متن مرگ پسر دایی

مرگ پسر دایی چیز ساده ای نیست و نمی شود به راحتی با آن کنار آمد. پسر دایی گاهی اوقات می تواند برای انسان نزدیک ترین و صمیمی ترین دوست باشد که در طول زندگی داشته. برای همین زمانی که برخی از ما پسر دایی مان را از دست می دهیم، ممکن است که تا مدت ها در ناراحتی و اندوه به سر ببریم.

مرگ پسر دایی برای بعضی از افراد خیلی سخت است؛ برخی افراد نزدیک ترین و صمیمی ترین دوستشان، پسر دایی شان بوده و زمانی که فوت می شود، قطعا روی آنها تاثیر به سزایی خواهد گذاشت. در این مطلب سعی کرده ایم که متن هایی برای فوت پسر دایی را برایتان آماده کنیم. همراه ما باشید.

متن مرگ پسردایی

متن برای فوت پسر دایی

پسر دایی عزیزم، از بین ما پر کشیدی و رفتی. نمیدونی که با رفتنت چه داغی بر دل ما گذاشتی. خانواده الان دارن به تو فکر میکنن؛ به خنده هات، به کارات، به شخصیتی که داشتی و همه الان دارن افسوس میخورن که چرا رفتی؛ چرا اینقدر زود رفتی! کاش میبودی، کاش میبودی و این غم، روی دل خانواده های ما نمی نشست.

-------------------------------------------------

با رفتنت لبخند همه ی ما هم پر کشید و دیگه مثل قبل کسی نیست که لبخند بزنه. پسر دایی عزیزم، تو دلیل لبخندای همه ی ما بودی. تو بودی که این لبخندها رو روی لبای ما می نشوندی و الان که رفتی، دیگه کی میخواد این کار رو انجام بده؟ الان آرزوی تک تک ما این شده که زودی بیایم پیش تو تا فراقت رو کمتر تحمل کنیم.

-------------------------------------------------

پسر دایی جان، درد فراقت کمر همه ی خانواده رو شکسته. نیستی ببینی که مامان بزرگ و بابابزرگ برای از دست دادن نوه شون چقدر شکسته تر شدن؛ دایی و زن دایی رو ندیدی که ببینی که دیگه براشون جونی نمونده! بس که برای فراق تو گریه کردن و سودا سر دادن؛ من رو ندیدی که چقدر گوشه گیر شدم و دیگه هیچوقت مثل اون آدم سابق نمیشم. پسر دایی عزیزم، تو رفتی اما با رفتنت لحظات خوب و خوش خانواده رو هم با خودت بردی.

-------------------------------------------------

هیچوقت یادم نمیره وقتی که صدات رو می شنیدم، دوباره از نو انرژی می گرفتم؛ اصلا هر بار که ازت دور میشدم، دوباره آرزو می کردم که برگردم پیشت و دوباره با هم لحظات خوب و خوشی رو خلق کنیم. اما دیگه الان باید این آرزو رو با خودم به گور ببرم، چون تو هم اونا رو با خودت به گور بردی. زود بود پسر دایی؛ برای رفتنت زود بود. خیلی ناراحتم کردی از این کار. تو که هیچوقت نمیزاشتی که من ناراحت بشم، تو که همیشه دلیل تمام خنده های من بودی، پس چی شد که الان بزرگترین دلیل ناراحتی من شدی؟

گلچین جملات غمگین و کوتاه درباره مرگ پسردایی

ناراحتم به خاطر رفتنت، به خاطر ناکام موندنت. تو جوون بودی، حیف بودی؛ کاش بشه که دیگه خدا همچین غمی رو روی دل خانواده ی ما نذاره. خدایا ما اینقدر ظرفیت نداریم؛ خدایا ما اینقدر تحمل نداریم؛ ما رو با اینجور اتفاقا امتحان نکن. داغ رفتن پسر دایی کمر همه ی ما رو شکست و بیشتر از همه روی دایی و زن دایی تاثیر گذاشت.

