انشا در مورد زنگ انشا کلاس هفتم و هشتم

انشا در مورد زنگ انشا کلاس هفتم و هشتم : مطلب پایین شامل چند نمونه انشا در مورد زنگ انشا ، مناسب برای کلاس هفتم و هشتم می باشد ، در ادامه شاهد انشا های طنز و غیر تکراری درباره زنگ انشا خواهید بود.

Essay on bell essay

انشا در مورد زنگ انشا کلاس هفتم

زنگ انشا ، زنگ آزادی و خلاقیت بود. زنگ آن بود که می‌ توانستیم افکار و احساسات خود را در قالب کلمات بیان کنیم. زنگ آن بود که می‌ توانستیم به دنیای تخیل و خیال سفر کنیم.

من همیشه از زنگ انشا لذت می‌ بردم. دوست داشتم درباره چیزهای مختلف بنویسم، از تجربیات شخصی خود گرفته تا موضوعات علمی و اجتماعی. دوست داشتم ذهنم را آزاد بگذارم و هر آنچه را که به ذهنم می‌ رسد ، روی کاغذ بیاورم.

البته گاهی اوقات هم از زنگ انشا می‌ ترسیدم. مخصوصاً وقتی موضوع انشا خیلی دشوار بود یا وقتی می‌ دانستم که قرار است انشایم را در کلاس بخوانم. در آن مواقع ، دست و پایم می‌لرزید و قلبم به شدت می‌ تپید.

اما با این حال ، زنگ انشا همیشه برای من یک زنگ مهم و دوست‌ داشتنی بود. زنگ آن بود که می‌ توانستم خودم باشم و استعدادهای خود را شکوفا کنم.

خاطره‌ ای از زنگ انشا

یکی از خاطرات شیرینی که از زنگ انشا دارم ، مربوط به زمانی است که در کلاس چهارم ابتدایی بودم. آن روز، موضوع انشا "مدرسه" بود. من از مدرسه خیلی خوشم می‌آمد و همیشه سعی می‌کردم انشایم را درباره مدرسه بنویسم.

آن روز، انشایم را با دقت و حوصله نوشتم. تمام خاطرات خوبم را از مدرسه در آن انشا گنجاندم. وقتی انشایم را تمام کردم، خیلی خوشحال بودم. می‌دانستم که انشایم خوب شده است.

وقتی نوبت من شد که انشایم را بخوانم، خیلی استرس داشتم. اما وقتی شروع به خواندن کردم، استرسم کم شد. با صدای بلند و رسا انشایم را خواندم. همه بچه‌ها به حرف‌های من گوش می‌دادند و می‌خندیدند.

وقتی انشایم را تمام کردم، معلمم گفت: "انشایت خیلی خوب بود. خیلی خوب توانستی احساسات خودت را در مورد مدرسه بیان کنی."

من خیلی خوشحال شدم. برای اولین بار بود که معلمم از انشایم تعریف می‌کرد. آن روز، یکی از بهترین روزهای زندگی من بود.

نتیجه‌ گیری

زنگ انشا ، زنگ مهمی در زندگی هر دانش‌ آموزی است. این زنگ فرصتی است برای دانش‌ آموزان تا استعداد های خود را در زمینه نوشتن شکوفا کنند.

اگر از نوشتن متن متنفرید ، بهتر است به دنبال راه‌ هایی باشید تا به این مهارت علاقه‌ مند شوید. می‌ توانید از دوستان و خانواده خود کمک بگیرید، یا در کلاس‌های آموزش نوشتن شرکت کنید.

نوشتن یک مهارت بسیار مهم است. با یادگیری این مهارت ، می‌ توانید افکار و احساسات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید. همچنین ، می‌ توانید از نوشتن برای بیان خلاقیت و تخیل خود استفاده کنید.

