همه چیز درباره تعبیر خواب عزرائیل

تعبیر خواب عزرائیل از آن دسته تعابیر و تفاسیری است که بستگی به چگونگی خواب فرد خواب بین دارد. تعبیر این خواب از جمله مواردی است که ممکن است هر کسی در طول روزمره خود با آن سر و کار داشته باشد. ما در این بخش از نوشتار خود می خواهیم تمامی آنچه که مربوط به تعبیر خواب عزرائیل است را در اختیارتان قرار دهیم. پس با ما همراه باشید.

آیا تاکنون چیزی درباره تعبیر خواب عزرائیل شنیده اید؟ آیا برایتان پیش آمده چنین خوابی ببینید و آن را به عنوان یکی از خواب های آشفته خود تلقی کنید؟ آیا باید به تعبیر خواب عزرائیل اهمیت داد؟ در حالت کلی تعبیر خواب از جمله مواردی است که ممکن است هر کسی در طول روزمره خود با آن سر و کار داشته باشد. گاهی اوقات بسیاری از خواب ها آن‌قدر گیج کننده و سردرگم هستند که فرد را برای تعبیر و تفسیرشان به وادی نگرانی می کشاند. 

البته این مسئله بیشتر مربوط به زمانی بود که مردم آگاهی چندانی نسبت به تعبیر خواب نداشتند. خوشبختانه امروزه بشر به لطف علوم مذهبی، فلسفه، روانشناسی و... درک بیشتری درباره ماهیت این حالت پیدا کند و دریابد که ذهن انسان تا چه اندازه می تواند در خواب و رؤیاها نقشی داشته باشد. ما در این بخش از نوشتار خود می خواهیم تمامی آنچه که مربوط به تعبیر خواب عزرائیل است را در اختیارتان قرار دهیم. پس با ما همراه باشید

تعبیر خواب عزرائیل چیست؟

تعبیر خواب عزرائیل از آن دسته تعابیر و تفاسیری است که بستگی به چگونگی خواب فرد خواب بین دارد. می دانیم که تلاطم های زندگی بشر هم‌زمان با بزرگ شدنش پیچیده تر می شوند. یقیناً این پیچیدگی در خواب و رویاهای وی نیز بی تأثیر نیست. همه ما در میان اقوام و دوستان، مجله های اینترنتی و بسیاری جاهای دیگر گاه و بی گاه درباره فرشته عزرائیل شنیده ایم. می دانیم که این مخلوق آسمانی فرشته مرگ یا همان ملک الموت نام دارد که ممکن است هر کسی چهره آن را در خواب بیند.

محمد ابن سیرین درباره تعبیر خواب چنین بیان می کند:

چنانچه شخصی در خواب عزرائیل را بیند. به طوری که او در آسمان و شخص در روی زمین باشد تعبیرش این‌گونه خواهد بود که هر کاری را که انجام دهد سرانجامش خوب نخواهد بود. اما چنانچه در خواب بیند که این فرشته مرگ در کنارش نشسته است تعبیرش به این شکل خواهد بود که مرگش نزدیک است.

جابر بن مغربی نیز درباره تعبیر خواب عزرائیل چنین می گوید:

اگر کسی در خواب حضرت عزرائیل را بیند که خوشحال و خندان است بر درازی و طولانی بودن زندگی اش دلالت دارد. اما اگر بیند که این فرشته مرگ در کنارش نشسته و به او سلام می کند تعبیرش این است که اجلش به زندگی اش نزدیک می شود. همچنین ایشان درباره تعبیر این خواب می گویند اگر در خوابتان دیدید که عزرائیل به شما چیز شیرینی داد تعبیرش این است که جان کندنتان به هنگام مرگ بسیار آسان است. شخصی گفت من در خواب عزرائیل را دیدم که به من وعده های خوبی داد. تعبیر چنین خوابی عیناً همان است.

تعبیر خواب عزائیل با لباس سیاه

تعبیر خواب عزرائیل با لباس سیاه

بسیاری از تعبیر گران خواب می گویند تعبیر خواب عزرائیل با لباس سیاه به چیزهای بسیاری از جانب خواب بین بستگی دارد. اما در حالت کلی معنی اش این‌گونه است که شخص خواب بین ممکن است در طول عمر خود کارهای خیر و نکویی بسیار کمی انجام داده است بنابراین دیدن عزرائیل با لباس سیاه و هیبت زشت در خواب نشانه اعمال ناپسند و زشت آن فرد می باشد. برخی معبران دیگر می گویند دیدن عزرائیل در خواب تعبیر خوبی ندارد به ویژه آنکه لباس سیاه برتن داشته و چهره اش غمگین باشد. محمد ابن سیرین نیز در این باره می گوید تعبیر خواب عزرائیل با لباس سیاه به این معنی است که شخص خواب بین مرگش نزدیک است.

تعبیر خواب عزرائیل به شکل پیرمرد

شاید برای شما نیز تعبیر خواب عزرائیل به شکل پیرمرد اندکی ترسناک و وهم برانگیز باشد. در بسیاری از کتاب های تفاسیر خواب چنین آمده است که اگر عزرائیل در خواب کسی به شکل پیرمرد در آمد و رویش را از فرد برگرداند تعبیرش این خواهد بود که فرد باید از کارها و اعمال ناپسندانه اش توبه نماید. 

دانیال نبی درباره چنین خوابی می فرماید: خواب عزرائیل به شکل پیرمرد علامتش آن است که از خبر فوت یکی از بزرگان خود مطلع می شوید. آنلی بیوتن می گوید چنانچه به دنبال تعبیر خواب عزرائیل به شکل پیرمرد هستید تعبیر آن بر اشغال وقت دلالت دارد. همچنین برای افراد پاک طینت دلیل بر بخشایش می باشد. برای افراد ناپاک نیز دلیل بر پشیمانی و توبه از اعمال زشت است.

تعبیر خواب عزرائیل شبیه به پیرمرد

تعبیر خواب عزرائیل به شکل زن

چرا تعبیر خواب عزرائیل به شکل زن آن‌قدر مهم است؟ آیا می دانید اهمیت تعبیر این خواب در چیست؟

به طور یقین تا به حال نشده که در بیداری چهره عزرائیل همان فرشته مرگ را ببینیم. اما دیدن چهره آن در خواب آن هم با هیبت های متفاوت ممکن است برای هر کسی اتفاق بیفتد. گاهی اوقات این چهره در شکل یک زن نیز ظاهر می شود. بر اساس آیات و احادیث بسیاری از معصومین، تعبیر خواب عزرائیل به شکل یک زن به خاطر موقعیت های مختلف خواب بین متفاوت است. اگر شخصی در خواب خود عزرائیل را در شکل یک زن ببیند و او شاد و خوشحال باشد تعبیرش این است که به درجه شهادت نایل می شود. همچنین اگر در خواب خود عزرائیل در شکل یک زن با حالت خشم به شما نگاه کرد یعنی موقعیتت به خطر افتاده است.

