دلنوشته غمگین برای پدربزرگ فوت شده (3)

پدربزرگ مثل پدره و وجودش توی زندگی خیلی ها مثل وجود پدر میمونه. پدربزرگ اگه از دست بره داغ و غم بزرگی بر سر دل آدم میشینه. گاهی اوقات کسایی که پدربزرگشون رو از دست دادن دوست دارن در رابطه با اون دلنوشته ای رو در شبکه های اجتماعی شون به اشتراک بذارن تا اندکی هم که شد غم وجودشون تسلی پیدا کنه.

در ادامه این مطلب متن ها و دلنوشته های زیبایی برای پدربزرگ فوت شده تهیه کردیم که شما رو به خوندن اونها دعوت می کنیم. همراه ما باشید.

جملات غمگین درباره پدربزرگ فوت شده

پدربزرگ عزیزم، دروغ نیست که بگویم تو برای من نقش پدرم را هم داشتی. من به جای آنکه از تو بیشتر مهر یک پدربزرگ را بگیرم، محبت و مهربانی یک پدر را دریافت کردم. تو همیشه برای من مثل یک سایه سر بودی و هر لحظه و در هر جا که به کمکت نیاز داشتم به کمک آمدی و نگذاشتی که دست تنها بمانم. تو درست مثل یک پدر برای من تبدیل به پشتوانه ای محکم شدی تا به واسطه تکیه بر تو بتوانم پله های ترقی و پیشرفت را یکی پس از دیگری بپیمایم و خودم را رشد دهم. پدربزرگ عزیزم، با وجود تمام این ها به من حق بده که نتوانم دوری ات را تحمل کنم و از درد دوری ات تمام وجودم را بی قراری فرار بگیرد. اکنون آنقدر داغ دارم و آنقدر غمگینم که نمی دانم چه کنم، نمی دانم به کدام سو بروم و گله و شکایت هایم را به که بگویم. اکنون مثل دیوانه هایی شده ام که این سو و آن سو میپرند و هر که نداند بر سر من چه بلایی آمده بدون شک مرا دیوانه خواهد نامید. پدربزرگ عزیزم، هر کسی هم که به اندازه من به پدربزرگش وابسته باشد و او را از دست بدهد چنین خواهد شد.

*****************

پدربزرگ عزیزم، اکنون خانه امید من و پدرم/مادرم کجاست؟ اکنون که تو از پیش ما رفتی ما به خانه چه کسی بیایم و اندکی هم که شده از غم روزگار فاصله بگیریم و با در کنار او بودن حال دلمان را خوب کنیم؟ تو برای ما مرهمی برای تمام دردهایمان بودن، تو برایم مسکنی بودی که به ما آرامش میدادی و تو برای ما حالی خوبی بودی که بعید بود به سراغت بیایم و تمام وجودمان را در بر نگیری. اکنون که دیگر نیستی و به زیر خروارها خاک رفته ای به من بگو که ما چه کسی را جایگزین تو کنیم؟ چه کسی وجودش آنقدر مهر و محبت دارد که بتواند جایگزین تو باشد؟ پدربزرگ، این کار از دست هیچکسی غیر از تو بر نمی آید و من می دانم که تا عمر که داریم جای خالی تو در زندگی ما حس خواهد شد و هیچکس هم نخواهد توانست این جای خالی را برایمان پر کند. کاش بودی و کاش ما را اینقدر تشنه دیدار مجددت نمیکردی، حالا دیدار مجدد ما فقط در آن دنیاست و چقدر تلخ است که این دوری را ما باید ت عمری که پایانش مشخص نیست تحمل کنیم.

*****************

پدربزرگ عزیزم، تو در این دنیا دردهای بسیاری کشیدی، تو در این دنیا غم زیادی را ب دوش کشیدی و اکنون حق توست که در بهشت خدا آرام بگیری و در آنجا حس خوب زندگی را تجربه کنی. تا در این دنیا بودی چیزی جز غم سراغ تو را نگرفت، تو تا وقتی که بودی تمام وجودت لبریز از غم بود و خدا که بنده خوبش را در این حال دید دلش سوخت و برای همین تو را به پیش خود برد. پدربزرگ جان، دیگر در آن دنیا نه غمی هست و نه عذابی که بخواهد به جانت بیفتد، تو در آن دنیا در بهشت خدایی و آنجا فقط ارامش و حس خوبیست که تمام وجودت را در بر میگیرد. مبادا نگران ما هم باشی، ما هر طور که شده با غم دوری تو زندگی خواهیم گذارند، این غمیست که نمی توان با آن کنار آمدن و نه می توان آن را فراموش کرد، فقط می توان با آن زندگی گذراند و دم نزد.