-------------------------------------------------

عاشقانه دوستت داشتم و از خدا میخواستم که همیشه توی زندگیت به بهترین ها برسی. اما الان از این آرزوی خودم پشیمون؛ انگار خدا دعای من رو اشتباه فهمیده بود؛ منظور من از بهترین ها، مرگ نبود، پرپر شدن تو نبود. آرزوی من این بود که یک عمر باعزت و طولانی داشته باشی که هیچوقت ناکام از دنیا نری. اما پسر دایی نشد که بشه و تو از پیش همه ی ما رفتی.

-------------------------------------------------

قلب همه ی ما با رفتنت شکست. این قلب دیگه هیچوقت ترمیم نمیشه. آخه تو چراغ قلب ما بودی، آخه بخش عظیمی از قلب ما رو تسخیر خودت کرده بودی. مگه میشه که الان این قلب مثل قبلش بشه؟ مگه میشه که دوباره ترمیم بشه؟ الان ما شکسته ترین قلب های روی کره ی زمین رو داریم و اونم به خاطر رفتن تو هست پسر دایی. حداقل به خوابمون بیا تا بتونی مرحمی باشی برای این قلب های شکسته.

-------------------------------------------------

خداحافظ برای همیشه، خداحافظی میکنم ازت پسر دایی عزیزم. رسم زمونه تا بوده همین بوده. الان برای تو اتفاق افتاد و شاید چند لحظه ی بعد برای من اتفاق بیفته. لحظه ی اجلش رو آدم هیچ وقت نمیتونه بفهمه و زمانی که زمانش شد، میبینی که آدم خودش دو تا پا داره و دو تا پای دیگه هم قرض میگیره و به سمت قتلگاهی که خدا برای اون در نظر گرفته بود میره. خداحافظ عشق دل من، خداحافظ دلیل شادی های من.

-------------------------------------------------

هیچ چیزی نمیتونه الان دل منو تسکین بده. پسر دایی عزیزم، رفتنت داغ بزرگی به دل من گذاشت. داغی بزرگ که هیچوقت جاش ترمیم نمیشه و نخواهد شد. نمیتونم نبودنت رو تحمل کنم، نمیتونم برم خونه دایی و ببینم که دیگه تو نیستی، نمیتونم تحمل کنم که تو زیر خاک باشی و من روی خاکت بخوام فاتحه بخونم. حتی الان که این حرفا رو هم میزنم، دل و جونم میلرزه و انگار که نمیخوام باور کنم که دیگه از پیش من رفتی؛ انگار که نمیخوام باور کنم که دیگه پیش من نیستی.

-------------------------------------------------

کاش الان بودی و با خنده های قشنگت بهمون می فهموندی که این نیز بگذرد. اما انگار این لحظه ها نمیگذره، انگار که ساعت ها قفل شدن و میخوان ما رو با داغ نبودنت زجر کش کن. پسر دایی آخه الان مگه موقع رفتن بود؟ تو که تا همین دیروز شاد بودی و میخندیدی و از هدفات و رویاهات میگفتی! رویات این بود؟ اینکه بری زیر خاک و تمام خانواده ات رو داغدار کنی؟ مرحبا به رویاهات شیرمرد. تو که همه ی ما رو از پا در آوردی.

-------------------------------------------------

آخه چطور باور کنم که تو از بین ما پر کشیدی؟ آخه چطور باور کنم که چراغ خونه ی داییم و زنداییم دیگه برای همیشه خاموش شد؟ منکه همیشه به بهونه ی تو به خونه ی دایی می رفتم، منکه به بهانه تو میومدم خونتون! الان کجا برم؟ الان چه بهونه ای دارم که برم؟ اصلا خود دایی و زن دایی چه بهونه ای دارن که دوباره برگردن به اون خونه؟ کاش میبودی و نمیذاشتی که این داغ به دل ما بشینه. خیلی دوستت داشتم و دارم پسر دایی.