Essay on bell essay

انشا در مورد زنگ انشای طنز با مقدمه و بدنه و نتیجه گیری

مقدمه

زنگ انشا ، زنگ ترس و دلهره برای دانش‌ آموزان بود. زنگ غم و اندوه برای آن‌ هایی که انشا ننوشته بودند و زنگ شادی و خنده برای آن‌ هایی که انشاهایشان را از روی کتاب‌ های کمک‌درسی یا از دوستانشان کپی کرده بودند.

بدنه

وقتی زنگ انشا می‌ خورد ، همه دانش‌ آموزان مثل بید می‌ لرزیدند. معلم انشا وارد کلاس می‌ شد و دفترهای انشا را جمع می‌ کرد. بچه‌ ها با نگرانی منتظر بودند تا ببینند اسمشان در لیست نخوانده شود.

اگر اسم کسی در لیست می‌ آمد ، همه بچه‌ ها می‌ ترسیدند که او انشا ننوشته باشد. اگر هم انشا نوشته بود ، می‌ ترسیدند که انشای او خراب باشد و معلم نمره کم به او بدهد.

یک روز ، معلم انشا اسم من را خواند. من مثل یک جنازه بی‌ جان شدم. دست‌ پاچه بودم و نمی‌ دانستم چه کار کنم.

معلم انشا گفت: «بفرمایید پای تابلو تا انشایتان را بخوانید.»

با قدم‌ های سنگین و لرزان به سمت تخته رفتم. انشایم را باز کردم و شروع به خواندن کردم.

انشایم درباره «یک روز خوب» بود. من از یک روز خوب که در آن به پارک رفته بودم و با دوستانم بازی کرده بودم، نوشته بودم.

وقتی داشتم انشام را می‌ خواندم ، ناگهان دیدم که معلم انشا دارد می‌ خندد. من با نگرانی گفتم: «خانم ، چیزی شده است؟»

معلم انشا گفت: «نه، چیزی نشده است. فقط انشای شما خیلی خنده‌ دار است.»

من با تعجب گفتم: «چرا خنده‌ دار است؟»

معلم انشا گفت: «شما در انشایمان نوشته‌ اید که در یک روز خوب ، با دوستانتان بازی می‌ کردید. اما در ادامه نوشته‌ اید که یکی از دوستانتان پایش شکست و شما او را به بیمارستان رساندید. این دو موضوع با هم جور در نمی‌ آیند.»

من خجالت‌ زده شدم و گفتم: «ببخشید، خانم. انشای من خراب شده است.»

معلم انشا گفت: «اشکالی ندارد. شما که تازه یاد گرفته‌ اید که انشا بنویسید.»

او به من نمره «۲۰» داد. اما من از نمره «۲۰» خوشحال نشدم. من از اینکه انشای من خنده‌ دار بود ، خجالت‌ زده بودم.

نتیجه گیری

زنگ انشا ، زنگ خاطره‌ انگیزی برای من بود. خاطره‌ ای که همیشه با خنده‌ دار بودن انشای من همراه است.

من از آن روز به بعد ، بیشتر حواس‌جمع شدم که انشاهایم را خوب بنویسم. اما هنوز هم گاهی اشتباه می‌ کنم و انشای من خنده‌ دار می‌ شود.

اما حالا دیگر خجالت نمی‌ کشم. چون می‌دانم که همه اشتباه می‌ کنند. مهم این است که از اشتباهاتمان درس بگیریم.

Essay on bell essay

انشا با موضوع زنگ انشا هشتم

زنگ انشا، فرصتی برای پرورش خلاقیت

زنگ انشا ، یکی از زنگ‌ های مهم در مدرسه است که فرصتی برای دانش‌ آموزان فراهم می‌کند تا توانایی‌ های خود را در نوشتن و بیان افکار و احساساتشان پرورش دهند. این زنگ می‌ تواند برای دانش‌ آموزان جذاب و آموزنده باشد ، به شرطی که به درستی برگزار شود.