*****************

پدربزرگ عزیزم، می دانم که مرگ حق است و می دانم که روزی در خانه همه را خواهد زد اما با خود می گویم که نمیشد این اتفاق دیرتر بیفتد؟ آخر تو همه دنیای من شده بودی و من هر چه حال خوب میخواستم را فقط در وجود تو جستجو میکردم. گاهی آنقدر به خدا گله میکنم و از او شکایت میکنم که خودم هم خسته میشوم، این گله و شکایت ها برای این است که خدا تو را از پیش من برد و برای همیشه به پیش خود آورد. پدربزرگ، من به خدا میگویم که خدایا، درست است که تو زیبای و زیبایی ها به تو تعلق دارد اما پدربزرگ من که یکی از زیباترین زیبایی های این دنیا بود با وجودش زندگی مرا هم زیبا کرده بود، نمیشد که او را نبری و نمیشد که او را از من جدا نکنی؟ من او را با تمام وجود دوست داشتم و این دوری واقعا برایم دردناک است.

.*****************

پدربزرگ عزیزم، چیزی جز اشک ندارم و اکنون فقط اشک است که از چشمانم لبریز می شود. میان من و تو وابستگی عاطفی بسیار شدیدی وجود داشت و تو را نمیدانم که حالت اکنون چطور است و روحت چقدر غمگین یا شاد است اما من آزار میبینم و وجودم تماما غم است و حال دلم اصلا خوب نیست. خدا تو را از من گرفت پس من چطور می توانم خوب باشم و احساس خوبی داشته باشم؟ دلم گرفته و عذاب می کشم و حس میکنم که این عذاب قرار است هیچوقت به پایان نرسد. دوست دارم که من هم به پیش تو بیایم تا در آن دنیا تنها نباشی پس کاش خدا دعای مرا بشنود و آن را برآورده کند تا من هم بمیرم و به پیش پدربزرگم بیایم.

*****************

پدربزرگ جان، اکنون نه تنها من بلکه تمام خانواده غمگین هستند و تمام وجودشان پر از حس اندوه است. تو تاثیری کمی در زندگی ما نداشتی و اکنون که تو را از دست داده ایم همه مان ناراحت و اندوهگینیم. پدربزرگ جان، اینکه میگویم تاثیر منظورم از لحاظ مالی نیست بلکه از لحاظ عاطفی است. هر کدام از ما وقتی که دلگیر بودیم خانه تو امیدمان بود، هر کدام از ما وقتی ناراحت بودیم تو بودی که آرام مان می کردی و هر کدام از ما وقتی نگران بودی تو بودی که این نگرانی را برطر، و به ما آرامش می دادی و این تاثیری است که تو بر زندگی ما داشتی. اکنون همه ما جای خالی تو را احساس میکنم و نبودنت تک تک مان را آزرده خاطر کرده. کاش این روزها بگذرد و بقیه را که نه اما خودم به مرگ نزدیک تر شوم تا نبودنت بیشتر از این عذابم ندهد.

*****************

پدربزرگ، صحبت یک یا دو روز نیست، من یک عمر را با تو گذرانم و زندگی را با تو شناختم و اکنون که از پیش من رفته ای به من حق بده که نتوانم با درد نبودنت و با غم دوری ات کنار بیایم. تو برای من در کودکی هم بازی بودی و بعد از آن تبدیل به پشتوانه و همراهی در زندگی شدی که نظیر ندارد. شاید خیلی از مواقع تو از پدرم هم پیشی میگرفتی و مرا در هر مسئله و چالشی یاری میکردی. حتی اگر انسانی دلش از سنگ می بود و محبت های تو را میدید دلش آب میدید و شدیدا وابسته تو میشد پس از من چه توقع که تو را زود فراموش کنم و از یاد ببرمت؟ هرگز این اتفاق نمیفتد و فکر نکنم که هیچوقت بتوانم تو را از ذهن و خاطرم بیرون کنم. تو همیشه در یادم هستی و من همیشه غم تو را در سینه ام نگه خواهم داشت.

*****************

هیچوقت فکر نمیکردم از تویی که دوستش دارم جدا شوم و دیگر نتوانم تو را ببینم. من احساس میکردم که تو همیشه کنارم میمانی و به مانند پدر و مادرم همیشه تکیه گاهم خواهی بود اما اشتباه میکردم چرا که دست زمانه تو را برای همیشه برد و میان مان فاصله ای به اندازه دو دنیا انداخت. پدربزرگ جان، با اینکه فکر میکردم همیشه در کنار خواهی بود و نشد که بمانی اما همیشه یاد و خاطرت در قلبم زنده خواهد ماند و همیشه در قلبم عشق و علاقه ای که به تو داشتم را حفظ خواهم کرد. پدربزرگ، من در زندگی تا وقتی عمر دارم تو را اسطوره زندگی ام خواهم دانست و از تو به عنوان یک انسان بزرگ و فوق العاده یاد خواهم کرد. خوشحالم از اینکه پدربزرگ من شدی و خوشحالم از اینکه توفیق این را داشته تا در بازه ای از زمان در کنار تو باشم. چه حیف و افسوس که رفتی و نماندی و دیگر این سعادت نصیب من نمی شود.

