شعر برای عمه شدن

شعر برای عمه شدن

در بین اطرافیان و نزدیکترین کسانی که می توانیم احساس خاصی نسبت به آنها داشته باشیم عمه دوست داشتنی از همه متفاوت تر است. عمه هر چند زن است ولی بوی پدر را می دهد. بوی محبت و صفا و یکرنگی. هر کس جایگاه خودش را دارد ولی عمه کسی است که در روزگار تلخی و شادی کنار پدر می ماند. همین تصویر ماندگار است که از او یک چهره به غایت زیبا و دوست داشتنی را در نزد برادر زاده هایش برجا می گذارد. این تصویر زیبا از عمه به دنیای هنر و نقاشی یا شعر و ادبیات هم کشیده شده است.

 ما در این مطلب از توپ تاپ سعی کرده ایم تا مجموعه ای از بهترین اشعار را در وصف عمه و عمه شدن گردآوری کنیم و امیدواریم که توانسته باشیم از این طریق نسبت به این وجود مبارک و نازنین ادای دین کرده باشیم.  لازم به ذکر است اشعاری که  در این مجموعه قرار گرفته اند از نوعی تازگی برخوردار هستند و می توانند سایر زوایای زندگی این شخصیت محبوب را نیز به ما نمایش دهد. گاهی این تصاویر از زبان کودکان و برادرزاده ها ارائه شده و گاهی هم از جانب خود عمه بیان شده است. بنابراین سعی شده است تا تمامی جوانب در نظر گرفته شده و حتی المقدور بر تازگی این اشعار و جلوگیری از تکراری یا کلیشه ای بودن آنها تاکید شده است. با ما در ادامه با این اشعار زیبا همراه باشید.

شعر تبریک عمه شدن

***

عمه جان

زمان حالا دیگر به

سرعت در حال گذر است

ما بارها

زیر یک سقف

جمع می شویم

و خاطر تو عمه جان همیشه برایم

عزیز است

 و خاطر تو عمه جان

همیشه با من

است

و خاطراتت برای من

همیشه جاوید

است

حالا دیگر

حتی در دعاهایمان تو را به

خاطر می آوریم

عمه جان

تو محبوب منی

تو بوی پدر می دهی

بوی خستگی هایش را

بوی لبخندش را

در تمام شب های بی خوابی

برایتان دعا می کنیم

که  عمرتان طولانی باشد

شعر برای دوست داشتن عمه جان

عمه جان

تازگیها دریافته ام

 که وقتی عمه

شدید

مرا بیشتر از

همه دوست داشتید

حالا که فکر می کنم

عمه جان

هر چند پیرتر شده اید

ولی برای من

عزیزتر از همیشه هستید

عمه جان

خوشحالم که

عمه من هستید

***

عمه شدم دوباره

این کوچولو که آمده

حالا دیگر

برای من بزرگترین فرد در

این دنیاست

و عزیزترین کس

تو در واقع یکی از بین

میلیون ها آدم

روی زمین هستی

ولی به تنهایی

تمام دنیای منی

شعر در مورد عمه شدن

عمه جان

وقتی می گویم عمه جان

یعنی دلم می خواهد

 بزرگ شوی

و در روزهای سفید

و سیاه زندگی

روزهای تاریک

و روشن

زندگی دوشادوش

پدرت همان برادر عزیزم

تو را

ببینم

عجله دارم

که زمین

زودتر از معمول

 دور خودش

دور ماه و

ستارگان بگردد

درو خورشید

بگردد

دور هر

چیزی

و هر جایی

 که لازم باشد زودتر

بچرخد

تا تو

زودتر بزرگ شوی

به تو وعده می دهم

جان عمه

که قصه هم

زیاد بلدم

هر چند هنوز

موهایم

سفید نشده اند

ولی بلد بودن قصه که

 ربطی به موها ندارد

شعر در مورد عمه شدن خودم

***

برای عمه شدن خودم

آره

برای عمه شدن خودم هم شعر

می نویسم

چرا فقط دیگران

عمه باشند

من هم عمه جان

دیگر

عمه جان یکی از همان

آدمهایی  که

شبیه خودم هم هست

البته این را

که می گویند

راست هم می گویند

شباهت هایش

را دیده ام

توی آینه

مثلا رنگ چشمهایش

یا لبخندش

یا لپ هایش...