-------------------------------------------------

خیلی دوستت دارم پسر دایی و بدون که تا همیشه توی قلب من زنده میمونی و یادت برای همیشه برام زنده هست. مهم نیست که جسم و جونت الان رفته زیر خاک، مهم نیست که دیگه تو بین ما نیستی و مهم نیست که دیگه روی ماهت رو نمی بینیم؛ مهم اینه که تو الان تو قلب ما خونه کردی. مهم اینه که ما مطمئنیم با اون همه کارای خوبت، خدا تو رو برده بهشت و از اونجا منتظر مایی که روزی دوباره ما رو ملاقات کنی. روحت شاد باشه پسر دایی عزیزم، درست مثل زمانی که زنده بودی و همیشه شاد و خندون بودی.

متن تسلیت فوت پسر دایی

خنده هاش هیچوقت از یادم نمیره. هر بار که میخوام به خودم بقبولونم که پسر دایی نیست و برای همیشه از بینمون رفته، یهو خنده هاش به یادم میاد و همه چی رو خراب میکنه. من فکر نکنم تا آخر عمرمم بتونم باور کنم که دیگه پسر دایی عزیزم نیست و برای همیشه از بین ما رفته. داغ پسر دایی رو به همه ی خانواده به خصوص به دایی و زن دایی تسلیت میگم. روحش همیشه شاد باشه.

-------------------------------------------------

روحت شاد مرد بزرگ. تو رویاهای زیادی داشتی، هدف های خیلی بزرگی داشتی. به هیچکدوم از اون رویاهایی که حرفشون رو میزدی نرسیدی و ناکام از این دنیا رفتی. اما پسر دایی جان ناراحت نباش، تو الان پیش خدایی و پیش خدا بودن بزرگترین نعمتی هست که میتونه به آدم داده بشه. تو آدم خیلی خوبی بودی و قطعا الان کاملا به خدا نزدیکی و داری از اون بالا ما رو میبینی و انتظار میکشی که کی بشه که ما هم بیایم پیشت. رفتنت پیش خدا رو به تو تبریک و به خانواده مون تسلیت عرض میکنم.

-------------------------------------------------

این رو بدون که درسته که تو رفتی، درسته که دیگه پیش ما نیستی و درسته که دیگه هیچوقت نمی بینیمت، اما یاد تو برای همیشه بین ماها زنده میمونه. پسر دایی جانم تو برای ما یک آدم معمولی نبودی که بخوایم خیلی راحت فراموشت کنیم و به زندگی عادی خودمون بپردازیم. تو یکی از خاص ترین آدمایی بودی که می شناختیم و الان دیگه بین ما نیستی. نبودنت رو به خانوادمون تسلیت عرض میکنم. خیلی بار سنگینیه که کل خانواده باید با هم به دوشش بکشیم.

-------------------------------------------------

غم بزرگی به دل هممون نشست؛ غمی که کمر هممون رو شکوند که هیچوقت هم دیگه اون کمر راست نمیشه. پسر داییمون ازمون گرفته شد؛ چیز کمی نیست. باورتون میشه؟ اون دیگه بین ما نیست. اون دیگه برای همیشه از بین ما رفته و دیگه هیچوقت قرار نیست که اون رو ببینیم. من که هنوز باورم نمیشه، منکه هنوز توی شوک هستم و نمیتونم بپذیرم که پسر دایی که قسمتی از وجودم بود رو از دست دادم. اگه شما اینو پذیرفتید، پس تسلیت من رو به خودتون پذیرا باشید.

-------------------------------------------------

خدایا آخه چطور میخوام با این غم کنار بیام؟ الان مگه دست و دل من به کار میره؟ مگه من میتونم به زندگی عادیم برسم؟ مگه میتونم پسر دایی رو برای همیشه فراموش کنم؟ تا دیروز اون بهترین دوست من بود و همیشه کنارم بود و الان دیگه زیر خاکه. خدایا پسر به اون خوبی و با ایمانی رو چرا بردی؟ چرا هرچی که گله و به عالم نمونه هست رو تو برای خودت می چینی؟ اینکه انصاف نیست. تو داری همه ی چیزای خوب رو برای خودت بر میداری. چیده شده گل سر سبد خانواده یعنی پسر دایی جان رو به همه ی اعضا به خصوص دایی و زندایی عزیزم تسلیت عرض میکنم.

