مجموعه شعر در مورد عید نوروز کودکانه

مجموعه شعر در مورد عید  نوروز کودکانه در واقع دربرگیرنده شعرهای نو با مضامین بکر و کاملا منطبق با سلیقه ها و حال و هوای کودکان می باشد. غیر از دغدغه های زبانی که در مجموعه شعر در مورد عید  نوروز کودکانه مطرح کرده ایم سعی کرده ایم تا ارزش های واقعی این عید باستانی که به نوعی رستاخیز طبیعت است نیز در این اشعار بازتاب پیدا کند.

شعر در مورد عید نوروز

عید آمد، بهار آمد، خوشحال و شاد آمد

سبزه در سفره، سنجد و سیب و سماق آمد

ماهیِ قرمزِ تُنگ، با تُنگِ بلوری

با یک عالمه عشق، به ما می‌نگرد هَمّی

بویِ عیدی می‌آید، از کوچه و خیابان

بچه‌ها شاد و شنگول، با لباس‌های نو و قشنگ

خانه تکانی شده، همه چیز نو شده

عید نوروزِ باستانی، به ما خوش آمده

با آرزویِ صلح و سلامتی، برایِ همه

در سالِ جدید، شاد باشیم و خندان و رها

اشعار کودکانه عید نوروز

عید آمد و بهار آمد

بوی گل و یاس آمد

سبزه در سفره، سیب سرخ و سکه

همه شاد و بی غم، چه عجب، چه عجب!

لباس نو بر تن، شاد و خوشحال و خندان

با هم می‌رویم دید و بازدید به مهمانی

با بزرگترها دست می‌دهیم و روبوسی می‌کنیم

عیدی می‌گیریم و شاد و مسرور می‌شویم

عید نوروز، عید شادی و خوشبختی

عید صلح و دوستی، عید سلامتی

به همه تبریک می‌گویم این عید فرخنده را

امیدوارم سالی پر از خیر و برکت داشته باشید

شعر دیگری:

آمد بهار دلنشین

با گل‌های رنگارنگ و یاس خوشبو

درختان پر از شکوفه، زمین پر از سبزه

همه چیز نو شده، چه عجب، چه عجب!

ما هم لباس نو می‌پوشیم

و به دیدن بزرگترها می‌رویم

از آنها عیدی می‌گیریم

و برایشان آرزوی سلامتی می‌کنیم

عید نوروز، عید باستانی ما

عید صلح و دوستی، عید شادی و خوشبختی

به همه تبریک می‌گویم این عید فرخنده را

امیدوارم سالی پر از خیر و برکت داشته باشید

شعر درباره عید نوروز برای بچه ها

آمد بهار خوشبو، با گل‌های رنگارنگ عید نوروز آمد، با سبد پر از نغمه

سبزه‌ها قد کشیدند، در باغ و بوستان غنچه‌ها خندیدند، به رویِ گلستان

خانم خانه با حوصله، سفره هفت سین چید با سکه و سیب و سنجد، سبزی و سماق و سیر

ماهیِ تُنگِ بلوری، شاد و شنگول می‌چرخد بویِ عیدی و شیرینی، در خانه می‌پیچد

لباس نو بر تن داریم، شاد و خوشحال و خندان به دید و بازدید می‌رویم، با دسته‌ای از گلدان

عید نوروز باستانی، شاد و پربرکت باد سالی پر از سلامتی، برایتان آرزو دارم

ویژگیهای بارز مجموعه شعر در مورد عید  نوروز کودکانه

مجموعه شعر در مورد عید  نوروز کودکانه یک مجموعه خاص و استثنایی است. ان مجموعه غیر از فرم و قالب شعر سعی کرده است تا در مفهوم شعر نیز  به روحیات کودکان نقب بزند. اما غیر از زبان شعری و ارائه مضمون نو مجموعه شعر در مورد عید  نوروز کودکانه ویژگیهای برجسته و بارزی دارد که بیانگر خلاقیت در شعر  و آفرینش لحظات ناب و سترگی می باشد که باید با زبان شعر مجال بروز و ظهور پیدا کند. برخی از مهمترین ویژگیهای مجموعه شعر در مورد عید  نوروز کودکانه عبارتند از:

کلام ساده و آهنگین

در شعر کودکان و به خصوص مجموعه شعر در مورد عید  نوروز کودکانه لازم است تا ضمن  پرداختن به شعر کلام ابزاری برای جذب خواننده باشد. از همین رو سعی کرده ایم تا ضمن حفظ یکدستی و توازن شعری از واژگان آهنگین و منطبق با لحن شعر استفاده کنیم.  فراموش نکنید یکی از جذابترین زبان ها در شعر زبان کودکان و لحن کودکانه می باشد که البته باید از وزن و ریتم و آهنگ خاص خودش برخوردار باشد . امیدواریم در مجموعه شعر در مورد عید  نوروز کودکانه نیز توانسته باشیم این وظیفه یا به نوعی چالش را به بهترین شکل ممکن به انجام رسانده باشیم.

نو گرایی در مضمون و محتوا

تم، مضمون و بن مایه های ارائه شده در مجموعه شعر در مورد عید  نوروز کودکانه کاملا بکر و نو بوده و با سایر مضمون و موضوعاتی که تا پیش از این در این زمینه سروده شده اند متفاوت می باشد. بنابراین در مجموعه شعر در مورد عید  نوروز کودکانه انتظار مضامین تکراری و کلیشه ای را نداشته باشید. کودکان نیز از تکرار بیزار هستند و بنابراین نو پردازی که مکمل خلاقیت است در مجموعه شعر در مورد عید  نوروز کودکانه تا آنجا که در توان شاعر بوده است به کار گرفته شده است. کل شعر در دو داستان جداگانه سروده شده است که بار داستانی زیبایی هم دارد.

استفاده از واژگان ساده و صمیمی

این یک اصل است. زمانی که شعر صمیمی و از اعماق جان و روح آدمی سروده نشده باشد در واقع نباید انتظار داشت که شعر مطلوب و موثری نیز از آب دربیاید. ابزار ارتباط ما با دنیای ساده و نه چندان پیچیده کودکان همین زبان است. اگر قرار باشد با الفاظ غیر متعارف در شعرهایمان با کودکان صحبت کنیم که باید تعریف دیگری از شعر ارائه دهیم که با معیارهای آن مطابقت ندارد.

رعایت وزن و نظم شعر 

همچنین یک دیگر از نکاتی که در مجموعه شعر در مورد عید  نوروز کودکانه در نظر گرفته شده است رعایت قواعد شعری می باشد. شعر باید در خانه جان شاعر بنشیند و از نظم و وزن شعری خاص خودش و مناسب برای طیف و رده سنی خودش بهره مند باشد. طبیعتا در مجموعه شعر در مورد عید  نوروز کودکانه تلاش کرده ایم تا ظرافت های کودکانه را در نظر بگیریم و شعر همان باشد که مورد نظر ماست. امیدواریم که مقبول و مورد پسند مخاطبین آن که کودکان عزیز است قرار گیرد.

شعر کودکانه عید نوروز

شعر در مورد عید  نوروز کودکانه به نام این عید من است (1)

قرآن بزرگ

با رحل زیبا

یک تنگ ماهی

با ماهی طلایی

سکه های درخشان

چند حبه سیر

یک کاسه سمنو

چند تا سیب زرد

یکی دو تایی هم قرمز

کمی سماق

چند دانه سنجد

چند تا اسکناس لای

قرآن

بوی عطر گل محمدی

دم دمای ظهر

بوی قرمه سبزی

با آدم هایی خندان

مادر میگوید اسمشان مهمان است

آری، مهمان هایی خندان

و دست بزرگ پدربزرگم  با تسبیح

که می رود سراغ قرآن

و اسکناسهای نو نو

تا نخورده

در جیب های کوچک من

با همین چیزها

عید من آغاز می شود

شعر در مورد عید  نوروز کودکانه به نام این عید من است(2)

نمی دانم چرا

درخت گیلاس حیاط

ما

زودتر از هر درختی

شکوفه می دهد

ما زیر شکوفه های می نشینیم

بابام با همه روبوسی می کند

ما دور یک میز

روی صندلی های پلاستیکی

رنگارنگ

و بادکنک های بزرگ روی

شاخه های درخت گیلاس

می نشینیم

منتظر ربنا می مانیم

مادرم می گوید:

-دعا کنید سال خوبی باشد

پدرم می گوید:

-دعا کنید تنتان سالم باشد

پدربزرگ به مادربزرگ

توی عکسش خیره می شود

پدربزرگ مثل همیشه

چیزی نمی گوید

شعر در مورد عید  نوروز کودکانه به نام این عید من است(3)

با همین چیزهای کوچک

عید ما آغاز می شود

مثلا اشکهای پدربزرگ

با توپ تحویل سال

مثلا چای و شربت

با پولکی های بی امان

مثلا خانه عمه بزرگ

با کلی آجیل

و خانه خاله

با کشمش و فندق

و یا عمو ناصر

با لباس ورزشی

 و سوت

 و توپ فوتبال

و دایی محمود

که مریض

است این روزها

ولی زور می زند

لبخند بزند

حتی اگر دردش لاعلاج باشد

می گوید خنده که لاعلاج نیست...

شعر درباره عید نوروز کودکانه

شعر در مورد عید  نوروز کودکانه به نام این عید من است(4)

از بقیه جدا می روم

یعنی راه نمی روم

می دوم

مادرم می گوید

-کمتر بخور

بیشتر فکر کن

پدرم می گوید:

-یک چیزهایی از

همین سر سال

باید در تو عوض شود

می پرسم:

-کار بدی کردم؟

پدر با خنده می گوید:

-یعنی امسال باید سال نو شدن تو باشد

یادم می آید کت و شلوار سفید راه راه

تنم است...

با آن که

ربطی به پدر و حرفش

چندارد

ولی می خندم

شعر عید نوروز کودکانه کوتاه

شعر در مورد عید  نوروز کودکانه به نام این عید من است(5)

طوری میخندم که

نفیسه خواهرم می فهمد

و دوباره سر به سرم می گذارد

-داداشی گورخر شده...

عید با اینجور چیزها لذت دارد

البته اگر پدربزرگ دوباره گریه نکند

و دایی ناصر از تختش بیرون بیاید

شاید عید بیشتر زیبا شود

شعر در مورد عید  نوروز کودکانه به نام دلخوشیهای ساده من (1)

پدر می گوید:

-اسمش عمو نوروز است

من به پیرمردی با عصا

فکر می کنم

پدر می گوید:

-هر عمویی پیر نیست

حالا دارم به آرش پسر همسایه مان

 و بر و بازوش

فکر می کنم

پدر می گوید:

-عمو نوروز یک خیال است

حالا همه چیز در ذهنم پت

می شود

می پرسم:

-چه خیالی است

که وقتی می آید

روزهای ادم فرق می کند؟

چه خیالی است که

با آمدنش حیاط

به باران شکوفه

می نشیند

چه خیالی است

که حال هم

همه را عوض می کند

پدر می گوید:

-اصل کار آن بالاست

شعر در مورد عید  نوروز کودکانه به نام دلخوشیهای ساده من(2)

آن بالا که می گوید

نگاهم می رود

بالای درخت گیلاس

بالای سیم های برق

بالای چند تکه ابر

بالای نیلی آسمان

نزدیکیهای آفتاب نیمه پنهان

بالای بالای هر چیز

بالای این جهان

سرم گیج می رود

پدر می فهمد

دستم را می گیرد:

-آن بالا بهار را آفریده ...

شعر عید نوروز مبارک کودکانه

شعر در مورد عید  نوروز کودکانه به نام دلخوشیهای ساده من(3)

شاید برایتان نگفته باشم ولی

بهار غیر از این که یک

فصل است

اسم خواهر من

نیز هست

پدرم وقتی این را گفت

من به بهار خواهر کوچکم

فکر کردم

و لبخند زدم

دلخوشیهای ساده

و کوچک من

در نوروز کامل

می شود

شعر در مورد عید  نوروز کودکانه به نام دلخوشیهای ساده من(4)