ای بمیرم برایت

شعر برای عمه شدن

عمه جان

یعنی می توانم بزرگ شدنت

را ببینم

زود از آن گهواره ات

جدا شو

زود بزرگ شو عمه جان

تا کودکیت را

ببینم

اسباب بازی هایت را ببینم

پیراهن گل گلی ات را ببینم

زود بزرگ شو عمه جان

هر چند عده ای

می گویند

هیچ جای

جهان خبری

نیست

ولی تو به

این حرفها گوش نکن

 زودتر بزرگ شو

اینها برای

خودشان می گویند

تو به دنیا آمده ای

 و حق توست که بزرگ شوی

 و کت و شلوار  دامادی بپوشی

یعنی می گویی

تا آن روز من زنده باشم

یعنی می گویی

یک عمه پیر غرغرو

نخواهم بود

که به زمین

 و زمان گیر می دهد

ولی می دانم

 تو به منی می گویی

جدی نگیر عمه جان

 زودتر بزرگ شو

عمه جان

تا روی ماهت را ببینم

و بهترین کت و شلوار دامادیت را خودم

تنت کنم

بزرگ شو عزیز من

برادرزاده نازنینم

همه جای جهان

خبری هست

حالا که تو آمده ای

تولدت و آمدنت غافلگیرم کرد جان عمه. خیلی دوستت دارم. از طرف عمه جان برای نی نی تازه آمده .

***  

اشعار کوتاه و زیبای عمه شدن


 شعرهایی کوتاه برای عمه شدن

تو شبیه من هستی

عزیزم

عمه جان را بگذار به حال

خودش

حتی اگر بمیرد

شباهتش را جا می گذارد

تو مدل

خوشبختی من روی زمین هستی

تو نقش های پدرت را

دوباره در

زندگی بازی می کنی

هر دو هدیه های گرانبهایی

هستید

برای من

هم برادر

و هم

برادر زاده

فقط یادت باشد

تو

مدل خوشبختی من

هستی

***

آمدن تو

جهان مرا دگرگون کرده است

شوکه شده ام

بهتم گرفته است

مضطربم

به جمع عزیزانم باید

یکی دیگر را هم اضافه کنم

به جمع دلبندهای خودم

باید یک الماس ناب

را بیفزایم

یک چیز جهان

درست نیست

یک چیز در

این جهان

درست کار نمی کند

وگرنه من چرا

بی اندازه

احساس می کنم

خوشبخت هستم

شاید از

مرزهای جهان

فراتر رفته

است این

حس من

باور کنید

چیزی در این

جهان درست کار نمی کند

آمدن تو

همه قوانین و نظم

جهان مرا

به هم ریخته است

***

شعرنوشته های قشنگ واسه عمه شدنم

عمه ام و بابا

قبل از این که بابا

از دنیا برود

بدجوری بیمار

بود

تب داشت

می سوخت

افسرده و غمگین بود

بابا که درد می کشید

وقتی نصف تنش

گر می گرفت

 و سرش بی وقفه سوت می کشید

داد می زد

مادر

پدر

یکی  به

دادم برسد

ولی هیچ وقت

نمی گفت خواهر

که عمه  جان من بود

با این وجود

همیشه عمه ام

به وقت درد

سر می رسید

زخمهای پدر

هیچ وقت

خوب نشد

لحظه آخر

که تمام می کرد

گفت

پسر هر وقت

خواهرت بزرگ شد

می فهمی

چرا وقتی پدر نباشد

مادر نباشد

حتی برادری

می توانی

دیگر کسی را

جز خدا صدا

نزنی

مطمئن باش خودش می آید پسرم

عمه ات را می گویم

خواهرت هم

عمه جان خواهد شد

 روزی

صدایش نکن پسرم

خودش می آید پسر

***  

گلچین شعرهای زیبا در وصف عمه شدن


عمه دوست داشتنی من

عمه جان من

شما

واقعا از شما می پرسم

چند بار عمه شده اید؟ 

می گویید

عمه شدن

یعنی یک آدم

خیلی خالص

خیلی خاص

به طرزی خارق العاده

به طرزی استثنایی ...