*****************

پدربزرگ عزیزم، تک تک اعضای خانواده برای رفتن تو ناراحت هستند و هیچ یک نمی توانند بپذیرند که بزرگ خانواده، پدر خانواده، او که به اندازه دنیا دوستش داشتیم دیگر حالا نیست و زیر خروارها خاک است. بی قراری در وجود هر کدام از ما خانه کرده و به مانند دیوانه ها شده ایم. حق هم داریم، هر کس دیگری هم بود به مانند ما میشد. غم از دست دادن پدربزرگ غم کوچکی نیست که بتوان به سادگی با آن کنار آمد و دم نزد. پدربزرگ به مانند پدر اصلی انسان است و ما اعضای خانواده تک تک مان این را درک کرده بودیم و برای همین است که اینقدر نسبت به رفتنت بی قرار شده ایم. پدربزرگ جان، خیلی زود رفتی و حیف بودی اما با تقدیر و دست زمانه نمیشه جنگید. از خدا میخواهم که بهشت ابدی اش را تقدیم تو کند و روحت تا ابد در پناه خدا در آرامش باشد.

*****************

پدربزرگ عزیزم، از طرفی خوشحالم از اینکه رفته ای و از طرفی ناراحتم. برای این خوشحالم که تو درد زیادی را تحمل میکردی، مشکلات جسمی و حتی مشکلات روحی تو را آزاد و رها نمی گذاشتند و تو نمی توانستی از زندگی ات لذت ببری. تو زندگی میکردی اما آرامشت را از دست داده بودی و خدا که این را دید بنده اش را به سوی خود برد تا در آنجا آرامش را تجربه کند و بتواند زندگی ای که در این دنیا از دست داد را در آنجا آغاز کند. پدربزرگ عزیزم اکنون زمان آن است که بگویم چرا خوشحالم. من خوشحالم چرا که تو اکنون از همه غم ها و دردهایت رها گشته ای و در بهشت خدا سکنی گزیده ای. اکنون اینجا آرامش داری و از هر چه آزارت میدهد به دور هستی.

*****************

پدربزرگ عزیزم، باورم نمی شود که از امروز به بعد باید پنجشنبه ها برایت فاتحه بخوانم و برایت نذر کنم. احساس میکنم هنوز هم زنده هستی و خودت برای اموات این کار را میکنی اما احساسم به من دروغ میگوید و واقعیت این است که تو رفته و اکنون جزو همان اموات هستی. هضم اینکه دیگر نیستی برایم سخت است اما بدان که برای شادی روحت تا عمر که دارم هر پنجشنبه نذرت خواهم کرد و برایت فاتحه خواهم فرستاد. تو آدم بسیار خوبی بودی و من هیچوقت از تو بدی ندیده بودم. تو همیشه سعی میکردی که خوبی کنی و خوبی را گسترش دهی پس اکنون حقت این است که من که نوه ات هستم به یادت باشم و فراموشت نکنم.

*****************

پدربزرگ جان، تلخ است و بسیار غم انگیز اما باید پذیرفت چرا که اگر نپذیریم و با این درد کنار نیایم وجودمان از بین می رود و هیچ اتفاقی نمی افتاد. حقیقت این است که خدا تو را از ما گرفت و چقدر این حقیقت تلخ است. هر لحظه احساس میکنم بیرون هستی و قرار است به خانه بیایی اما واقعیت این است که خدا تو را به پیش خود برده. اکنون هر چه گریه و زاری کنیم می دانیم که دیگر بازگشتی نیست و تو به سوی ما نمی آیی. پدربزرگ، تو که رفته ای و می دانم که در بهشت خدا آرام گرفته ای اما کاری کن که غم از دست دادنت برای ما طاقت فرسا نباشد و بتوانیم با آن کنار بیاییم.

از شما متشکریم که تا انتهای مطلب همراه ما بودید. اگر نظر، پیشنهاد یا انتقادی دارید می توانید آن را از بخش نظرات برای ما به اشتراک بگذارید. همچنین شما می توانید دلنوشته های خود را در رابطه با پدربزرگ فوت شده از همین بخش برای ما قرار دهید.


در ادامه تماشا کنید :

عکس نوشته فوت پدربزرگ + تصاویر درگذشت بابابزرگ (98)

گلچینی از متن‌های زیبا درباره پدربزرگ (2)

دلنوشته برای فوت پدربزرگ

کلیپ کوتاه درباره پدربزرگ روحت شاد جدید


هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...