تعبیر خواب عزرائیل با لباس سفید ، تعبیر خواب عزرائیل شبیه به زن

تعبیر خواب عزرائیل در لباس سفید

در حالت کلی تعبیر خواب عزرائیل در لباس سفید می تواند نشانه ای از پاکی و نجابت درون فرد خواب بین باشد. اگر شخصی در خواب خود عزرائیل را با لباس سیفید ببیند دلیل بر حال خوبش می باشد. البته ناگفته نماند تعبیر این خواب بسته به شخص خواب بین و ساعت خواب او می تواند تعابیر متفاوتی داشته باشد. اگر مردی در خواب خود بیند که عزرائیل در لباس سفید به نزدش می آید دلیل که به بیماری دچار شده و پس از مدت کوتاهی شفا می یابد. همچنین اگر بیند عزرائیل با لباس سفید به وی چیزی تلخ داد و او خورد دلیل که مرگش نزدیک است و جان کندنش نیز به مراتب سخت تر است.

تهیه کننده : توپ تاپ

مطالب مرتبط...

302 نظر

  1. مروه ملکمروه ملکsays:

    باعرض سلام من دیدم که توی اب غرق میشم و میمیرم بعدا توی یه اتاق هستم با من دو نفر دیگه هم هست در اینجا عزرائیل ع با لباس سفید به شکل پیرمرد است و دروازه را می بندد و من کم کم دل لرزه پیدا میکنم و تو ذهن ام میگرد که همه چیز تموم شد خیلی واسه ام جالب بود و فکر کنم زمانیکه بیدار شدم ساعت 2 شب بود ممنون میشم اگه پاسخ مو بدین

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      خوابتان نشانه گرفتاری در مشکلات و سختی هاست

  2. سمانهسمانهsays:

    سلام همسرم دیده که تو خیابون بودیمه و ینفر میزندش و میکشتش بعدم دیده عزارائیل افتاده بوده دنبالش و اون در حاله فرار کردن بوده ازش

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      سلام ممکن است مسائلی باعث پریشانیتان شود

  3. ShirinShirinsays:

    Salam man didam ke pishe takhtam o jeloye takhtam ye adami vaistade ke kamel meshki pushide. Uni ke pishe takhtam vaistade bud behem goft tekon nakhor vagarne mimiri. Un yeki ham ke jelo takht vaistade bud yeho raft . Manish yani chi? Man kheyli mitarsam, Loftan javab bedid

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      فارسی تایپ کنید

  4. ShirinShirinsays:

    سلام من خواب دیدم که پیشه تختم و جلو تختم ۲ نفر مشکی پوشان وایستاده . ولی نمیتونسنم چهره او را ببینم . اونی که پیشه تختم وایستاده بود بهم گفت تکون نخور وگرنه میمیرم. اونم که جلو تخت بود یهو دود شد رفت . من خیلی میترسم :(( فک کنم عزرائیل بوده. ولی چهره او رو ندیدم.

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      سلام نشان دهنده موقعیت هایی است که ممکن است نصیبتان شود

  5. غلام رضا بیرنگغلام رضا بیرنگsays:

    ابجیم خواب دیده که یه نفر میاد خونش،بعد ابجیم بهش میگه من مهمون دارم اونم میگه کیه میگه عزرائیل..مهمونه میپرسه واسه چی میاد ابجیمم اسم شوهرشو میگه..همین امشب خوابو دیده.تعبیرش چیه؟؟؟

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      بهتر است از کارهای ناپسند و ناخشنود پرهیز کنید

  6. سما اسودیسما اسودیsays:

    من تو خواب دیدم یه خانوم با لباس سفید که خیلی هم خوشگل بود پیشم نشسته تو ذهنم گفتم حتما این عزرائیله به من گفت میام و سه روز بعد میام میبرمت تو خواب انگار که اون سه روز گذشت در خونه رو زد کسی در رو باز کرد دیدم اونه خیلی ترسیدم و داد میزدم که من نمیرم در رو بستم و بعد دوباره در رو باز کردم دیدم رفته از خواب با ترس بیدار شدم دیدم ساعت هشت بود

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      ممکن است موقعیت های جدیدی در زندگی برایتان در زندگی ایجادشودکه بستگی به تفکر شما برای کسب مهارت های لازم در زندگیتان باشد

  7. الناز نوعیالناز نوعیsays:

    سلام .من خواب دیدم نشستم شرکت.یهو در باز شد یه اقای با عبای مشکی و عصا به دست اومد تو.با خود گفتم دیگه همه چی تمومه.همینطور که عربی حرف میزد میومدم سمت که ساعت 3 صبح از خواب پریدم.خیلی میترسم دارم از همه حلالیت میگرم.

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      سلام بهتر است اگر گناهی را مرتکب شدید از ان توبه کنید که خداوند مهربان است

  8. علیرضا قربانیعلیرضا قربانیsays:

    من خواب دیدم چند فرشته بودند یکی از اونا خضرت عزرائیل بود به سمتش رفتم از او سوال کردم یکی از سوالام این بود که چگونه انسان ها رو میکشی او گفت از طریق زبانشان و بعد بحث درمورد این بود که بنی هاشم ها در بعد از مرگ به ما کمک میکنند. بعد من تکرار میکردم یاحسین یاحسین تمام این مدت لباس او سفید بود من آرامش داشتم و رفتار او با من خیلی خوب بود. ممنون میشم کمکم کنید خیلی گیج شدم

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      بهتر است صدقه ای دهید ممکن است اشفتگی هایی در زندگی براتان ایجادشود

  9. حانیهحانیهsays:

    سلا، من در خواب دیدم که داخل سالن پذیرایی خونه ی عمم خوابیدم و عزرائیل به شکل یه خانم میاد و سعی میکنه منو خفه کنه که من دست و پا میزنم اما مشروط منو رها میکنه دقیقا یادم نیس که چه شرط هایی میذاره اما فکر کنم شرطش آدم بهتر شدنه، بعد من تو خواب به دختر عمم میگم برو ببین تعبیر این خواب چیه و دنبال تفسیرش میگردم اگه میشه تعبیرشو بهم بگید

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      نسبت به روحیه و جسمتون مراقبت بیشتری داشته باشین و همچنین سعی کنین اخلاق و رفتارتون رو بهتر کنین

  10. سپهر شهرکیسپهر شهرکیsays:

    سلام من خواب دیدم که یک مرد سفید پوش رو به روم استاده و یک ساعت هم بین من و اون قرار داره که زمانو نشون میداد نمیدونم ساعت چند بود و من تو همون لخظه چشامو باز کردم ممنون میشم کمک کنبن

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      سلام باید مراقب وسوسه های شیطان در زندگیتان باشید

  11. mahanmahansays:

    خیلی جالب بود ولی من خوابشو که دیدم از چشماش نور نارنجی رنگی میومد و تیشش دستش نبود نمی دونم چی شد که بهش گفتم بیاد به خونه و اونم قبول کرد لباسش سیاه بود.پیامش چی بود؟

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      شما از شخصی می ترسید

  12. ZynbZynbsays:

    من یه ماهه همش خواب میبینم که میمیرم و عزراییلو میبینم بعد باهاش حرف میزنمو توبه میکنم بعد دوباره زندم میکنه تعبیرش چیه؟

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      دچار گناهی شدین که باید ازش فاصله بگیرین و توبه کنین