عمه جان برای من

شما

یک

چشم انداز هستید

عمه جان، 

یک تابلو

از روزگار دور

حالا که

باز هم می خواهی

کنار

برادرزاده ات

خاطرات و قصه های دور را

بازگو کنی

برایم بگو وقتی

عمه شدی

کجای تاریخ

من

در کدامین سرزمین

من به

دنیا آمدم؟

شما مهربان هستید

 و این برای عمه جان شدن شما

از نظر من کافی است

شما جادوگر قلب های

دیگران هستید

 و همین

مهربانی 

شما کار

دستتان می دهد

می گویند شبیه پدر هستی

ولی مثل مادرم رفتار می کنی

عمه جان می گوید:

فرزندم،  جان عمه

شما

یعنی تمام شما

برای من معصوم و زیبا و یگانه هستید

شما یعنی

تما مشما برای

من درخشش خاصی دارید

نورتان را

از پدر می گیرید

برای من همیشه زیبایید 

و به طرز شگفت آوری

محبوب و دوست داشتنی...

در پوست خودم

نمی گنجم از شوق

فریاد می زنم:

-خوشحالم که

عمه من شدید

می گوید:

-آهسته پسر...

خشم عمه را ندیدی؟!

و هر دو می خندیم

این متن را برای عمه جان شدن دوباره عمه ام به او تقدیم می کنم.  امیدوارم بپذیرد و لذت ببرد.

عمه ، شعر عمه ، شعر تبریک عمه شدن


***

برکت زندگی من

خیلی چیزها در زندگی

آدمها هستند که

به سرعت

می آیند و می روند

تا خاطره شوند

ولی عمه جان صفورا

برای من

چیز دیگری بود

او هرگز

شبیه خاطره ها نبود

او همیشه

یک کشف

تازه

برای من

بود

وقتی می آمد

همه چیز رنگ

شادی به خودش می گرفت

خدا هم خیلی دوستش

داشت

 و یک روز

به او

گفت بار و بندیلت را ببند

عمه جان صفورا

برگرد پیش خودم

وقتی رفت

انگار یک

تکه از

قلبم کنده شد

ولی داداشم می گفت

توی آسمان

همان شب

یک ستاره پیدا کرده

که شب های قبلش نبود

اسمش را

گذاشتیم

ستاره عمه جان صفورا

بعضی وقتها فکر می کنم

 ستاره عمه جان صفورا

شیطنت های ما

را می بیند و

چشمک می زند

حتی برایمان دست تکان می دهد

عمه جان صفورا

بالا توی

آسمان برای خودش

کیف می کند

داداشم می گوید

وقتی بزرگ شد

خلبان می شود

و می رود سراغ ستاره اش

ولی من یک چیزهایی بیشتر

از او می فهمم

من باید حتما فضانورد شوم

آن وقت ستاره عمه جان صفورا را کشف می کنم

می دانم

او مرا که ببیند همانجا نگهم می دارد

و من همیشه

کنارش می مانم

این شعر آرزوی یک کودک را پس از مرگ عمه جانش به تصویر می کشد که می تواند در فهم مقام عمه عزیز کمک زیادی کند.

