مطلب جذاب و خواندنی دیگری را امروز داریم و با موضوع داستانهای کوتاه از کرامات امام رضا که البته با درخواست تعداد بی شماری از کاربران در صفحه ی شخصی تلگرام سایت توپ تاپ تهیه و ارسال میشود شما عزیزان همیشه مارا با نظرات و حمایت های خودتان خجالت زده میکنید انشالله که بتوانیم با ارسال مطالب و تصاویر بروز و جدید قسمت خیلی کمی از محبت های تمام نشدنی تان را جبران نماییم پس این تکست و این مطلب را فقط با این مضمون بشناسید 

کرامات کوتاه از امام رضا

داستان کوتاه شماره ی 1 شفای چشم
گفته اند مرحوم حضرت آیه الله سید حسین بحرالعلوم در حالی که نابینا شده بود به خراسان آمد و به حرم مطهر حضرت امام رضا (علیه السلام ) مشرف شد و عرض کرد که من برای شفای چشمم به جدت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) و به پدر و پسرت امام هفتم و امام جواد (علیه السلام) و به فرزندانت حضرت هادی (علیه السلام) و امام حسن عسگری (علیه السلام) و حضرت امام زمان (علیه السلام) متوسل شده ام ولی چشمم را شفا نداده اند و لذا به سوی شما آمدم و شفای چشم خود را از شما می خواهم و اگر شفایم ندهید قهر می کنم و می روم!
مقداری گریه و زاری کرد و توسل نمود، تا اینکه خداوند متعال به برکت آن حضرت چشم او را شفا دادند و او با چشم روشن از حرم مطهر حضرت رضا (علیه السلام) خارج شد

داستان کوتاه شماره ی 2

لامه جعفری می‌گوید: فردی تعریف می‌کرد تو یکی از زیارتام که مشهد رفته بودم به امام رضا گفتم یا امام رضا دلم میخواد تو این زیارت خودمو از نظر تو بشناسم که چه جوری منو می‌بینی. نشونه‌شم این باشه که تا وارد صحنت شدم از اولین حرف اولین کسی که با من حرف می‌زنه من پیامتو بگیرم.

وارد صحن که شدم خانممو گم کردم. اینور بگرد، اونور بگرد، یه دفه دیدم داره میره. خودمو رسوندم بهش و از پشت سر صداش زدم که کجایی؟ روشو که برگردوند دیدم زن من نیست. بلافاصله بهم گفت: «خیلی خری!» حالا منم مات شده بودم که امام رضا عجب رک حرف میزنه.

زنه دید انگار دست‌بردار نیستم دارم نگاش می‌کنم گفتش «نه فقط خودت، پدر و مادر و جد و آبادتم خرند.»

علامه می‌گوید این داستان را برای مطهری تعریف کردم تا 20 دقیقه می‌خندید.

برای مشاهده ی مطالب جدیدتر روی لینک پایین کلیک کنید

 چند حدیث از امام رضا کوتاه