  13. Sepid cheginiSepid cheginisays:

    سلام وقت بخیر.ث من بین ساعت 6:35 تا 6:40 صبح خواب دیدم که توی مدرسه ام و قرار شده امتحان بگیرن... ظاهرا دیگه ادامه تحصیل نمیدادم اما معلم به من این فرصت رو داد که میتونم با امتحان دادم ادامه بدم و خوشحال شده بودم .. و آروم آروم فضای مدرسه تاریک شد تا جایی که نوری نبود و دیدم توی خونه هستم و چراغ رو هر چی میزنم روشن نمیشه جیغ میزدم اما فقط خودم میشنیدم.. رفتم در خونه رو باز کردم دیدم کلی کفش دم خونه هست که مال همسایه اس . دیدم آسانسور رفت پایین خوشحال شدم که همسرم داره میاد اما یه کردی با لباس سیاه اومد و محکم دستمو گرفت و منو کشوند توی خونه و با عصبانیت گفت برو دراز بکش وقت نداریم من نمیتونستم حرف بزنم.. اما انگار ذهنمو خوندو گفت آره من عزرائیل هستم. تا گفت عزرائیل هستم منم قبول کردم که دارز بکشم دیدم و تسلیم شدم. بین اسمونو زمین بودم که منتظر بودم برسم زمین که بمیرم ، بیدار شدم. تعبیرش چیه؟

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      سلام بهتر است صدقه ای دهید و این رویا نشان دهنده پریشان احوالی است

  14. غلام پورغلام پورsays:

    من خواب دیدم دارم نماز میخوندم با این که حالم بد بود و لرز داشتم نمازم که تموم شد مبینم یکی رو تختمه پرسیدم از مامانم کیه مگن عزرائیله صداش ميخواستم بزنم مادرم نذاشت گفت بذار کم کم بیاد شکلشو ندیدم چون زیر پتو قایم شده بود ساعتا 4:30بود تو رو بگید مرگم نزدیکه

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      اگر مرتکب گناهی شده اید بهتر است توبه کنید

  15. راضیهراضیهsays:

    سلام من خواب دیدم رو تخت دراز کشیدم ی خانم با لباس سفید از آسمان میاد پایین کنار پام می ایسته و من میدونم عزرائیل فک میکنم باهام در حد دو کلمه حرف زد صدایه خیلی قشنگی داشت تو خواب پیش خودم میگفتم حتما آدم خوبی ام ک این شکلی اومده جونمو بگیره ک تو ی چشم بهم زدن ی آقایی شدن با چهره تیره و چشمایه بیرون زده و ولی با لباس سفید و منو قبض روح کردن تمام مدت احساس میکردم ک داره روح از بدنم خارج میشه و با ی سوزشی سوزن سوزن میشد و من فقط میگفتم کاش خواب باشه کاش آدم بهتری بودم

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      سلام باید مراقب باشید از کارهای زشت و ناپسندانه پرهیز کنید

  16. فاطیفاطیsays:

    سلام ...ببخشید من ی خواب عجیبی دیدم البته شب قبلش سر یه موضوعی خیلی ناشکری کردم وازخدا مرگمو خاستم صبحش وقتی خواب بودم دیدم عزراییل انگار چنتا دست داشت بیشتر از دوتا بود وداشت خفم میکرد و بهم گفت لحظه جون کندن خیلی سخته انقدر مرگ مرگ نکن من انقد التماس کردم و اذیت شدم ک مامانم ک بیدار بوده بهم گف صداهای عجیبی در میاوردی وهمش دست و پات تکون میخورد وقتی ک از خواب پریدم ازترس داشتم سکته میکردم انگار واقعا مرگ رو دیدم این خواب رو حدود ساعت 8صبح دیدم میخاستم ببینم تعبیرش چیه؟؟ممنون میشم جواب بدین

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      سلام توبه کنین و زندگی و طرز فکرتون رو تغییر بدین

  17. شهرام ملکشهرام ملکsays:

    سلام، خواهرم خواب دیده که مادر شوهرش رو برده حمام هر دو در حال استحمام بودند که در گوشه حمام یک مرده کفن پیچ که ایستاده بود رو می بینه،کمی از روی کفن باز میشه و چهره یک دختر جوان و زیبا نمایان میشه و خودش رو عزرائیل معرفی میکنه،خواهرم اشاره میکنه به مادر شوهرش که اومدی جون این رو بگیری؟عزرائیل با اشاره میگه خیر جون تو رو میخوام بگیرم،خواهرم میگه من آمادگی ندارم بزار لباس بپوشم بعد جونم رو بگیر ولی عزرائیل قبول نمی کنه و میگه همینجوری داخل حمام و برهنه برات بهتره.در همین اوضاع بیدار میشه...

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      سلام بین ایشون و مادر شوهرشون سو تفاهمی پیش میاد

  18. مهدی خانابادیمهدی خانابادیsays:

    سلام بین ساعت ۶ الی ۹ صبح خواب دیدم با مادرم با یه شخص لباس سفید که چهرش خیلی خوشگل بود تو یه خونه تاریخی بودیم بعد مادرم پرسید شما عزرائیل هستید که گفت بله بعد من داد زدم گفتم نمیخوام بمیرم که پاشدم از خواب میخواستم ببینم تعبیرش چیه

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      سلام به نظر میرسد گناهی کرده اید که از ان توبه نکرده اید با خود خلوت کنید

  19. محمد زارعمحمد زارعsays:

    سلام خانمم دوبار تاحالا خواب دیده عزرائیل هشدار داده به من که آمدیم دنبالش یعنی چه

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      سلام باید اخلاق و رفتارشون رو تغییر بدن

  20. محمدرسولمحمدرسولsays:

    با سلام خانمم دوبار خواب دیده که عزرائیل آمده تو خواب بار اول خانمم خواب دیده سوار موتور بودیم عزرائیل بهش گفته تو برو ما این را با خودمون میبرم و به خانمم گفته اگه میخوای نبریم قرآن بخون بار دوم عزرائیل آمده گفته بهت هشدار دادیم توجه نکردی بار سوم هم آمده گفته اصول دین را رعایت کنید یعنی چه؟

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      سلام به نظر میرسد گناهانی را مرتکب شده اید که از ان توبه نکرده اید در زندگی خود دقیق تر شوید

  21. MvdMvdsays:

    با سلام،من یبار خواب دیدم عزرائیل با لباس سفید همراه یه شخصی روبروم ایستاده منم تسلیمش شدم گفتم جونمو بگیر با لبخند گفت هنوز زوده. بعد امروز دوباره خواب دیدم با لباس مشکی بهم ضربه زد و از خواب بیدار شدم..میخواستم تعبیرشو بدونم

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      سلام این رویا نشان دهنده ان است که ممکن است گناهانی در زندگیتان انجام داده باشید که از ان توبه نکرده باشید

  22. الیالیsays:

    سلام من خواب دیدم, خواب بودم و بیدار شدم به مادرم میگم که یه خوابی دیدم,میگه چی بود,میگم خواب دیدم عزرائیل داشت خفم میکرد و البته خودشو اصلا ندیدم,که بیدار شدم.