شعر مرگ عمه ، شعر عمه ی دوست داشتنی ، شعری برای عمه شدن


***  

تمام عمه های روی زمین

خاکسترها را باد می دهم

خاطرات را بیرون می کشم

آلبوم ها را ورق

می زنم

دفترها را

دوباره و دوباره می خوانم

من عمه ات بودم

فراموش نکن

حالا که چسبیده ای به ته ته دنیا

مجبورم به تو یادآوری کنم

که

من عمه جانت بودم روزگاری

و روی زانوهای  من

بزرگ شدی

 و پا گرفتی

حالا دیگر

خیلی بی معرفتی تو 

چرا که فکر می کنی

در همواره بر

یک پاشنه می گردد

یعنی من

اینقدر دوستت می داشتم

و تو به این زودی

فراموشم کردی؟

اگر به قاعده و اصول

هم باشد

من عمه ات بودم

و روزی که

عمه جان شدم

چیزی از معامله برادرزاده

و عمه جان نمی دانستم پسر

برای من قوی بودن

خانواده ام

مهم بود

و می خواستم

تو خورشید باشی

نه نور کم سوی یک شمع

دلبندم

برای من قدر و حرمت

پدرت مهم بود

 و می خواستم

تو کوهی باشی

که به کوهی دیگر

تکیه داده است عمه جان

من از ریشه های

این خانه و خون

تو ام

 و من بسیار

می دانستم

 و خواستم

حرمتی به تو ببخشم

خواستم به تو  لبخند را یاد بدهم

در کنار مصمم بودن

که پدرت

به ارث برده بود

از پدرمان

صدای تو را که

 میشنوم صدای

پدرت تکرار می شود

در حنجره تو

اگر قرار بود

از دوری تو فرزندم

از این که به ته دنیا چسبیده ای

و سراغی از عمه جانت نمی گیری

گلایه می کردم

باید دنیا را از

اشکهایم

به سیلاب و

توفان می سپردم

من می خواهم دردهایم را

بگذارم تا

مرموزترین چیزهای

این جهان بمانند

ولی تو

تو فرزندم

برادر زاده عزیزم

ای شبیه ترین

به پدرت

بعضی وقتها فراموش می کنی

که در این جهان

هیچ چیز

ساده تر از یک لبخند نیست

عکسی از لبخندت

یا تصویری از نگاهت را

برای من بفرست

حالا که به انتهای جهان چسبیده ای

خواستم با این شعر به تو بگویم که همیشه یک عمه جان پیر و چشم به راه داری پسرم... چرا  نمی بینم تو را؟ چرا پیدایت نیست پسرم؟. چرا حالی از من نمی پرسی؟.

***

متن با شعر عمه شدن مبارک


عمه شدن مبارک

"دو تا چشم سیاه داری "

دو تا لپ قلمبه

مثل باقلوا داری

دیروز به من گفتند

مادرت آورده

یک هدیه ی دوباره

خوشحالم عروس ما

تو را داده به

بابا

امروز باید بخندم

چشم پفکی بابا

لپ گل گلی عمه جان

نازک من

نازنین عمه

خوش آمدی به خانه

***

حالا یکی باید به من بگه

عمه شدن مبارک

حالا که بوی آش دندونی

پیچیده توی

محل

یکی بازم بگه

عمه شدن مبارک

کوچولوی من

چند تا دندون درآورده

خیلی قشنگ شده

اسمش را گذاشتم

چند دندونی

صداش میزنم:

-چند دندونی

می خنده و ذوق میکنه

برادرزاده عزیزم

وقتی به دنیا آمدی فکر نمی کردم اینقدر توی  قلب عمه ات جا باز کنی. حالا میفهمم تو مخزن عسلی عزیز من. خوشحالم که عمه جان تو هستم. خوشحالم چند دندونی من.

***

شعر تبریک عمه شدن با عکس فانتزی


عمه جان شما

از زینب(س)

یاد گرفته ام

 که عمه صبوری باشم

امروز

که جهان

تلخ و

تند است

امروز که

گزنده ترین روزهای

 زندگی

است

هرگز

نباشد و مباد

روزی که  شما

را  نبینم

برادرزاده های نازنینم

خواستم با این شعر به شما بگویم که مواظب خودتان باشید. خواستم بگویم من همیشه کنارتان هستم و قلبم برای شما می تپد. از طرف عمه.

تهیه کننده : توپ تاپ

مطالب مرتبط...

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...