-------------------------------------------------

تسلیت میگم رفتنت رو؛ تسلیت میگم داغی که به دلمون نشسته رو و تسلیت میگم نبودنت رو. از طرفی هم به خودت تبریک میگم. تو الان دیگه رفتی پیش خدا و از همه ی غم و غصه های زندگی رها شدی. تو الان دیگه جای خدایی و دلیلی نداره که بخوای نگران مشکلات دنیوی باشی. پسر دایی عزیزم، الان دیگه هیچ مشکلی نداری. پیش خدا آروم بگیر که اونجا جایگاه ابدی تو هست.

-------------------------------------------------

الان دیگه دستت از زمین و آسمون کوتاه شده. بگو ببینم اونجا خوش میگذره پیش خدا؟ همیشه بهت گفتم تنها خوری و الانم همین رو بهت میگم. همیشه میخواستی اولین نفر باشی که هر چیزی رو تجربه میکنی و هیچ وقتم به ما خبر نمی دادی که ما بیایم و با هم اون رو تجربه کنیم. الانم تنهایی رفتی پیش خدا. باشه خسیس برو، این راهیه که همه ی ما میریم. ولی بدون که وقتی که اومدم پیشت، خیلی کار دارم باهات. پسر دایی نیستی ببینی که این بار با رفتنت هم حرص خوردم و هم کمرم شکست. کاش می بودی. کاش این بار رو تنهایی نمیرفتی. روحت شاد. رفتنت رو به همه ی خانواده تسلیت عرض میکنم.

-------------------------------------------------

بگو ببینم خجالت نکشیدی؟ از اینکه دایی رو اینجوری ناراحت کردی؟ از اینکه زن دایی رو از درون شکوندی؟ تو آخه کی میخوای عاقل بشی؟ کی میخوای سر عقل بیای؟ تو برای همیشه رفتی و یک بار هم به این فکر نکردی که قراره بعد رفتنت به سر ما ها چی بیاد. آخه آدمم اینقدر بی فکر میشه؟ من به خاطر بی فکر بودن پسر داییم از همه ی خانواده معذرت میخوام. رفتنش کمر هممون رو شکست. تسلیت.

متن سالگرد فوت پسر دایی

یک ساله که دیگه پیش ما نیستی، یک ساله که ما رو ترک کردی و برای همیشه رفتی پیش خدا. اینقدر یعنی پیش ما بهت سخت گذشت؟ اینقدر یعنی بودنت در کنار ما روت فشار میاورد؟ پسر دایی یک ساله نیستی و نیستی که ببینی همه چیز چقدر عوض شده. تموم اتفاقای اطرافمون تغییر کرده، اما ما هنوز همون آدمای افسرده ای هستیم که از یک سال پیش بودیم. هنوز هم حال همون موقع ای رو داریم که خبر مرگت رو شنیدیم.

-------------------------------------------------

گل باغچه ی خانواده ی ما، یک ساله که چیده شده؛ یک ساله که پر پر شده و یک ساله که دیگه نیست. اون گل فضای تمام خانه و خانواده رو عطرآگین میکرد، اون گل به تموم خانواده زیبایی می بخشید و الان دیگه جای خالیش رو نمیشه با هیچ چیزی پر کرد. اون گل پسر داییم بود که الان یک ساله رفته پیش خدا و همه ی خانواده رو داغ دار کرده.

-------------------------------------------------

پسر دایی جانم، زندگی من، عمر من، تو که یک ساله که پیشم نیستی دیگه؛ تو که یک ساله که با من حرف نزدی؛ یک ساله که دیگه صدات رو نشنیدم که. نمیدونم چطور یک سال گذشت. بعد رفتنت دیگه برام زندگی معنی نداشت. فقط روز و شبام میگذشت. الان یک ساله از اون اتفاق شوم رد میشه و من هنوز نتونستم خودمو با رفتنت وفق بدم. رفتنت خیلی غم بزرگی بود که حالا حالاها طول میکشه که من بخوام با این غم کنار بیام.