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      سلام ممکن است گناهی مرتکب شده باشید که از ان توبه نکرده اید

  23. هومانهومانsays:

    خواب دیدم که توی فضا یعنی خارج از زمین من و پدرم و یکنفر دیگه داریم می‌بینیم که عزرائیل داره یکنفر رو میبره و لباس هاشون سبز و سفید بود. بعد که عزرائیل رفت اونی که نمیشناختیم نتونست برگرده زمین و مرد. من و پدرم برگشتیم ولی همش حس میکردم که پدرم بوده.حدودا 8تا9 بود. ممنون میشم تعبیر کنید

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      ممکن است گناهی را درزندگیتان انجام داده باشید که از ان توبه نکرده اید

  24. POURYAPOURYAsays:

    سلام. من خواب دیدم عزاییل به سمت دیگری میرفت و من میخواستم از پشت سرش رد شم و به طرف دیگه برم. وقتی نزدیکش شدم سرش رو برگردون و وگام کرد. فقط چشماش مشخص بود که مثل الماس میدرخشید. من همون موقع با فریاد از خواب بیدار شدم و خیس عرق بودم. لطفا منو راهنمایی کنید. ممنون

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      سلام این رویا نشان دهنده راه و هدفی است که ممکن است به اشتباه بروید

  25. نازنيننازنينsays:

    سلام.خسته نباشيد من خواب ديدم كه در پاركينگ خانه ايستاده بودم و در باز بودن كوچه را كامل ميديدم.شخصي كه خود را به من خدا معرفي كرد دو نفر را به من نشان داد و گفت يكي از آنها عزرائيل است (دومين شخص را يادم نيست كي بود) عزرائيل چهره اي زنانه و پير و خشمگين داشت و عينكي قرمز زده بود.قد كوتاهي داشت و شنلي قرمز به تن داشت و سعي ميكرد مخفيانه خود را به مقصدش برساند.اول در خانه اي رفت و بعد بيرون امد.بعدش به سمت من امد خيلي ترسيدم و با خودم گفتم شايد ميخواهد جان مرا بگيرد ولي بعدش به من سلام داد وبا من حرف زد.فهميدم از من عصباني نيست بلكه از كسي كه ميخواهد جانش را بگيرد عصباني است و بعد هم از ديوار رد شد و به سمت راه پله رفت... ممنون ميشم اگه تعبيرش رو بگيد

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      سلام به نظر میرسد گناهانی را مرتکب شده اید که از ان توبه نکرده اید

  26. ش رویاش رویاsays:

    سلام خواب دیدم که تو اتاق خوابیدم و از صدای باز شدن در ساختمان بیدار شدم ،از اتاق بیرون اومدم ببینم کی اومده و فکر میکردم حتما همسرم کاری داشته و این موقع روز اومده ،صداش زدم جواب نیومد یهو یه خانم با مقنعه و مانتو شلوار و کفش اداری دیدم که پشتش به من بود ،فکر کردم مادرم اومده اما جلو تر رفتم دیدم مانتو شلوارش از جنس پارچه سفید گلدار چادر نمازی هست تعجب کردم گفتم تو کی هستی؟ صورتش برگردوند در حالیکه قیافه جدی و کمی خشمگین داشت ،گفت اومدم ببرمت خونه ی جدیدت ،من که از خودش و حرفش و لباس پوشیدنش به گریه افتاده بودم گفتم باشه فقط صبر کن با بچه هام خداحافظی کنم،اونم گفت باشه زود باش لطفا اگر ممکنه تعبیر خواب منو تا جایی که ممکنه واضح بگید خیلی نگرانم،خدا اجرتون بده،البته اینم بگم خوابم رو در بین روز دیدم ،یعنی بیدار شدم نماز و دعای هر روزم خوندم و بعد از طلوع افتاب دوباره خوابیدم و این خواب دیدم

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      سلام ممکن است اشتباهاتی مرتکب شده باشید که برای جبران ان کاری نکرده اید

  27. مهدی احمدپورمهدی احمدپورsays:

    سلام من خواب دیدم تو یع اتاق هستیم و یه مرد با لباس سیاه و یک مرد معمولی داشتن صحبت میکردن ولی نمیدونم چی میگفتن که یهو اون مرد جلوی مردسیاه پوش زانو نمیدونم چرا ترسیدمو داد زدم بعد از خواب پاشدم

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      سلام رویای اشفته است

  28. ازیتابازارنویازیتابازارنویsays:

    سلام من در8ماه رجب خواب دیدم ازدست عزراییل فرار کرده ام ودست اوبه من نرسیدبه ازخواب بیدارشدم

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      سلام معنای خیلی خوبی داره و برای شما خیر داره

  29. سمانهسمانهsays:

    سلام من تو خواب میدیدم ک با خواهرم تو ی اتاق هستیم و عزارئیل تو اتاق ب شکل ی جوان خوش چهره و با لباس روشن ظاهر میشه و جز من و خواهرم کس دیگه ای ایشونو نمیدید و با ما صحبت و شوخی میکنه تو خواب هم میدونستم ک واس جون گرفتن از ما نیومده بهمون گف آرزو کنید و بهمون پول زیادی داد میشه تعبیرشو بگید

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      سلام اشاره داره به سلامتی و خوشی

  30. الناز منفردالناز منفردsays:

    در خواب دیدم عزرائیل کنارم نشسته داره جونمو میگیره و جون دادنم راحت بود تعبیرش چیه لطفا ؟

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      رفتار اشتباهی دارین

  31. فاطمه ابراهیمیفاطمه ابراهیمیsays:

    سلام من دیشب خواب دیدم کنار پام ی شخص سیاه پوش نشسته ک اصلا چهرش مشخص نبود....دم دمای صبحم خواب دیدم با همسر تو کوچه ای ک اصلا برام اشنا نبود درحال قدم زدن بودیم ک ی سگ مشکی قهوه ای ک بهمون حملع کرد و فرار میکردیم البته همسر جلوتر از من میدویید

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      سلام بیانگر دشمن است

  32. ازیتابازارنویازیتابازارنویsays:

    سلام من دیب 15رجب خواب دیدم زنی ناشناس که معلوم نبودمرده یازنده است به خانه ماامده بودبرای خواستکاری یکی ازاعضای خانواده که ان شخص مشخص نبودوساعت 4صبح خواب دیدم که برای برادرانم می خواهم زن بکیرم لطفاپاسخ دهیدمتشکرم

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      سلام انشاالله خیر است برای عاقبت بخیری ایشون سوره ی یوسف بخوانید

  33. Mobina shMobina shsays:

    سلام من خواب دیدم که عزرائیل بغل دستمه و چند نفر افراد هم بودن و عزائیل منتظره که هرکیو بهش بگم جونشو بگیره .تعبیرش چیه

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      سلام خشم نهفته ای در درونتون هست

  34. فریدون هاشمیفریدون هاشمیsays:

    سلام خواب دیدم بیمارم با همسرم به سمت بیمارستان در حال قدم زدن بودم دربین راه شخصی را دیدم به من گفت منتظر دیدن شخصی به نام مهلقا باش که به از دیدن شخص روز عجل تو فرا میرسه خودم را در کف خیابان دراز کشیده دیدم سه زن یکی زرتشتی یکی مسلمان یکی مسیحی زنی که شبیه حضرت مریم بود با چشمان بسته بهم گفت منتظر مهلقا نباش میتوانی همین الان از دنیا بروی و بهم گفت عمر تو به پایان رسیده منم خودم را تسلیم حق کردم و گفتم هرچه خدا بخواهد این خواب را ساعت ۱۱ صبح دوبار دیدم در زول یک روز یک بار بیدار شدم و دوباره ان را دیدم

