دلنوشته زیبا درباره قدم زدن (2)

قدم زدن یکی از زیباترین لذت هاست که انسان میتونه به خودش هدیه بده. وقتی که حالت گرفته هست، وقتی که فکرت مشغوله یا وقتی که ناراحتی تو میتونی پاشی و بری و قدم بزنی. مهم نیست کجا و با کی میخواد با رفیقت باشه و یا میخواد در هر جایی مثل ساحل دریا، خیابون یا طبیعت باشه، فقط برو و قدم بزن و ببین که چجوری حالت بهتر میشه.

در ادامه این مطلب دلنوشته ها، متن ها و جملاتی زیبا در رابطه با قدم زدن با رفیق، قدم زدن کنار ساحل دریا، قدم زدن در خیابون و قدم زدن در طبیعت تهیه کردیم که شما رو به خوندن اونها دعوت میکنیم.

دلنوشته در مورد قدم زدن با رفیق

حتی اگر در سخت ترین شرایط هم باشم، کافیست با او تماس بگیرم، او هر جا که باشد خودش را می رساند. او خوب درد مرا می فهمد، او خوب درمان مرا می داند، فقط لحظاتی با من قدم میزند، همقدم و همراهم می شود و با این همراهی حال خوب و یک دنیا حس مثبت به من هدیه می دهد. اویی که دارم در موردش صحبت میکنم، تنها کسی است که لیاقتش را دارد نام دوست را روی او بگذارم، دوستی که برایش مهم نیست کی و کجا، تا طاقتم سر آید، او هم خودش را سر می رساند.

*************

یکی از بهترین نعمت های زندگی ام است، دوستم را می گویم، همانکه از همان اول در مسیر زندگی هم قدم من شد و تا همین الان هم هم قدم من است و حتمی دارد که در آینده نیز به همین شکل خواهد بود و ما تا آخر عمر هم قدم و همراه هم خواهیم شد. من و او خوب یکدیگر را میفهمیم، من و او خوب یکدیگر را درک میکنیم و همین درک است که باعث می شود با وجود تمام موانع و با وجود تمام چالش ها باز هم در مسیر زندگی قدمی از هم عقب نمانیم و پا به پای هم حرکت کنیم.

*************

وقتی که او هم قدم من می شود، تمام غم ها و ناراحتی هایم را فراموش میکنم. با هر قدمی که با او برمیدارم، حالو احساس خوب در تمام وجودم غلیان می کند. رفیقم، تنها دوستی که در زندگی دارم، تنها نعمتی که بارها برایش خدا را سپاس گفته ام و تنها دارایی ام که ارزشی بی نهایت روی او می گذارم، هم قدمیست که خوب می داند چطور هم قدم و هم مسیرش را بهبود ببخشد و حال او را بهتر کند. گاهی با خودم فکر میکنم که چقدر خوشبختم که نعمتی به مانند او در زندگی ام دارم.

*************

رفیقم تنها همدمم در تنهایی هایم است. وقتی که تنها می شوم و وقتی غمی به سمتم هجوم می آورد، من یک سپر قوی دارم و آن هم دوستم است. او حتی اگر نتواند مشکلی از من حل کند، برای لحظاتی هم که شده با من صحبت می کند تا حالم بهتر شود، برای لحظاتی هم که شده مرا دعوت به قدم زدن می کند تا اندکی غمم را فراموش کنم و برای لحظاتی هم که شده لبخند را به لبم می آورد تا کمی حس خوب به وجودم سرازیر شود.

*************

دوستم برایم حکم فرشته ای را دارد که خدا وارد زندگی ام کرده، وقتی که با او هستم و وقتی که با او قدم میزنم گویی واقعا در کوچه پس کوچه های بهشت قدم می زنم. با او بودن صفایی بی اندازه دارد. وقتی که با او هستم تمام مشکلاتم را فراموش میکنم، او خوب بلد است حال مرا خوب کند و خوب بلد است که به من امید و انگیزه بدهد. نمی دانم این فرشته پاداش کدام کار خوبم بود که خدا او را به من داد اما تا همیشه قدرش را می دانم و لحظه ای شکر بودنش را در زندگی ام از خدا از زبانم قطع نمیکنم.