-------------------------------------------------

عزیز دل پسر دایی، الان جات پیش خدا خوبه؟ یک ساله رفتی و فکرم نکردی که خانوادت در نبودت میخوان چی بکشن. الان میخوام بهت بگم که توی این یک سال، انگار تو یک راه دور رفتی. هیچکدوممون نمیخواستیم باور کنیم. با اینکه میومدیم سر قبرت، با اینکه حتی برات فاتحه هم میخوندیم، اما هیچوقت باورمون نشد و هیچوقت هم فکر نکنم که باورمون بشه که تو از پیش ما رفتی. الان احساس میکنیم که تو رفتی مسافرت راه دور. اینجوری خیلی راحت تر میتونیم با نبودنت کنار بیایم.

-------------------------------------------------

یک ساله که چراغ خونه ی داییم خاموش شده. یک ساله که دیگه کسی نیست بشه نور اون چراغ. آخه مگه میشه؟ کسی مگه میتونه نور اون چراغ بشه؟ مگه اصلا کسی در جایگاهی هست که نور اون چراغ بشه؟ ما خیلی توی این یک سال سعی کردیم که حداقل یکم نور به اون چراغ بدیم و دایی رو از وضعیت بدی که داره در بیاریم، اما انگار نتونستیم، اما انگار در توانمون نبود. دایی جان همه ی ما باید کم کم کنار بیایم با این قضیه. پسر دایی رفته و درسته که چراغ زندگی تو خاموش شده، اما باید سعی کنی دوباره روی پاهای خودت بایستی. باید سعی کنی مرحمی باشی برای زخم دل زن دایی.

-------------------------------------------------

باور نمیشه که یک سال گذشت. باور نمیشه که یک سال هست که پسر داییم دیگه بین ماها نیست. می بینید عمرا چه زود میگذره؟ همین امروز، فردا هم نوبت ماست و ما باید راهی رو بریم که پسر دایی رفت. یک ساله که نیست و الان قراره که ماها براش سالگرد بگیریم. یک روزی میرسه که تک تک ماها میریم و بقیه هم برامون همینجوری میان و مینویسن که باورتون میشه که دیگه فلانی رفته و نیست.

-------------------------------------------------

نمیدونم چرا بعضیا با این که به چشم میبینن، ولی انگار که نمیخوان باور کنن که مرگ برای اونا هم هست و اونا هم قراره که یک روز از این دنیا برن. پسر دایی من صحیح و سالم بود و مثل همه ی ماها داشت زندگیش رو میکرد. اما روزی که مرگش فرا رسید، برای همیشه رفت و الان یک ساله که از اون قضیه میگذره. برای ما هم به همین راحتی ممکنه که اتفاق بیفته. برای ما هم ممکنه که مرگمون حتی خیلی سریعترتر از اون رخ بده، جوری که بقیه رو بیشتر شوک زده کنه. بیایم باور کنیم که ما هم قراره روزی راهی رو بریم که پسر دایی من رفت.

-------------------------------------------------

پسر دایی جان، الان میدونم که در آرامشی. میدونم که روحت تسلی پیدا کرده. آخه دایی و زن دایی هم دارن کم کم با نبودنت کنار میان و دارن کم کم میپذیرن که تو دیگه برای همیشه از بین ما رفتی. اما کاش می بودی. الان درسته که یک ساله رفتی، اما هنوز هم باورت میشه که من منتظرم که بهم زنگ بزنی و منتظرم که قرار بزاری با هم بریم بیرون؟ کاش منم زودتر بتونم تسلی پیدا کنم. روحت شاد باشه پسر دایی جانم.


سایر مطالب پیشنهادی :

متن درباره ی مرگ دایی عزیزم

شعر درباره مرگ جوان ناکام

متن درباره مرگ پسر عمه


هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...