حتی اگر مادر دوباره کمرش

درد

بگیرد

این عید

باید باشد

حتی اگر پدربزرگ فراموشی بگیرد

و فقط از تمام عالم

نام مادر بزرگ

را به خاطر داشته باشد

باز هم باید نوروز

یادمان باشد

مادرم چادر به کمر

زده

و برنج پاک می کند

پدر یک سبد پر از سیب و پرتقال

توی حوض می ریزد

بوی پرتقال محشر است

بهار خواهرم این را می گوید

می گوید نوروز

به پرتقال شبیه است

خوشمزه و خوشبو

شعر در مورد عید  نوروز کودکانه به نام دلخوشیهای ساده من(5)

عید نوروز برای من

یعنی سبزی پلو

با ماهی

و عطر نارنج

و بازی های کودکانه

یک قل دو قل

پدر می گوید

بچه نباید سرش فقط

توی گوشی باشد

اصلا عید نوروز کی توی خانه

ما سرش توی گوشی نیست

همه سرشان توی زندگی

خودشان است

پدربزرگ این جمله

را اصلاح می کند:

-سرشان توی لاک خودشان

است

من خنده ام می گیرد

شعر درمورد عید نوروز کودکانه

شعر در مورد عید  نوروز کودکانه به نام دلخوشیهای ساده من(6)

و به لاک پشت ها فکر می کنم

با لاک هایشان

و سرشان که میرود توی لاکشان

و فکر می کنم

اگر ما هم یک لاک داشتیم

چقدر خنده دار بودیم

پدربزرگ وقتی این را می گوید

همه می خندند

خیلی وقت است

حرف نزده است

یعنی پدربزرگ هم

تا همین یکی دو ساعت قبل

سرش توی لاک خودش بود

شعر در مورد عید  نوروز کودکانه به نام دلخوشیهای ساده من(6)

توی لاک پدربزرگ

خیلی چیزها جای گرفته بود

مثلا سکوت و

یک دنیا خاطره

مثلا مادربزرگ و

عید نوروزهای گذشته

مثلا بوی اسپند

و چیزهای لطیف

مثل لبخندهایی

که فراموش کرده بود

ولی عید نوروز امسال

یادش آمده بود

بخندد

پدر می گفت:

-شاید پدربزرگ خواب مادربزرگ 

را دیده است

همه گریه کردند

من ولی میدانستم چرا باید

برای دیدن خواب

مادربزرگ

 فقط من

و پدربزرگ

بخندیم

شعر برای عید نوروز کودکانه

شعر در مورد عید  نوروز کودکانه به نام کفش های جادویی من (1)

امسال یک جفت کتانی

بند دار گرفته ام؛

زرد و خوشرنگ

از خوشحالی بال درآورده ام

توی کوچه ها می دوم

و بادبادکم را در هوا

رها می کنم

بادبادکم مرا با خود می برد

نه، این من هستم

که پرواز می کنم

شعر در مورد عید  نوروز کودکانه به نام کفش های جادویی من(2)

از آن بالا شهر را می بینم

و بچه های دیگری

که پیک نوروزی هایشان را

در دست گرفته اند

 و با کفش های کتانی شان

پرواز می کنند

طوری میخندم که پدر توی حیاط

مرا می بیند

 ومی گوید :

-پایین بیا

پسرم

می گویم:

-این عید را پرواز می کنم

سال بعد قول می دهم

برگردم زمین

شعر در مورد عید  نوروز کودکانه به نام کفش های جادویی من(3)

پایم ولی ناگهان توی شاخه

درخت گیلاس می گیرد

و پایین می افتم

پدرم سر می رسد

از خواب می پرم

کفش هایم روی طاقچه

نوی نو

برق می زند

شعر در مورد عید  نوروز کودکانه به نام جای غریب

توی گورستان

لای سکوت و زمزمه ها

من  به

تصویر پدربزرگ

خیره مانده ام

 سال گذشته همین امروز

درست همین حالا که دعای ربنا

می خوانند پیش ما

 بود

حالا سردم است

سوز دارد

هوا

عکس روی سنگ قبر

به من خیره شده است

وقتی توپ سال تحویل را

شلیک می کنند

چیزهایی تکان می خورد

ماه های طلایی

توی تنگ می رقصند

و می بینم که بر لب های پدربزرگ

 توی عکس

لبخندی نرم نشسته است

می گویم:

-عیدت مبارک بابا بزرگ

تهیه کننده : توپ تاپ

مطالب مرتبط...

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...