خودکشی دختر 19 ساله اصفهانی

خودکشی دختر اصفهانی 19 ساله

خودکشی دختر 19 ساله اصفهانی

 

دختر تیزهوش چرا به استقبال مرگ رفت
اعتماد - گروه حوادث؛ «من ساناز دانش آموز سال 1386 مدرسه فرزانگان امین اصفهان در دانشگاه شریف تهران قبول می شوم...» این بخشی از آخرین دست نوشته های دختر 19ساله یی است که چندی بعد در پی شکست در کنکور آزمایشی یک موسسه خصوصی اقدام به خودکشی کرد. ساناز دختر تیزهوش اصفهانی امسال نخستین قربانی آزمونی است که «غول کنکور» لقب گرفته. مرگ او تکرار حادثه یی هر ساله و به صدا درآمدن چندین باره زنگ خطری جدی است. هر سال با نزدیک شدن به کنکور و پس از اعلام نتایج آزمون از شهرهای مختلف اخبار تلخی به گوش می رسد که از مرگ خودخواسته نوجوانان حکایت دارد. ساناز و سانازها نوجوانانی هستند که راه یافتن به دانشگاه را تنها راه موفقیت می دانند و بدون فراگیری مهارت های زندگی و مدیریت بحران، سرشار از انگیزه های جنون آمیزند. محدودیت فرصت های موفقیت، بی توجهی به شرایط روحی و روانی نوجوانان، آگاهی نداشتن از مهارت های زندگی سالم، فشار خانواده و اطرافیان، اضطراب زایی سیستم آموزشی و... از جمله عواملی است که کارشناسان درباره علل این پدیده بیان می کنند.در نخستین حادثه امسال ساناز دختر 19ساله اصفهانی صبح روز 10 فروردین ماه پس از اینکه در کنکور آزمایشی یک موسسه آموزشی رتبه خوبی را کسب نکرد، ابتدا به گفت وگو با مشاور تحصیلی خود پرداخت و سپس به پشت بام یک ساختمان شش طبقه در خیابان توحید رفت و با پرت کردن خود از آنجا به زندگی اش پایان داد. پس از آنکه علت خودکشی این دختر جوان که دانش آموز دبیرستان تیزهوشان اصفهان بود فاش شد، تحقیقات بازپرس قنبری برای روشن شدن ابعاد دیگر این واقعه تلخ ادامه یافت. در این مرحله آخرین دست نوشته های ساناز به دست آمد. دختر 19ساله در یکی از یادداشت های شخصی خود نوشته است؛ «خدایا من تو را خیلی دوست دارم و احساس می کنم تو هم مرا بیشتر از بقیه انسان های عادی مثل خودم دوست داری، می خواهم دوباره به تو نزدیک شوم و مثل قبل از 25/2/86 تمام نمازهایم را در اولین زمان می خوانم. خدایا مرا به آرزوهای بزرگم برسان.» دختر دبیرستانی همچنین در آخرین یادداشت شخصی اش نوشته است؛ «من ساناز دانش آموز سال 1386 مدرسه فرزانگان امین اصفهان در دانشگاه شریف تهران قبول می شوم، شریف نشد، دانشگاه تهران، دانشگاه تهران نشد، صنعتی اصفهان که می شود. می گویید نه، نگاه کنید.» این یادداشت از اهمیت ویژه موفقیت در کنکور برای ساناز حکایت دارد و بخشی از انگیزه دختر 19ساله از مرگ خودخواسته را توجیه می کند. در همین حال مادر ساناز که خود نیز فردی فرهنگی است درباره خودکشی دخترش گفت؛ وقوع این حادثه ما را تکان داد زیرا ساناز هیچ مشکلی نداشت و حتی علامتی مبنی بر افسردگی در او مشاهده نمی شد. تنها دغدغه ساناز درس هایش بود، او فرد موفقی بود و پس از دوره دبستان تمامی مقاطع را در مدارس تیزهوشان پشت سر گذاشت. انسان مصممی بود و هر موضوعی را تا سرانجام پیگیری می کرد و البته در شرایط سختی نیز قرار داشت چون دانش آموزان مدارس تیزهوشان در شرایط دشواری قرار دارند و سطح انتظارات از آنها بالا است و همه تصور می کنند که این گونه دانش آموزان به طور قطع باید موفق شوند. او همیشه می گفت به رغم تمام فشارها ما هیچ فرقی با دیگران نداریم و تنها استرس و اضطراب مضاعفی را تحمل می کنیم و اگر موفق نشویم جامعه به ما خواهد خندید. مادر این دانش آموز ادامه داد؛ باید با اظهار تاسف بگویم که در این مدارس صرفاً به مسائل علمی توجه می شود و بچه ها از کمترین امکانات مشاوره یی مرتبط با روح و روان شان برخوردار هستند و به رغم فشارهای بسیار کسی به نیازهای دیگر فرزندان نخبه کشور توجه نمی کند. در یک جمله می توانم بگویم این بچه ها را بالا می برند و بعد به پایین پرتاب می کنند.