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      سلام به وضعیت روحی شما اشاره داره و اینکه باید این وضعیت رو تغییر بدین

  35. طراوتطراوتsays:

    سلام من خواب دیدم که عزرائیل به زمین اومده و بود و نسبت به همه مردم عصبانی بود و مشغول موعظه کردنشون بود(چهره و لباس پوشیدنشم مثل مردم عادی بود) منم نزدیکش شدم و باهم حرف زدیم ولی یادم نمیاد درمورد چی و یه تسبیح به من داد، من بغلش کردم و ازش خواستم که نره اما گفت باید برم و رفت. بنظرتون چه تعبیری داره؟

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      سلام به غفلت مردم اشاره داره و متنبه شدن شما

  36. فاطمهفاطمهsays:

    سلام بر شما عاقبتتون بخیر خواب دیدم در غسال خانه هستم و پدر دوستم در خواب یک روحانی ست که در حال غسل دادن خودش برای مرگ‌است. به دوستم گفتم من بلد نیستم چون قرار بود من نیز بمیرم.دوستم گفت کاری ندارد و به من در حال یاد دادن بود که از پشت شیشه ای مات گفتم عزرائیل را دیدم من میبینم. دوستم نمیدید عزرائیل راه میرفت و بابچه ای کوچک به بغل به سمت من امد به دوستم گفتم برایم دعا کن. عزرائیل بصورت مردی بود بالباس طوسی روشن (رپوش بلند و کلاهی که پزشکان در اتاق عمل میپوشند) لبخند میزد با دندانهایی روی هم گذاشته اما دندانهایش زرد بود. و راحت جانم را گرفت و من بیدار شدم. تعبیرش چیست؟

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      سلام بهتراست اگر در زندگی خود گناهی را مرتکب شده اید از ان توبه کنید

  37. مهتابمهتابsays:

    من خواب دیدم که مرد سیاه پوشی که لبخند تمسخر امیزی به لب داشت در چند سانتی صورت خم شد و گفت وقتشه... ویه حسی درونم میگفت که وقت مرگمه ... که از شدت گریه پدرم بیدارم کرد... البته من زیاد کابوس میبینم اما هر بار اون شخصیت ترسناک کابوس هام با گریه کردنم ناپدید میشدن که در این خوابم اون مرد سیاهپوش ناپدید نشد و این خیلی منو ترسونده بود... ممنون میشم تعبیرش رو بگید..

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      نسبت به اعمال و رفتارتون دقت داشته باشین

  38. ناشناسناشناسsays:

    سلام. من یه دخترم. دیشب یه خوابی دیدم که از ترسم از خواب پریدم. خواب دیدم که یه فرد سیاهپوشی مثل عزرائیل تو اتاقم و نشسته و داره به من نگاه میکنه.. تو خواب هی میگفتم نکیر و منکر.. ولی نمیدونم چی بود. هر چی بود خیلی ترسیده بودم.. تعبیرش چیه؟

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      سلام نسبت به عواقب تصمیماتی که میگیرین دقت کنین

  39. مریم مولاییمریم مولاییsays:

    سلام وقتتون بخیر .من در خواب روی تختم دراز کشیده بودم و یه زن سرتا پا سیاه پوش اومد و دست من رو تو خواب در دست گرفت .ازش پرسیدم که کی هستی گفت فرشته مرگم .تو خواب ازش خواستم که بهم فرصت بده با خانواده ام خداحافظی کنم .بعد دستم رو از دستش در آوردم .وبه پذیرایی رفتم و بعد از خواب بیدار شدم.این خواب رو حدودا 9 صبح دیدم .تعبیرش چی میتونه باشع .خواهش میکنم جواب بدین.البته من صورتش رو دقیق یادم نمیاد ولی یه زن کوتاه قد سرتاپا سیاه پوش بود.اومد و رو مبل کنار تختم نشست.

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      سلام این رویا نشان دهنده ان است که باید از گناهان توبه کنید

  40. مریم مولاییمریم مولاییsays:

    ببخشید من یه شب خواب دیدم که یه مرد سرتاپا سبز پوشیده با صورتی که میدرخشید و چهرش معلوم نبود ،یه نوزاد سرتاپا قرمز پوش که اون هم چهرش نورانی و نامعلوم بود گذاشت توی بغلم .معنیش چی میتونه باشه؟

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      به خبر و اتفاق خوشایندی اشاره داره

  41. مژدهمژدهsays:

    سلام من قبل خواب گور گرفته بودم و احساس کردم تپش قلب دارم پاهامم یخ کم کم خوابیدم تو خوابو بیداری بودم همش ی نفر جلو چشام میدیدم ک هی جونم و میگیره و ول میکنه هی نفس عمیق می کشیم باز آروم میشدم و ترسیده بودم حسابی ک تو خوابم بلند گریه کردم اطرافیانم بیدارم کردن...

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      سلام بخاطر شرایط فیزیکیتون چنین خوابی دیدین

  42. ندانداsays:

    سلام وقت بخیرتعببرخواب نزدیک نام عزراعیل بودن چیست ممنونم

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      سلام سپاس توجه به روحیات و رفتار

  43. سلام ،خسته نباشیدسلام ،خسته نباشیدsays:

    سلام من خواب دیدم یه بچه رو که قرار بود تو مترو بمیره ،ازدست عزرائیل نجات دادم.بعد خواب دیدم که منو با لباس قرمز اماده میکنند برای عروسی ولی من خوشحال نبودم و قرار بود با دوست داییم که یه طلبه است ازدواج کنم ومن از عروسی فرار کردم ولی خواهرم منو برگردوندومن داشتم براش توضیح میدادم که دوسش ندارم وازخواب پریدم.

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      سلام به شرایطی اشاره دارد که ممکن است خوشایندتان نباشد و بخواید حل بشه

  44. مرضیه چهرازیمرضیه چهرازیsays:

    سلام من خواب دیدم که تو خونه روستامون نشستیم همه خانواده بودن عمم هم بود همه مشغول حرف زدن بودن یه نفر هی میگفت عزراعیل الان میاد ولی کسی توجه نمیکرد پدرم از دور اسممو داد میزد که برو تو اتاق لامپم خاموش کن قایم شو ولی من توجه نکردم بعد یهو همه جا تاریک شد یکی میگفت عزراعیل اومد همه خودشونو زدن به خواب بعد یه صدای وحشتناک اومد و انگار یه چیز مشکی میومد پشت پلک بسته همه رو نگاه میکرد میشه تعبیرش رو بگید؟مرسی

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      سلام بهتر است اگر گناهانی را انجام داده اید از ان توبه کنید

  45. پریساپریساsays:

    سلام من شوهرم دیشب خواب دیده که عزرائیل میخواد جونشو بگیره و با لباس سیاه هم بوده بعد همسرم بهش میگه که بذار نماز صبحمو بخونم و بعد جونمو بگیر اونم میگه باشه بعد از اینکه نمازش تموم میشه میبینه که دیگه نیست و رفته لطفا بگید تعبیرش چی میشه

    • مدیر سایتمدیر(modiriyat) :

      سلام صدقه بندازین و ختم انعام بخونین

  46. YaldaYaldasays:

    باسلام. امروز قبل از اذان ظهر خواب دیدم مردی با کت و شلوار که روی صورت او نوشته ی کمرنگی بود در خانه ی ما کمی با فاصله از من ظاهر شد. و اسم چند نفر از آشنایان دور را به من گفت که قرار است بمیرند.من ناراحت شدم و اشک ریختم. عزرائیل به شکل مرد چهره ی چندان زیبایی نداشت کمی اخمو و جدی بود. درباره‌ی شرایط بعد مرگ آنها هم میگفت راحت خواهند بود! روی گونه ی او کلمه ی آنفولانزا نوشته شده بود! لطفا تعبیر خواب من رو بگید. نگران هستم. سپاسگزارم.

