انشا در مورد زمستان کلاس سوم ابتدایی

انشا در مورد زمستان کلاس سوم ابتدایی : زمستان ، آخرین فصل سال است که با سرما، برف و باران همراه است. در زمستان ، روزها کوتاه و شب‌ ها طولانی می‌ شوند. دمای هوا به شدت کاهش می‌ یابد و گاهی اوقات تا زیر صفر نیز می‌ رسد. در این فصل ، برف می‌ بارد و زمین سفید پوش می‌ شود.

انشا اول در مورد زمستان کلاس سوم ابتدایی

به نام خدا

سال چهار فصل دارد: بهار ، تابستان ، پاییز و زمستان. هر فصل زیبایی های خاص خود را دارد. زمستان فصل سرما و برف است. من زمستان را خیلی دوست دارم.

وقتی زمستان می آید ، زمین سفید پوش می شود. درخت ها و گیاهان خواب زمستانی می روند. پرندگان به جاهای گرم تر مهاجرت می کنند. حیوانات هم لباس های گرم تری می پوشند.

من خیلی دوست دارم در زمستان برف بازی کنم. با دوستانم گلوله برفی درست می کنیم و به هم پرتاب می کنیم. آدم برفی هم درست می کنیم.

در زمستان می توانیم کارهای زیادی انجام دهیم. می توانیم اسکی، سورتمه سواری و اسکیت روی یخ بازی کنیم. می توانیم در خانه بمانیم و فیلم تماشا کنیم، کتاب بخوانیم یا بازی کنیم.

زمستان فصل خوبی برای استراحت و تفریح است. ما می توانیم در این فصل با دوستان و خانواده خود وقت بگذرانیم و از آن لذت ببریم.

نتیجه گیری

من زمستان را فصلی زیبا می دانم. این فصل با برف و سرمای خود، زیبایی های خاص خود را دارد. من از بازی کردن در برف و انجام کارهای زمستانی لذت می برم.

انشا دوم در مورد زمستان کلاس سوم ابتدایی

زمستان فصل برف و سرما است. هوا خیلی سرد می‌ شود و من همیشه کلاه و دستکش و شال گردن می‌ پوشم تا گرم بمانم. روزها کوتاه‌ تر و شب‌ ها بلندتر می‌ شوند. آسمان اغلب ابری است و گاهی برف می‌ بارد.

وقتی برف می‌ بارد ، همه جا سفید و زیبا می‌ شود. ما با دوستانم در برف بازی می‌کنیم و آدم برفی می‌ سازیم. آدم برفی‌ ها با دماغ هویجی و چشم‌ های زغالی خیلی بامزه هستند. گاهی هم برف‌ بازی می‌ کنیم و به هم برف پرتاب می‌ کنیم.

در زمستان ، شب‌ ها دور هم جمع می‌ شویم و داستان می‌ خوانیم یا فیلم می‌ بینیم. من دوست دارم با خانواده‌ ام کنار شومینه بنشینم و کاکائوی داغ بنوشم. غذاهای گرم مثل سوپ و آش هم در این فصل خیلی خوشمزه می‌ شوند.

گاهی وقت‌ ها زمستان می‌تواند خیلی سرد و دشوار باشد، اما من همیشه از بازی در برف و گرم ماندن در خانه لذت می‌ برم. منتظر بهار هستم تا هوا گرم شود و دوباره گل‌ ها شکوفا شوند. اما تا آن موقع ، از زیبایی‌ های زمستان لذت می‌ برم.

انشا سوم در مورد زمستان کلاس سوم ابتدایی

زمستان فصلی است که در آن هوا سرد و خشک می شود و بارش برف و باران زیاد می شود. من این فصل را خیلی دوست دارم، چون می توانم در برف بازی کنم، آدم برفی درست کنم و با دوستانم وقت بگذرانم.

وقتی برف می بارد، همه چیز سفید و زیبا می شود. درختان و گیاهان لباس سفید می پوشند و زمین مانند فرشی سفید می درخشد. من از دیدن این منظره زیبا خیلی لذت می برم.