وی با ابراز گله مندی از برخی مدیران این مجموعه گفت؛ آیا هیچ کس دنبال کرد که فرزند تیزهوش من با آن همه استعداد و توانایی چرا به این نقطه رسید و چه شرایطی موجب ناامیدی او شد؟

مادر این دختر تیزهوش گفت؛ ساناز روز 7 فروردین در آزمون موسسه... شرکت کرد و بعد از دریافت نتیجه آن در روز 8 فروردین به شدت فرو ریخت، من در مسافرت بودم اما با من که تماس گرفت نگرانی خودش را ابراز کرد و من تلاش کردم به هر صورت ممکن آرامش پیدا کند. مادر ساناز افزود؛ دخترم قربانی شیوه های غلط آموزشی شد زیرا او زیر فشار سنگین کنکور و امتحانات متعدد و خارج از استاندارد قرار گرفته بود. او بایستی قبل از این یاد می گرفت چگونه با مشکلات مواجه شود و مشکلات را چگونه مهار کند در حالی که در سیستم آموزشی که فرزندان نخبه ما را با گزینش های سخت می پذیرد هیچ گاه به موضوع افزایش این گونه مهارت ها پرداخته نشده و ساناز تنها ناچار بود به ماراتن موفقیت در شرایطی خاص بپردازد. سخنان من امروز برای نجات او هیچ خاصیتی ندارد اما برای نجات سایر دانش آموزان می تواند کمک کننده باشد، آیا در مدارس تیزهوشان به همان اندازه که به دروس سخت و شکننده پرداخته شده، به سایر موارد هم پرداخته شده است؟ فرزندم در شرایطی سخت و در وضعیتی خاص به این سمت کشیده شد و متاسفم که بگویم این گونه اتفاق ها زود از خاطر ها می رود و کسی نیست که دنبال کند چرا او باید دست به چنین عملی بزند در حالی که از بالاترین نمرات درسی برخوردار بوده است. او هیچ چیز کم نداشت مگر آنکه طی سال های تحصیل یاد نگرفته بود چگونه با استرس و شکست مقابله کند.ساناز در سه مرحله در آزمون تیزهوشان پیروز شد و توانست استعدادهای خودش را نشان دهد، پس می بینیم که او از توانایی لازم برخوردار بوده و رفتنش به محیط افراد نخبه امری عادی و اتفاقی نبوده است.او هیچ مشکلی نداشت، ما از ثروت زیادی برخوردار نبودیم اما هرچه داشتیم طی 19 سال به پایش ریختیم تا او به آرزوهای بزرگش برسد، ولی ظرف چند ساعت همه زحمات من با سال ها خدمت به نظام آموزش و پرورش و پدرش که کارمندی تلاشگر بود از بین رفت و فرزندمان که تازه در آستانه موفقیت قرار گرفته بود دست به اقدامی عجیب زد. اینها را نمی گویم تا اتفاقی که افتاده را توجیه کنم اما باید مردم، والدین و مسوولان عبرت بگیرند و به داد نوجوانان و جوانان برسند.پدر ساناز نیز درخصوص آخرین لحظات زندگی فرزندش به پایگاه اطلاع رسانی عبرت گفت؛ ساناز به شدت نگران بود. روز قبل از این واقعه با مشاورش تلفنی حرف زد اما از آنجا که فردی مغرور بود لب به بیان حقیقت نگشود و من متوجه نگرانی اش نشدم. روز حادثه من ساعت 4 صبح بلند شدم و چون مادرش نبود برایش زرشک پلو و مرغ درست کردم ولی او گفت ظهر ناهار را با من می خورد و تا موقع بازگشتم به خانه منتظر می ماند.ساناز در مسائل دینی بسیار کوشا بود ولی همیشه از موضوع تحصیلش به عنوان یک قدم بزرگ اسم می برد، کلاس پنجم را در دبستان عصر انقلاب گذراند و بعد در تیزهوشان قبول شد که ای کاش هرگز نشده بود. او فردی مصمم و با تصمیم گیری های منطقی بود و همیشه پاسخ هایش مطلوب و درست تلقی می شد و فرد قاطعی بود و با بچه های هم سن و سالش زیاد نمی جوشید و سعی می کرد با بزرگ ترها بیشتر سخن بگوید زیرا همیشه با عقلش حرف می زد. باور کنید هنوز نفهمیدم که چرا باید ساناز عزیزم دست به چنین کاری بزند، البته فشار درس و استرس کنکور را داشت چون می خواست پیشرو و موفق باشد ولی واقعاً متوجه نشدیم،

شبانه روز به چهره اش نگاه کردم و در روز آخر به دقت رفتارش زیر نظرم بود ولی از آنجا که خیلی عاقل بود، حدس نزدم که ممکن است چنین کاری بکند.البته من فردی عادی هستم ولی آیا مجموعه یی که وظیفه تربیت او را داشته با استفاده از آن همه ابزار و روش های علمی چگونه ندانسته و نفهمیده که دخترم چه شرایطی داشته است؟ مگر این افراد در این مراکز آموزشی تحصیل نمی کنند و از آنها مراقبت نمی شود؟پدر ساناز ادامه داد؛ او می دانست، می فهمید، حل می کرد ولی می گفت وقتی در شرایط برابر با دیگران قرار می گیرم، دچار وحشت می شوم. وقتی همان سوالات را در جای دیگر می گیرم به سرعت حل می کنم، کارنامه هایش را ببینید، پرونده اش سراسر شور و موفقیت است. نمره هایش را مرور کنید، سوال کنید که آیا او ذره یی گرفتاری داشته، او به هیچ چیز و هیچ کس توجه نداشت مگر خداوند متعال. عبادت کردن و آموختن علم و پیشرفت کردن، عاشق بیولوژی بود و آرزو داشت که روزی به موسسه رویان برود. تمام تلاش دخترم ساناز معطوف به این اهداف بود، اما دریغ که به آن دست نیافت

 

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...