دلنوشته در مورد قدم زدن کنار ساحل

کنار ساحل راه می روم، ماسه ها پاهایم را نوازش می دهند، چهره ی زیبای دریا و ساحل چشمانم را نوازش می دهند و صدای آرامش بخش دریا و برخورد موج ها به صخره ها گوش هایم را نوازش می دهند. هر وقت که می خواهم کمی آرام شوم و از تمام دغدغه هایم فاصله بگیرم، این قدم زدن در کنار ساحل و دریاست که مرا آرام می کند. نمی دانم، شاید خدا معجزه ای در این خلقتش قرار داده، معجزه ای که تا به آن میرسی آرام ترین آدم شهر می شوی.

*************

از قدم زدن در کنار ساحل متنفرم. شاید بگویی چرا، وقتی که او تمام دنیایم بود و با او در کنار ساحل قدم میزدم، وقتی که او تمام زندگی ام بود و با او در کنار ساحل قدم میزدم و وقتی که او را تمام دارایی ام می دانستم و از زندگی ام رفت، حق بده از جایی که خاطرات او را برایم تداعی کند متنفر باشم. هر بار که میخواهم برای آرام شدن به سراغ دریا و ساحل بروم، روزهایی را به یاد می آورم که دست در دست او در کنار ساحل قدم میزدیم و در مورد خودمان و احساس خوبمان صحبت می کردیم.

*************

قدم زدن در کنار ساحل حس عجیبی دارد. وقتی که در کنار ساحل قدم میزنی گویی خدا نیرویی به درونت وارد میکند و با این نیرو هر چه حس منفی و بد است را از وجودت می زداید. وقتی که در کنار ساحل قدم میزنی، با هر قدم احساس بد تو را رها و احساس خوب تمام وجودت را در بر می گیرد. هرکسی که افسرده است، هر کسی که ناراحت و غمگین است و هر کسی که مشکلی دارد، شاید اندکی قدم زدن در کنار ساحل برایش مرهمی باشد تا از تمام حس بدش فاصله گرفته و کمی حس خوب به خود هدیه دهد.

*************

وقتی که عاشق می شوی حتی یک قدم زدن ساده در کنارش برایت حکم زیباترین اتفاق زندگی ات را دارد. وقتی که عاشق می شوی، برایت مهم نیست جایی که در آنجا در کنارش قدم میزنی ساحل دریاست یا کویری بی آب و علف، در هر صورت تو احساس میکنی که همان جا بهشت است و تو کسی هستی که خدا تو را لایق بودن در بهشت دانسته. عشق احساسی عجیبیست که وقتی به قلبت وارد می شود، هر جا که معشوق باشد همان جا برایت بهشت می شود.

*************

قدم زدن در کنار ساحل دریا آن هم موقعی که خورشید در حال غروب یا طلوع است، حس عجیبی دارد. آن لحظه انگار خدا تو را با اوج هنر خود در خلقتش آشنا می سازد. وقتی که تلاطم امواج دریا را با قدم زدن روی شن ها و ماسه های ساحل میبینی و در این حین خورشید طلوع یا غروب می کند، می توانی زیباترین اثر خدا را در خلقتش مشاهده کنی. صدای زیبای امواج دریا یکی دیگر از هنرنمایی های خداست که در کنار طلوع یا غروب خورشید و قدم زدنت در ساحل، حسی بی نظیر درونت می آفریند.