  47. ZahraZahrasays:

    من خواب دیدم فرشته عزرائیل اومده خونمون با کت و شلوار مشکی و کلاه مشکی و میخواد منو ببره ولی من بهش اسرار میکنم که اینکارو نکنه و اونم بهم یه وقت برای جبران گناهانم داد و(شب پیش خواب دیدم بهم تجاوز شده و یه بچه مرده)واون بچه هم اونحا بود واون میگفت که خیلی منتظرم مونده البته اینارو روز خواب دیدم،خیلی استرس دارم معنیش چیه

  48. زهرازهراsays:

    سلام من خواب دیدم عزراییل با چهره ای ترسناک و رنگ آبی با خشم از آسمان به سمت من اومد و سرم فریاد می زد وبعد وارد اتاق شد و کنار من باهم به خدا سجده کردیم ومن ارام گرفتم و اون رفت

  49. محدثه زندیمحدثه زندیsays:

    سلام من حدود ۳/۴صبح دو شبه خواب میبینم‌ی مرد سیاه پوش قد بلند میاد بالا سرم‌دفعه اول داشت منو با خودش میبرد ولی وختی تو هوا معلق بودم نزدیک پنجره پذیرایی ک میشدم نمیشد ازش عبور کنیم و توی خواب هر چقد سعی میکردم‌ داد بزنم یا حرف بزنم نمیشد وقتی بیدار شدم مامانم گفت همش ناله کردی شب دوم هم ساعت ۳ بود از ترس تو اتاق خودم نخوابیدم ولی دقیقا تو همون جایی ک خوابیدم اومد سراغم پاهامو گرفت پرتابم‌کرد ب سمت بالا احساس کردم خیلی دارم میرم بالا ولی بازم خوردم ب پنجره پذیرایی و محکم میکوبیدم ب پنجره دستام‌ازاد بود دارم انگار میزدمش ک‌منو بیاره پایین بعد دوباره از خواب بیدار شدم‌من خیلی میترسم‌میترسم ک بخوابم اصلا خوابم انگار واقعیه حسش میکنم‌هنوز جای دستاش رو پاهامو حس میکنم‌

  50. ZahraZahrasays:

    سلام ممنون از اینکه وقتتونو برای ما میزارید. من حدودا هشت صبح خوابم برد خواب دیدم حضرت عزراییل با لباس سفید به شکل ی مرد میانسال با موها و محاسن سفید صورتشو کاملا اورد تو صورتم من با خودم گفتم اینکه به من محرم نیست من به ش گفتم من به خدا صحبت کرده بودم بد رفت کنار بد به نن گفت این روزا خیلی ها منو میبینن از جمله برادرم کرونا گرفته بود خوب شد گفت از جمله برادرت .ممکنه من میخوام بمیرم میشه زودتر جواب بدید ممنون

  51. محمد امین اخوندیمحمد امین اخوندیsays:

    سلام من دوبار این خواب رو به شکل های متفاوت دیدم یک بار چن وقت پیش دیدم یک مرد بلند در خیابون بود شب بود من دیدمو مسخرش کردم گفتم اإإإإ عزرائیل و بعد دیدم واقعا عزرائیله و جونمو گرفت و امروز بعداز اذان که خوابیدم دیدم یک زن قد بلند اومد سمتم و من بازهم به تمسخر گفتم إإإ عزراعئیل ودیدم واقعا عزرائیله با لباس سیاه بود قد بلند روی دهنشم پوشونده بود و خیلی جدی بود من فرار کردم و اون دست راستشو بالا اورد و جونمو گرفت تو ادامه خوابم دیدم که زنده ام و بقیع خوابو یادم نیس

  52. فاطمهفاطمهsays:

    سلام .من دیشب خواب دیدم که یه مرد زیبا رو چهار شونه و هیکلی و ریشی اومده بالاسرم ازخواب بیدارم کرد گفت باید بریم .گفت بادستم یکی میزنم تو سرت جونتو میگیرم من کلی التماسش کردم گفتم ن من میترسم اون گفت تو باید بری رنگ لباسشم یا مشکی بود یا قرمز دقیق یادم نیست

  53. عرفان هاشمیعرفان هاشمیsays:

    سلام خواب دیدم که عزرائیل به شکل یک زن ظاهر شد در خوابم

  54. ستاره حیدریستاره حیدریsays:

    سلام چند شب پیش خواب دیدم یکی بهم گفت ۶ ماه دیگه میمیری انگار روح بود دوباره خواب دیدم یه مرد همش دور منه انگار منو دزدیده بود نمیزاشت برم بیرون احساس کردم ازراییله خیلی بداخلاق بود

  55. آرمین موسویآرمین موسویsays:

    سلام. من خواب عزراییل رو دیدم که من داشتم با چند نفر که دلشتیم راه میرفتیم عزراییل رو سر کوچه خونمون دیدم یکی از کناری هام یک دختر هم سن من بود با اون و دونفر دیگه از کنار عزراییل گذشتیم زمانی که از کنار عزراییل نستیم دختر همان لحطه به عزراییل نگاه کرد و گفت هههه بعد از کوچه که اومدیم بیرون برگشتم عقبم رونگاه کردم و عزراییل با دو سه تا آدم که که قدشون کوتاه بود دیدم بعد یک زن با چادر سیاهی جیغ کشید و میدوید و چادر ساهش هم که روی آسمان بود با دستانش گرفته بود و به سمت جلو میدوید و من با چند نفر رفتیم توی یک انبار خیلی تاریک توی انبار من پرسیدم عزراییل چه شکلی است یک پسر گفت نمیدانم در انباری یکمی باز شد و زنی چاق از پشت در با چادر مشکی که ابر هایش به هم چسبیده بود و خل های بزرگ هم داشت به من نگاه کرد و رفت لطفا بگید معنی خواب چیست

  56. فاطمه خسرویفاطمه خسرویsays:

    سلام من خواب دیدم یه مرد گفت سه سال دیگه توی زمستون میمیری بعد یک هفته هم خواب عزراییل رو دیدم

  57. بهار سمیعیبهار سمیعیsays:

    با سلام.من باردار هستم و حدودا دو ماهه.امروز صبح خواب دیدم یه جایی هستم که انگار یهویی یکی میمیره و یه پیرمرد که لباس سفید احرام پوشیده و تقریبا مو نداره و عینک هم به چشم داره چشای اون مرد رو میبنده من میخوام از نظرش پنهان بشم که یهو میاد سمتم و جدی میگه سه روز دیگه نوبت توهه و من از خواب میپرم.ساعت هشت و ده دقیقه صبح بود.ممنون میشم معنی خواب رو بگین.

