عکس نوشته ویرانم نکن برای پروفایل

بعضی از حقایق و یا واقعیت های تلخ در روابط عاشقانه و یا فرقی نمی کند در طول زندگانی ، باعث می شود تا آدمی از درون و از نظر روحیه ویران شود ، گاهی از عمق وجود تمنا در برابر دنیا و آدمیان تقاضا میکنیم که ویرانم نکن ! گالری عکس نوشته ، شعر نوشته و متن های زیبای این مطلب از سایت به همین مضمون تهیه شده است ، در ادامه همراه باشید....


عکس نوشته ویرانم

دست به دست هم
زیر باران دویدیم
گاه گاهی به یاد دارم آن روز را
در سرتاسر صفحه ی مغرور حسرت
از رفتن تو سخت گریانم
تا بازگشت آن افاده هایت ویرانم
در اتاق من همه
در عشق بازی چیره دستند
قلبی اگر شکست
در وسعت اتاقم درمان می شود
چراغی روشن نیست
این پرتوی چشمان تو در خاطره هاست
پس برگرد
به انگشت نمایی من پایان بده
کمی بخوابم
در خواب هایم
حضور شکیبای اجسام
مرا به دیدن دیروز می برد

عکس نوشته ویران کرد مرا

رفتی و ویرانم چو کردی بهر چیست
طعنه خور این زمانم چو کردی بهر چیست
فتنه عشق است یا خسرت دیدار چشمان تو
در میخانه با گریه مهمانم چو کردی بهر چیست
میگریستم روز و شب در حسرت چشمان تو
این گریستن نا مسلمانیست چو کردم بهر چیست
میکشم درد جدایی میکنم شکوه ز دستت ای زمان
گر نیاید مهربانم الفت این زندگی از بهر چیست
بین ما چو یک سکوت بود معما مهربانم ای جرار
حال چو بین ما جریان این سکوت ها بهر چیست
ساقیا من میشکستم اوای این رنج و درد از بهر او
گر شده ست دشمن با من من ندانم واز بهر چیست
روزی متین میشکند شیشه این دار فانی ای نگار
گریه کردی و شاید گفتی این مرگ ها بهر چیست

عکس نوشته ویران شدن

وقتی نباشی زندگی را مرگ میدانم
مانند خرمشهر بعداز جنگ ویرانم
معنی مفقود الاثر در عشق یعنی من
تصویر مشتی استخوان در قاب ایوانم
من شور شعر شاعر شب های شیدایی
آواره ی پس کوچه های شهر تهرانم
مرغ شباهنگی نمیخواند در این شب ها
سوز درون خفته در لحن شجریانم
با شعر" یاران را چه شد" شب های بی مهتاب
تنها نشستم گوشه ای بیداد میخوانم
ابری رها در آسمان بودم شدم باران
در شیونستان زمین ، روح پریشانم
از پشت پرده زخمه ها خوردم نمی فهمی؟
سازی شکسته مانده اینجا روی دستانم
دارم روانی میشوم، هشدارشاخص ها
دارد نشانی در عبور از مرز بحرانم
باید بفهمی فرق دارد شعر پاییزی
باید بیایی یخ تر از فصل زمستانم
آدم نماها ، چشم و گوش بسته میخواهند
از برق دندانهای گرگ دین هراسانم
فکری بکن...با یک ترانه ، باز با باران...
وامانده ی گلچین جنگلهای گیلانم

عکس نوشته ویرانم نکن

ای کاش انفجار
فرجام اگرچه تلخ
ما مومنان ساحت نومیدی
نومید و بی شهامت
حتی شهامتی نه
که نوشیم شوکران
در برزخ زمین
آونگ لحظه های زمانیم
اینجا کهمرز مرز گزینش بود
آیا کسی فرمان انهدام مرا می خواند ؟
فریاد می زنم نه صدایی
بر من نه پاسخی نه پیامی
تردید بود و من
این تلخوش شرنگ شماتت را
قطره قطره
باری به جام کردم و نوشیدم
دیدم که می جوند
دیوار اعتماد مرا موریانه ها
اینک من آن عمارت از پای بست ویرانم
آیا دوباره بازنخواهی گشت ؟
نمی دانم

عکس نوشته ویرانم نکن برای پروفایل

با یاد عزیزانم
این قوم پریشانم
با زخم تن و جانم
می آیم و گریانم
از خانه ی ویرانم
باحسرت پنهانم
می آیم و می دانم من یک شبه مهمانم
گه یوسف تبعیدی
در حسرت کنعانم
گه هم نفس یعقوب
آن پیر پریشانم
تا مرهم پیراهن
بر زخم دو چشمانم

عکس نوشته ویرانم کرد و رفت

من آن درخت زمستانی ، بر آستان بهارانم
که جز به طعنه نمی خندد ،‌ شکوفه بر تن عریانم
ز نوشخند سحرگاهان ،‌ خبر چگونه توانم داشت
منی که در شب بی پایان ، گواه گریه ی بارانم
شکوه سبز بهاران را ،‌ برین کرانه نخواهم دید
که رنگ زرد خزان دارد ، همیشه خاطر ویرانم
چنان ز خشم خداوندی ،‌ سرای کودکی ام لرزید
که خاک خفته مبدل شد ، به گاهواره ی جنبانم
درین دیار غریب ای دل ،‌ نشان ره ز چه کس پرسم ؟
که همچو برگ زمین خورده ، اسیر پنجه ی طوفانم
میان نیک و بد ایام ، تفاوتی نتوانم یافت
که روز من به شبم ماند ،‌بهار من به زمستانم
نه آرزوی سفر دارد ، نه اشتیاق خطر کردن ،‌
دلی که می تپد از وحشت ، در اندرون پریشانم
غلام همت خورشیدم ، که چون دریچه فرو بندد
نه از هراس من اندیشد ، نه از سیاهی زندانم
کجاست باد سحرگاهان ،‌ که در صفای پس از باران
کند به یاد تو ، ای ایران !‌ به بوی خاک تو مهمانم

عکس پروفایل امیدم را ویران نکن

اینجا فریادها در سینه مرده
که بودن را زیر سوال خود می برد
و مردگانی زنده
زیر پای عابران له می شوند
زمین را بنگر !
سپس آسمان را
زمستان را بهانه مکن
این قلب یخ زده ماست که برزمین مانده
با گرمای دروغینش
زمین را بنگر !
سپس آسمان را
که پرستوها همچنان سرگردان مانده اند
وناله پرندگان
ریتم موزونی است برای زمستان
آه چقدر سرد است
و چقدر لحظه ها ویرانم می کنند
گویا زمستان جاودانه است.

عکس نوشته دلم را ویرانه کردی

وقتی تو را در چشم خود تکرار کردم
دل را زعشق پاک تو سرشار کردم
من در هوایت واله وحیران و سرمست
عشق و جنونت را به دل آوار کردم
تو مست رویاهای خود بودی ولی من
با عشق تو صد غصه را بر دار کردم
وقتی قدم بر قلب ویرانم نهادی
جز تو تمام خلق را انکار کردم
تک واژه ی زیبایی ! اکنون با نگاهت
احساس سرد رخوتم را خوار کردم
گفتم تو را من دوست می دارم همیشه
اینگونه بر عشق خودم اقرار کردم

عکس نوشته ویرانم برای پروفایل

تهیه کننده: توپ تاپ

مطالب مرتبط...

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...