انشا اگر من عروسک بودم

انشا اگر من عروسک بودم : این انشا با طرح یک پرسش فرضی، خواننده را به فکر فرو می‌ برد که اگر او یک عروسک بود ، چه نوع عروسکی می‌ شد و زندگی‌ اش چگونه می‌ گذشت . نویسنده در این انشا به زیبایی از زیبایی و شادی‌ آفرینی عروسک‌ ها سخن می‌ گوید و همچنین به جنبه‌ های منفی عروسک بودن مانند محدودیت‌ های حرکتی و ارتباطی اشاره می‌کند. در نهایت، نویسنده معتقد است که مزایای عروسک بودن بیشتر از معایب آن است و به عنوان یک عروسک می‌ توان شادی و خوشبختی را به دنیا آورد.

Essay if I were a doll

انشا اول در مورد اگر من عروسک بودم 

اگر من عروسک بودم ، یک عروسک زیبای پارچه ای با موهای بلند و مشکی و چشمان آبی درشت می شدم. لباسم از پارچه های رنگارنگ و زیبا تهیه شده بود و همیشه با لبخند بر لب در گوشه ای از اتاق، منتظر بودم تا کسی من را ببیند و بغل کند.

از این که همه با دیدن من لبخند می زدند ، لذت می بردم. دوست داشتم به آنها شادی بدهم و لحظات خوبی برایشان رقم بزنم. گاهی اوقات بچه ها با من بازی می کردند و من از این که می توانستم با آنها خوش بگذرانم ، خوشحال می شدم. گاهی اوقات هم بزرگ ترها با من حرف می زدند و من از این که می توانستم گوش دهم و آنها را همراهی کنم ، لذت می بردم.

عروسک بودن، لذت های زیادی داشت ، اما گاهی اوقات هم سخت بود. مثلاً وقتی بچه ها با من خشن رفتار می کردند یا وقتی کسی من را فراموش می کرد و کنار می گذاشت، ناراحت می شدم. اما با این حال، دوست داشتم که عروسک باشم و شادی را به دیگران هدیه دهم.

یک روز، یک دختر کوچک به نام سارا وارد اتاق شد. او خیلی زیبا بود و موهای طلایی اش تا کمرش می رسید. سارا وقتی من را دید، لبخندی زد و گفت: «وای، چه عروسک زیبایی ! اسمت چیه؟»

من گفتم: «اسم من گلنازه.»

سارا گفت: «خیلی خوشگله. من خیلی دوست دارم باهات بازی کنم.»

من خیلی خوشحال شدم. سارا شروع به بازی با من کرد و ما ساعت ها با هم خوش گذراندیم. سارا خیلی مهربان بود و با من با احترام رفتار می کرد.

از آن روز به بعد ، سارا و من بهترین دوست های دنیا شدیم. ما همیشه با هم بازی می کردیم و لحظات خوشی را با هم سپری می کردیم. سارا به من یاد داد که دنیا جای خوبی است و همیشه کسانی هستند که به ما عشق می ورزند.

من از این که عروسک سارا هستم ، خیلی خوشحالم. او به من زندگی جدیدی داده است و من همیشه قدردان او هستم.

Essay if I were a doll

انشا دوم درباره اگر من عروسک بودم

اگر من عروسک بودم ، دوست داشتم یک عروسک روسی باشم. عروسک های روسی عروسک های چوبی کوچکی هستند که با لباس های رنگارنگ و طرح های زیبا تزئین شده اند. آنها معمولاً به عنوان هدیه داده می شوند و نمادی از خوشبختی و شادی هستند.

من دوست دارم یک عروسک روسی باشم زیرا می خواهم زیبا و دوست داشتنی باشم. می خواهم مردم مرا ببینند و لبخند بزنند. می خواهم شادی و خوشبختی را به زندگی آنها بیاورم.

من همچنین دوست دارم یک عروسک روسی باشم زیرا می خواهم داستان داشته باشم. می خواهم مردم مرا در دست بگیرند و داستان هایم را برایم بگویند. می خواهم از ماجراجویی هایم در سراسر جهان بشنوند.

اگر من عروسک بودم ، می خواستم یک عروسک روسی باشم. می خواهم زیبا باشم ، شادی بیاورم و داستان داشته باشم.

البته، عروسک بودن هم معایب خود را دارد. به عنوان مثال ، من نمی توانستم حرکت کنم یا حرف بزنم. من فقط می توانستم بایستم و نگاه کنم. من همچنین نمی توانستم به دنیای اطرافم نفوذ کنم. من فقط می توانستم چیزهایی را ببینم و بشنوم که مردم به من نشان می دادند.

با این حال، فکر می کنم مزایای عروسک بودن بیشتر از معایب آن است. من فکر می کنم که به عنوان یک عروسک ، می توانم شادی و خوشبختی را به دنیا بیاورم. من می توانم داستان هایم را به مردم بگویم و آنها را به سفری به سراسر جهان ببرم.

اگر من عروسک بودم ، زندگی شگفت انگیزی داشتم.

بیشتر بخوانید :

انشا درباره از زبان نیمکت با دانش آموزان حرف بزنید

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...