  58. آرمین موسویآرمین موسویsays:

    سلام من خواب عزراییل را قبل از دی ماه دیدم اما روز دیدن خواب و ماه دقیق را نمیدانم در تعبیر تاثیر زیادی نمیگذارد

  59. آرمین موسویآرمین موسویsays:

    سلام لطفا پاسخ بدید استرس دارم چیکار کنم نمیدانم کی خواب رو دیدم

  60. فاطمه خسرویفاطمه خسرویsays:

    سلام یه مرد بهم گفت سه سال دیگه میمیری بعد یک یا دوهفته هم خواب عزراییل رو دیدم خوابم تقریبا مثل خواب آقای آرمین موسوی بود

  61. فاطمه خسرویفاطمه خسرویsays:

    منظور از اینکه بهتر است اگر گناهی کرده اید توبه کنید یعنی اینکه زود میمیرند

  62. مرجان فمرجان فsays:

    حدود ساعت ۷صبح خواب دیدم یکی دوستان دوران دبستان که خانم هستن همه جابامن به گروهی از خانم ها بودیم همراه من هستن من اول فکر کردم جن چهره اش مثل چهره همکلاسیم بود بعد خواستیم عکس دست جمعی بندازیم که اون دوستم چهره اش سیاه ناپدید ولی لباس تنش مثل لباس خانم فاطمه زهرا یاحضرت زینب چادری که تو تعزیه سر میکنند بعد ترسیدم دوربین زمین گذاشتم بهد دوباره باهمون لباس مدرسه شد پرسیدم تو کی هستی گفت من فرشته مرگش هستم (عزارئیل) خیلی از ترس گریه کردم همه جا کنارم بود بعد ازش پرسیدم زمان مرگم کی هست گفت فقط خدا می داند بعد رفتیم داخل یه بیمارستانی به پیرزنی بود گفت خدا خواسته باید کمکش کنیم تعبیرش چیست ایا چون نزدیکم بوده زمان مرگم نزدیک؟

  63. حنانهحنانهsays:

    سلام من خواب دیدم سوار یه ماشینم که پشتش بازه وبالاش وایسادم جلو وپشت ماشین مردا نشستن یه شب تاریک و خفست ماشین انقدر باسرعت حرکت میکنه که ممکنه تصادف کنیم بعد همزمان با حرکت ما ازراعیل کنار میاد باهام صحبت میکنه بعد ماشین یه جا کنترلشو ازدست میده ازراعیل منو محکم میندازه پایین وبعد ماشین تصادف میکنه

  64. بی نامبی نامsays:

    سلام شتیدم میگویند کسی نباید خواب خود را بد تعبیر کند اما من خوابم رو تعبیر بد کردم و گفتم میمیرم و به دوستمم که گفتم گفت عمرت زیاد میشه الان خیلی ترسیدم که چرا تعبیر بد کردم

  65. ولی الهولی الهsays:

    سلام .من خانمم خاب دیده عزراییل با لباس سیاه دندوناشو کامل تو دهنش خورد میکنه خانمم همون موقعه شهادتینشو میخونه ‌.ولی عزراییل بهش میگه این کاررو میکنم تا افسرده بشی و بعد میکشمت.بعدتوهمون خواب خانمم رفته سراغ عزراییل یجایی مثل تعمیرگاه ماشین بوده این بار عزراییل با لباس سفید بوده.ب خانمم ی پارچه سفید میده (میزاره توجیبش)و میگه هروقت صدام کنی میام .و تیکه از همون پارچه هم عرزاییل خودش تو جیبش میزاره تعبیرش چی میتونه باشه .؟؟؟

  66. مهدیه کنعانیمهدیه کنعانیsays:

    من در خواب عزراییل را در لباسی سفید و جوان که سر کچل و قد بلندی داشت دیدم آمد و تهدیدم کرد که کاری که میخاهی آغاز کنی اشتباه است میخاست گردن مرا فشار داده و مراخفه کند که اورا به فازمه زهرا قسم دادم و از خواب بیدار شدم

  67. Javad haqiJavad haqisays:

    من خواب دیدم یک‌نفر با یک شمشیر خیلی عجیب که به تیز کردن آن مشغول بود به من نگاه میکرد و من در خواب له بقیه گفتن اون عزرائیله دیدینش

  68. مریم اکبریمریم اکبریsays:

    سلام من خواب دیدم که توی مراسم پدربزرگم هستم و یه پیرمرد با لباس سفید میاد پیشم میگه پدربزرگت برا تو وصیتی داشت ، وصیت پدربزرگم که فوت شده این بود که من برم پیشش ، یدفه دیدم کنار اون پیرمرد جسم من نشسته و فهمیدم ک اون عزرائیل بود و اومد جونمو گرفت، تعبیرش چی میشه؟!

  69. الهام محمدیالهام محمدیsays:

    سلام من خواب دیدم یه پیرمرد با لباس کهنه همش میدوع دنبالم به اسم عزراعیل و من فرار میکنم تعبیرش چیه؟لطفا جواب بدید حالم بده

  70. HosenHosensays:

    سلام، من تو خواب صورت عزرائیل رو ندیدم ولی تو خواب چند جا که میرفتم حضور عزرائیل را کاملا در آنجا احساس می‌کردم فک میکردم بصورت نامرئی در آنجا حضور داره، بالا سر یکی که بیهوش افتاده بود رفتم حضور عزرائیل رو در آنجا کاملا احساس میکردم، حتی به یکی گفتم عزرائیل الان کنار در وایساده، کاملا مطمئن بودم، خوابم تقریبا نزدیکای صبح بود

  71. meysam hoseynpurmeysam hoseynpursays:

    سلام. خانم بنده شب خواب دیده که عزراییل داره محکم دستش رو میکشه اما خانم من هم مقاومت میکنه و نمیزاره. بعد هم از خواب بیدار میشه و تو بیداری هم احساس میکنه که عزراییل رو میبینه و اونجاست و میخواد ببردش. خانمم خیلی ترسیده بوده و هر چقدر سعی میکنه منو بیدار کنه من بیدار نمیشم. میشه لطفا تعبیر این خواب رو بگید؟؟

  72. shayganshaygansays:

    باسلام. من خواب دیدم عزرائیل با لباس سبز و چهره عادی(نه شاد و نه ناراحت نه جوان و نه پیر) سوار ماشین کنارمون ایستاد و شوهرم گفت این عزرائیل هست. و بعد به ما رو کرد و گفت 4 ماه دیگه بیشتر زنده نیستید. ساعت 5:20 صبح بود که بیدار شدم و نماز صبحم را خوندم.