بعضی روز ها که از خواب بیدار می شوم و می بینم که برف باریده است، خیلی خوشحال می شوم. این یعنی که می توانم تا ظهر در خانه بخوابم و بعد از ظهر در برف بازی کنم.

در فصل زمستان باید مراقب باشیم که سرما نخوریم. برای این کار باید لباس های گرم بپوشیم و خانه را گرم نگه داریم. همچنین باید مراقب باشیم که وقتی در خیابان راه می رویم، لیز نخوریم.

مادرم می گوید که در فصل زمستان، پرندگان کم تر می توانند غذا پیدا کنند. برای همین هر سال یک ظرف کوچک آماده می کند و در آن آب و دانه می ریزد و آن را در تراس خانه می گذارد. پرندگان گاهی به آن نوک می زنند و گاهی هم دوستانشان را خبر می کنند و با هم برای خوردن دانه و آب می آیند. من از دیدن این پرندگان خیلی لذت می برم.

من لباس های زمستانیم را خیلی دوست دارم. آن ها مرا گرم نگه می دارند و باعث می شوند که سرما نخورم و بتوانم راحت در برف بازی کنم.

سال قبل یک بار سرما خوردم. مجبور شدم پیش دکتر بروم و یک هفته استراحت کنم و دارو بخورم. این تجربه خیلی بد بود و از آن درس گرفتم که باید مراقب باشم که سرما نخورم.

از بین ماه های زمستان، من اسفند را خیلی دوست دارم. چون در این ماه برای عید آماده می شویم. خانه را تمیز می کنیم، لباس های نو می خریم و سفره هفت سین می چینیم. من از این کارها خیلی لذت می برم.

انشا با موضوع زمستان کلاس سوم ابتدایی

مقدمه انشا

برف، هدیه ای از سوی خدای مهربان بود. زمین، با پوشیده شدن از برف، سفید و درخشان شده بود. او با غرور به خود می نگریست و می گفت: «من پاک ترین موجود هستم. من مانند دل خدا سفید و درخشانم.»

خداوند با دیدن غرور زمین، لبخندی زد و آفتاب را فرستاد. آفتاب با گرمای خود، برف را آب کرد و زمین را دوباره به رنگ خاکستری درآورد. زمین با دیدن این صحنه، فهمید که اشتباه کرده است. او به خود آمد و با بندگی گفت: «ای خدای مهربان، من اشتباه کردم. من از تو پاک تر نیستم.»

بدنه انشا

زمستان، فصلی زیبا و پر از شگفتی است. اما این فصل، برای همه زیبا نیست. بعضی از موجودات، مانند گنجشک ها و گربه های خیابانی، در زمستان مشکلات زیادی دارند. گنجشک ها جایی برای گرم شدن ندارند و گربه ها برای گرم شدن، داخل لاستیک ماشین های گرم می روند.

در زمستان، باید به فکر حیوانات خیابانی باشیم و به آن ها غذا بدهیم. ما می توانیم مقداری غذای اضافه در خانه داشته باشیم و آن را به حیوانات خیابانی بدهیم.

من زمستان را خیلی دوست دارم. از برف بازی، آدم برفی درست کردن، اسکی و سورتمه سواری لذت می برم. اما بیشتر از همه، از روزهایی که مدرسه به دلیل بارش برف تعطیل می شود، لذت می برم. در آن روزها، می توانم با خانواده و دوستانم وقت بگذرانم و از بودن با آن ها لذت ببرم.

نتیجه گیری

زمستان، فصلی زیبا و پر از شگفتی است. اما مهم این است که از این فصل به درستی استفاده کنیم. ما باید به فکر دیگران باشیم و به آن ها کمک کنیم. همچنین، باید از زندگی لذت ببریم و از روزهایی که خدا به ما هدیه داده، نهایت استفاده را ببریم.

مطالب پیشنهدی :

انشا در مورد زمستان سرد از زبان یک درخت

انشا در مورد زمستان با مقدمه و نتیجه

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...