلا همیشه با دلهره و ترس همراه است. درست است که مشتاق زیارت و رفتن به کربلایی اما در اوج اشتیاق همیشه دلهره ای آزارت می دهد. هنوز نرسیده به کربلا به یاد دل کندن از آن که می افتی و آن وقت است که همه غم های عالم روی دلت تلم بار می شوند. آن وقت است که با تمام وجود باور می کنی که جان کندن بسی آسان تر از دل کندن از کربلاست.


























تهیه کننده : توپ تاپ
حسین جان همه آبادنشینان زخرابی ترسند من خرابت شدم ودم به دم آبادترم
دل تنگ حسین هستم و دیگر تحمل دوری سخت است مرا ببخش و دوباره اجازه زیارت به من بده