یکی از مهم‌ ترین نکاتی که در برگزاری زنگ انشا باید به آن توجه کرد ، انتخاب موضوع‌ های مناسب است. موضوع‌ های زنگ انشا باید متنوع و جذاب باشند تا دانش‌ آموزان را به نوشتن تشویق کنند. همچنین ، این موضوع‌ ها باید با سطح دانش و توانایی‌ های دانش‌ آموزان متناسب باشند.

علاوه بر انتخاب موضوع ، نحوه ارائه موضوع نیز اهمیت دارد. معلم باید موضوع را به گونه‌ ای ارائه دهد که دانش‌ آموزان بتوانند به خوبی آن را درک کنند و برای نوشتن انشا آماده شوند. همچنین، معلم باید به دانش‌ آموزان فرصت دهد تا نظرات و ایده‌ های خود را در مورد موضوع مطرح کنند.

در زنگ انشا ، دانش‌ آموزان باید فرصت داشته باشند تا آزادانه و بدون محدودیت فکر کنند و افکار و احساسات خود را بیان کنند. معلم باید به دانش‌ آموزان کمک کند تا خلاقیت خود را در نوشتن انشا به کار گیرند.

زنگ انشا می‌ تواند نقش مهمی در پرورش خلاقیت دانش‌آموزان داشته باشد. این زنگ فرصتی برای دانش‌ آموزان فراهم می‌ کند تا مهارت‌ های نوشتاری خود را تقویت کنند و توانایی‌ های خود را در بیان افکار و احساساتشان پرورش دهند.

Essay on bell essay

انشا در مورد زنگ انشای طنز

عنوان: انشا ، آزمون ترسناک

مقدمه:

روزی روزگاری ، در یکی از کلاس‌ های درس ، دانش‌ آموزی بود که از نوشتن انشا متنفر بود. او هر وقت که معلم انشا وارد کلاس می‌ شد ، قلبش شروع به تپیدن می‌ کرد و دست‌ هایش عرق می‌ کرد. او از اینکه در مقابل کلاس صحبت کند و نوشته‌ اش را بخواند ، می‌ ترسید.

بدنه:

یک روز ، معلم انشا موضوعی را برای نوشتن انشا تعیین کرد که دانش‌ آموز از آن متنفر بود. او نمی‌ دانست که چه چیزی بنویسد و از اینکه در مقابل کلاس صحبت کند، وحشت داشت. او تصمیم گرفت که از روی یکی از انشاهای همکلاسی‌ هایش بخواند.

وقتی نوبت به او رسید، به آرامی از جایش بلند شد و به سمت تابلو رفت. او نفس عمیقی کشید و شروع به خواندن کرد. او انشا را با دقت و شمرده‌ خوانی خواند و در پایان، با لبخند به معلمش نگاه کرد.

معلم انشا از صدای شمرده‌ خوانی و بیان شیوای دانش‌ آموز خوشش آمد و به او نمره خوبی داد. همکلاسی‌ های دانش‌ آموز هم از او تعجب کردند و از او پرسیدند که چطور توانسته است انشای خوبی بنویسد.

دانش‌ آموز به آنها گفت که از روی انشای یکی از همکلاسی‌ هایش خوانده است. همکلاسی‌ های او از این موضوع ناراحت شدند و به او گفتند که این کار درست نیست.

دانش‌ آموز از اینکه همکلاسی‌ هایش از او ناراحت شده بودند، احساس بدی داشت. او می‌ دانست که کارش درست نبوده است ، اما نمی دانست که چه کار دیگری باید می‌ کرد.

نتیجه‌ گیری:

این داستان نشان می‌ دهد که نوشتن انشا می‌ تواند برای دانش‌ آموزان تجربه‌ ای ترسناک و اضطراب‌ آور باشد. معلمان باید به دانش‌ آموزان کمک کنند تا این تجربه را به تجربه‌ ای لذت‌ بخش و مفید تبدیل کنند.

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...