دلنوشته در مورد قدم زدن در خیابان

میدونی یکی از قشنگ ترین اتفاقای دنیا چیه؟ اینکه توی خیابون، توی دل تاریکی شب، دستاش توی دستات باشه و کنار هم قدم بزنید و از آرامشی که صدای شهر بهتون میده لذت ببرین. این یکی از لذت های فراموش نشدنی و رایگانیه که میتونی هر شب به خودت و عشقت هدیه اش بدی، لذتی که برات خاطره های خیلی شیرین میسازه و جدای از تموم این خاطره های هر چه حس منفی هم درونه رو میکشه و از بین میبره.

*************

توی خیابون که قدم میزنم و مردم رو تماشا میکنم، میبینم که هر کسی به نوعی درگیره، هر کسی به نوعی چالشی داره و هر کسی به نوعی مشکلاتی برای خودش داره. انگار هیچکدوم از ما یادمون نیست که هیچ چیز موندگار نیست، انگار همه ما اون مرده هایی که به قبرستونا میبرن و دفن میکنن رو یادمون رفته، انگار فراموش کردیم که تا زنده هستیم باید زندگی کنیم نه اینکه فقط نفس بکشیم و خودمونو درگیر هزار جور چالش و سختی کنیم.

*************

یکی از تفریحات من اینه که هر بار که حس کردم فقط خودمم که مشکل دارم، میرم تو خیابون و میون مردم قدم میزنم، حرفاشونو میشنوم و درد و دل هاشون رو گوش میدم. اون موقع هست که میفهمم تنها من نیستم که مشکلاتی دارم، همه درگیر چالش هایی در زندگیشون هستن که خیلی هاشون شاید چالش یا درگیری زندگیشون خیلی خیلی سخت تر از منه. هر بار که خواستم به خودم ثابت کنم که تنها نیستم و همه اینجورین فقط به یک قدم زدن میون آدما و توی خیابون نیاز دارم.

*************

اونقدر عاشقشم که حتی وقتی توی خیابونای این شهر قدم میزنم و میبینم که مردم دارن حرف میزنن، حس میکنم دارن در مورد عشق من و اون و حسی که میون مون وجود داره صحبت میکنن. وقتی که عاشقانه یکی رو دوست داشته باشی و از ته دل عاشقش باشی، حتی سنگ فرش های توی پیاده روها و خیابون ها هم انگاری به حر، میان و از عشق تو با اون صحبت میکنن. این یه حس خیلی قشنگه که فقط کسایی که عاشق شدن و عشق شون و دیوونه دار دوستت دارن تجربه میکنن.

*************

گاهی وقتا یه لذت های رایگانی وجود داره که جاشون رو هزارتا لذت پولی و لذتی که نیاز به هزینه داره نمیتونه پر کنه، یه لذت هایی مثل قدم زدن در خیابون و خلوت کردن با خودت. وقتی که توی خیابون مخصوصا توی دل شب قدم میزنی، به فکر خودت، زندگیت و اتفاقاتی که در اون جاری هست میفتی و به طور کلی در مورد خودت بیشتر به نتیجه گیری میرسی. قدم زدن توی خیابون انگاری جدای از تموم لذتی که داره باعث میشه که خودت رو بهتر بشناسی و با اخلاقیات خودت بیشتر آشنا بشی. این قدم زدنه باعث میشه تا کمی که شده از تموم مشکلات و سختی های روزمره زندگیت فاصله بگیری و یکم هوای آزاد و افکار مثبت به خودت هدیه بدی.

