عکس نوشته عاشقانه بی نهایت

نوشته شده توسط مدیر · در۰۵ فروردین ۱۴۰۱ ساعت ۱۲:۲۶.

عکس نوشته عاشقانه بی نهایت ، آلبومی از تصاویر و شعرنوشته های زیبایی را شامل می شود که احساسات ظریف و جذابی را به ببیننده ی مطلب منتقل میکند ، در واقع هر زمان که بخواهیم از عمق وجود یک حس درونی را بیان کنیم از عبارت کوتاه بی نهایت استفاده میکنیم

نمیدانم بی نهایت کجاست ، فقط میدانم تا آنجا دوستت دارم

***************************

***************************

***************************

***************************

بخواهی یا نخواهی تا قیامت ، دوستت دارم …
همیشه هر کجا با میل و رغبت ، دوستت دارم !
درون دفتر مشقت نوشتم من بدین گونه …
تو را من در توانِ بی نهایت ، دوستت دارم !
همیشه منتظر هستم که در خلوت تو را بینم …
و در گوشت بگویم با سماجت ، دوستت دارم !
میان جمع مشتاقان به درگاهِ دو چشمانت …
تو هم دیدی که گفتم با شهامت ، دوستت دارم؟
شنیدم جای تو در مسجد و سجاده ات پهن است …
نوشتم رویِ مهر و جا نمازت ، دوستت دارم !
من از دیدار تو هرگز نمی ترسم، هراسم نیست …

***************************

***************************

***************************

***************************

تنهائیم بی تو چه تنهاست
وقتی که وارد میشوی بر من
تنهائیم را
بی نهایت دوست دارم
در میزنی برکوبه ام
یعنی که مهمان آمده
این کوبه و این در زدن
بی نهایت دوست دارم
تو مینشینی در برم
من غرق شادی
استکانی عشق میریزم
میخندی و آتش به جانم میزنی
ای مونس جان خنده ات را
بی نهایت دوست دارم
آغوش خود وا می کنی
غم را تو حاشا می کنی
میبوسیم میبوسیم بوسیدنت را
بی نهایت دوست دارم
وان خنده ات مستی فزاست
واین بوسه ات هستی فزاست
آن خنده و این بوسه را
بی نهایت دوست دارم
با هم کنار پنجره...
فردا چه خواهد شد خدایا؟
گویی: خدای ما بزرگ است
ای عشق من این روح پاکت
بی نهایت دوست دارم

زیبای من،چه غم انگیز است لحظه ای که چشمهایت را برهم میگذاری پس دگر اینکار مکن تا من خیره به چشمهایت نظر کنم و در آبی نگاهت به پرواز درآیم
پس چشم برهم مگذار چونکه اینکار کنی میشکنی بالم را
زیبای من گیسوانت رارها کن تا در پیچو خمش سرگشته و حیران شوم ودر حیرانی خود به تنهایی رسم.
ای کاش غنچه لبانت با اسم من شکفته میشد
زیبای من من تورا تا بی نهایت دوست دارم
من نمیدانم که مجنون نام لیلی را و فرهاد نام شیرین را
تا چه حد تا چه اندازه تکرار میکردند
ولی اینار میدانم که نامت را دو صد مجنونی مجنون و سر حد غم فرهاد میخواهم.

تورا با صد هزاران واژه و شعر
تو را تا بی نهایت دوست دارم
تویی که از دلم بیرون نمیری
تو را من تا قیامت دوست دارم
تویی که با تو من ،پیروز وشادم
تو را مرغ سعادت دوست دارم
تو درمان من بیمارو مستی
تورا وقت طبابت دوست دارم
به تو وابسته ام ای نازنینم
تورا از روی عادت دوست دارم
تورا میخواهم ای زیبا ترین عشق
تورا بی حد و قیمت دوست دارم
اگر دورم زآن روی ملیحت
تورا در شهر غربت دوست دارم
کنارم خالی و جای تو خالیست
تورا در اوج حسرت دوست دارم
میان سال وماه و هفته و روز
تورا ساعت به ساعت دوست دارم
در این دنیای بی مهر و محبت
تو را من ، با محبت دوست دارم

تورا تا بی نهایت دوست دارم
توراتا انتهای عمق اقیانوس ها
تورا تا مشرق و مغرب
تورا تا پهنه ی دشت و دمن ها
تورا تا بی نهایت دوست دارم
تورا وقتی که من خوابم
تورا در عمق بیداری
تورا در اوج هوشیاری
تورا تا اوج مستی ها
تورا تا بی نهایت دوست دارم
توراوقتی ک من تنهام
تورا وقتی که تو غم هام
تورا تا بی نهایت دوست دارم
تورا در اوج بی مهری
تورا وقتی که تو رفتی
تورا وقتی نمیدانی نمی فهمی
تورا وقتی که بی رحمی
تورا من تا بی نهایت دوست دارم

تو را چندان که باید دارمت دوست .
تورا ای مهربان ! آرام جانم
تو را چندان نه بل صد ها دو چندان
تو را تا بی نهایت دوست دارم.
مرا عشق تو در دل جاودان است
ز دیده اشک های من روان است
دلم می خواهدت می خواهدت جان!
دلم حیران عشقت چون سراب است
منم دیوانه ی روی چو ماهت
منم آواره ی چشم سیاهت
تمام جان و روحم را به عشقت
به یک باره کنم جانا فدایت
تو را تا وسعت هفت آسمان نه
تو را تا عمق چشمان زلالت
تو را تا وسعت روح بلندت
تو را تا بی نهایت دوست دارم.

چشم در چشم من
نگاهش را به نگاهم گره می زند
از دوست داشتن می گوید:
"دوســـــــــــــتـت دارم"
به اندازه ی نیــــــــــــــــــمی از بی نهایت
بی نهایتی که نهـــــــــــــــــــــــــــایت ندارد
مرا میان این بی نهایت می گذارد
و به آ ر ا م ی دست دیگری را می فشارد
به همین سادگی"
و من به آرامی ویران می شوم
به آرامی به بی نهایت میرسم
به بی نهایتی از ....

من بی تو یه درد بی نهایتم

بر تن تنهای روز باران می بارد
و من شاخه گلی هفت رنگ
از باغ رنگین کمان می چینم تا
محبت های رنگی به قلبش هدیه کنم
در آرزوی بیان یک جمله به او می مانم
او چه کم رنگ و ضعیف
چه آسان می گوید دوست دارم.

برای سرودن آخرین ترانه عشق
صدای طلوع خورشید را کادوپیچ می کنم
تا بدین گونه واژگان را
به تعظیم نگاهش وادارم
در آرزوی جمله ای به او می مانم
او چه غروب وار
چه آسان می گوید دوست دارم

من هراسان تر از ماهی به دام افتاده
در آرزوی رهایی از بند تقدیر
عاشقانه تر از دریا به خشکی می نگرم
در آرزوی بیان یک جمله به او می مانم
او چه تلخ و بی رحمانه
چه آسان می گوید دوست دارم

تهیه کننده: توپ تاپ