دلنوشته در مورد قدم زدن در طبیعت

هر وقت که فکر کردی دنیا کوچیکه و فقط به سر تو هست که مشکلات نازل میشن، یه سفر کوچولو به طبیعت برو و زود برگرد. توی این سفرت به دل طبیعت بزن و در اون قدم بردار. وقتی که شروع به قدم برداشتن در دل طبیعت کردی میبینی که این طبیعت اونقدر شگفتی ها و زیبای مختلف در خودش جدای داده که تو شاید برای اولین بار باشه که اونها رو میبینی. اون وقته که باید با خودت فکر کنی وقتی که خدا اون همه شگفتی توی این طبیعت قرار داده، یعنی برای تو و زندگیت برنامه ای نداره؟ یعنی فقط مشکلات رو وارد زندگیت میکنه؟

*************

وقتی که دلت از همه چیز گرفت و احساس کردی که خیلی غمگینی، پاشو و دل به طبیعت بزن و میون طبیعت قدم بردار. با هر قدمی که برمیداری انگار خدا باهات حرف میزنه! آره خدا با شفتی ها و زیبایی های طبیعت باهات حرف میزنه. توی طبیعت تو میبینی که میون تموم سختی ها چطور گل و گیاهانی زیبا رویانده شدن و شاید یک محیط کاملا زشت رو خیلی زیبا و عالی کردن. وقتی که میون تموم این شگفتی ها قدم برمیداری، کم کم انگاری بهت تلقین میشه که زندگی تو هم اونقدر سرشار از غم نیست و دلیل هایی برای شادی هم توی زندگیت وجود داره که میتونی ازشون استفاده کنی و لذت ببری.

*************

فکرش رو بکن، قدم زدن توی دل طبیعت اونم با بارونی که عطر نم خاک رو همه جا پراکنده کرده، مگه زیباتر از این هم میشه؟ وقتی که بارون میاد و طبیعت هم در اطرافته، خودت رو دعوت به قدم زدن در اون طبیعت کن. برو اونجا و ببین که چقدر دلت باز میشه، چقدر افکار پوسیده و منفی ذهنت رو رها میکنن و چقدر آروم میشی. تو حتی اگه عصبانی ترین آدم شهر هم باشی با این قدم زدن کلی حال دلت بهتر میشه و سر حال میای. انگار خدا تلفیق بارون و طبیعت رو کلا برای از بین بردن حال بد آدما به وجود آورده چون محال ممکنه وقتی بارون میاد و توی طبیعت قدم میزنی بازم حالت بد بمونه.

*************

از شما متشکریم که تا انتهای مطلب همراه ما بودید. نظر شما در مورد محتوای این مطلب چی بود؟ اگر نظر، پیشنهاد یا انتقادی دارید میتونید اونو از بخش نظرات با ما به اشتراک بذارید. همچنین اگه خودتون دلنوشته ای در رابطه با قدم زدن در جایی خاص دارید، میتونید اون دلنوشته رو برای ما از بخش نظرات بفرستید تا دیگران هم بتونن اونو بخونن و از خوندنش لذت ببرن.


مطالب پیشنهادی:

عکس نوشته درباره قدم زدن برای پروفایل

متن عاشقانه و کوتاه در مورد قدم زدن

مجموعه متن زیبا درباره ساحل دریا (2)

متن زیبا درباره باران | جملات کوتاه درباره باران


2 نظر

  1. نسترننسترنsays:

    سلام من دختر مجردی هستم من دیشب خواب دیدم حامله هستم همه فامیل کنارم بودن دختر عمه هام هم بودن پدر بجه تو خواب معلوم نبود اما همه خوشحال بودن راستش من تو زندگی واقعی پسری رو دوست داشتم که باهم یک دوماهی میشد کات کردیم

  2. نسترننسترنsays:

    با سلام من دیشب خواب دیدم که دوست پسره سابقم که دوسه ماهی هست باهم کات کردیم تو خوابم اومده بود خواستگاریم اما نمیدونم چرا یکم ناراحت بود و قبلش بهم گفته بود میاد خواستگاری من یکم نگران بود اما خوشحال هم بودم مامان باباش انگار ناراحت بودن چون من درو دیر باز کردم بعد دیدم هنوز درو باز نکرده بودم اومد از لایه در برام یه مقدار پول گذاشت که من بر دارم و کفت بیا ما میریم دیگه نمیام خواستگاریت