  73. مهدیمهدیsays:

    با سلام و احترام من در خواب حدود ساعت 6 صبح دیدم که صدای در حیاط می آید و در را باز کردم و دیدم که همه جا سفید ایت و دسته عزاداری محرم با لباس های سیاه راه افتاده است و در آستانه در عزارئیا با لباس سیاه و چهره موزیانه که گویا منتظر من هست ایستاده است و مانع از پیوستن من به دسته عزاداری خواهد شد و همچنین میخواهد که وارد خانه شود و من در را به زحمت به رویش بستم و در قفل نگردید و میدانستم که در عالم خواب هستم و با داد و فریاد بیدار شدم تا آن صحنه را ترک کنم . لطفا بفرمایید تعبیرش چیست. با تشکر

  74. کوروش شیرازیکوروش شیرازیsays:

    سلام،من خواب دیدم که یک صدایی از پشت بام میاد و من برق رو خاموش کرده بودم و دراین حال دیدم که مادرم چشمش به دنبال چیزی میرفت و من هی میگفتم مادر چیه مادرچیه که با صدای بلند گفت عزرائیل و فقط صلوات فرستادم.ممنون میشم پاسخ بدین.

  75. مهسا جانمهسا جانsays:

    سلام من عزراییل رودیدم که کنار دیوار دم در ایستاده بود وباتبر به من نگاه میکرد با لباس مشکی وصورت ترسناک چند لحظه بعدش یه خواب دیگه دیدم که یکی درست همونجایی که عزراییل بوده ایستاده و داره نگاه میکنه تعبیرش چی میتونه باشه؟

  76. سبحان صمدی نیاسبحان صمدی نیاsays:

    با سلام خدمت مدیر عزیز من یه خوابی دیدم و امروز هم تولد ۱۸سالگیم بود وتا صبح نخوابیدم تا اینکه ساعت۵الا۶ به خواب رفتم و خواب دیدم عزراعیل با چهره مرد جوان عینکی صورت لاغر با لباس سیاه توی یه اتاقی که منو یه نفردیگه بودیم ولی من اون یه نفرو نمیشناختم اصلا قیافشو ندیدم و عزراییل روبه روم وایساده بود ولی سرش رو پایین انداخته بود هیچی نمیگفت بعد توی تاریکی داشتم راه میرفتم توی همین خواب که یه لحظه فکر کردم عزراییل پشت سرمه ولی یه مرد سیاه پوش قوی هیکل منو از پشت با پتک زد و لباسمو گرفت برد یه جایی بقیشو یادم نمیاد تعبیرش چیست؟ ممنون

  77. SSsays:

    من خواب دیدم که تو تختم خوابیدم بعد یه مرد با لباس سیاه وایستاده بالا سرم صورتش هم مشخص نیست بهم میگه پاشو بریم من میگم کجا بریم من نمیام میگه نترس جای بدی نمیریم من همش میگم من میترسم نمیام هی تکرار میکرد اصلا نترس عین خوابیدن میمونه اصلا ترس نداره مثل خوابیدنه بیا بریم

  78. سحرسحرsays:

    سلام من دیشب خواب دیدم که با چندتا از دوستام روی پشت بام خونمون بودیم یهو اسمون تاریک شد و عزرائیل وسط اسمون دیدم که داره میاد پایین یه لحظه ترسیدم چشمام بستم و باز کردم دیدم اومد بغلم ایستاد چهره اش اصلا مشخص نبود فقط هیبت بزرگ و مشکی داشت و عصاش هم دستش بود یه لحظه عصا را اروم اورد پایین و بعد برد بالا بعد من غش کردم ساعت تقریبا ۳/۳۰بود

  79. رهارهاsays:

    سلام من خواب دیدم ازراعیل در کنار من است رو زمین بهش با ترس نگا میکردم لباس سیاه . هرچقد خواستم قیاقشو بیینم نتونستم فقط منو پرت کرد دم پله های سیاه و ترسناک وقتی ازش با سختی بالا رفتم ب ی در رسیدم تو رفتم انگار اون دنیا بود پر از خاک و سیاهی . ترسناک . از خدام کلی توبه خواستم . چشامو بستم و کلی ایه و صلوات فرستادم و توبه . وقتی چشامو باز کردم راه پله روشن بود وقتی میرفتم سمت پله ها روشن تر میشد و میتونستم راهمو بیینم تو همین حال یازم از خدا توبه میخواستم و ایه میخوندم و از پله ها خارج شدم .

  80. MohamadMohamadsays:

    سلام من تو خواب دیدم که یکی از فامیلامون که ادم خوبی هم بود یه کاسه چوبی به عزراییل داده بود.(البته من تو خواب اینو شنیدم)بعد خودم و یه دختری تو یه سلول زندانی بودم و من فقط شاهد ماجرا بودم.عزراییل اومد و اون دختر یه قاشق چوبی بش داد و عزراییل قاشق رو تو یه دستش و کاسه هم تو دست دیگرش بود.بعد تو ذهنم اومد که این همون کاسه فلانی بوده.بعدش هم بیدار شدم ۸ صبح بود.

  81. MohamadMohamadsays:

    سلام من تو خواب دیدم که یکی از فامیلامون که ادم خوبی هم بود یه کاسه چوبی به عزراییل داده بود.(البته من تو خواب اینو شنیدم)بعد خودم و یه دختری تو یه سلول زندانی بودم و من فقط شاهد ماجرا بودم.عزراییل اومد و اون دختر یه قاشق چوبی بش داد و عزراییل قاشق رو تو یه دستش و کاسه هم تو دست دیگرش بود.بعد تو ذهنم اومد که این همون کاسه فلانی بوده.بعدش هم بیدار شدم ۸ صبح بود.

  82. Hanane_kamaliHanane_kamalisays:

    سلام من خواب دیدم رل قبلیم ک باهاش کات کردم ب خوابم اومده و میگ حنا جون هرکی دوست داری برگرد! تعبیرش چیه؟؟!

  83. MahlaMahlasays:

    سلام من خواب دیدم ت اتاق تاریک نشستم بعد بلن میشم میرم بیرون وقتی بر میگردم میبینم ی مرد سیاه پوش قد بلند جای من نشسته و صورتش تو تاریکی فرو رفته بود فقط دندونای سفیدش معلوم بود من پشت سر هم صلوات میفرستام و عقب عقب میفرفتم اون با لبخند دندون نما ب من خیره شده بود خیلی استرس دارم اگه ممکنش هست میشه رود ار تعبیرشو بهم بگین!؟

  84. ناشناسناشناسsays:

    سلام من دیشب خواب دیدم که جلو اینه بودم وعزرایل از پشت سرم دیدم اومد پیشم اونم به شکل یک دختر آرام و خوش اخلاق بود یکمی هم چاق بودو تو یه جمع بودیم مثل مهمونی بود و کسی بغیر من نمیدونست که عزرایله و همه هم میدیدنش و فک نمیکردن یه آدم عادیه و به من گفت که وقتشه و باید بریم منم خوشحال شدم البته یک کمی هم ترس داشتم خیلی کم ومیخواست روحم رو بکشه و داشتم بیهوش میشدم و پشیمونش میکردم و گفتم بزار چنتا یادگاری از خودم برای خواهرم بجای بزارم و اونم منتظرم موند و گفت باشه ولی خیلی عجله داشت منم یادم نمیاد دقیق چیا بودن انگار میوه و خوراکی بود واسه خواهرم بجای گذاشتم و هی صداش میکردم میگفتم بیا اینارو بردار تا نامادریم ورشون نداشته و از اونجاش به بعد دقیق نمیدونم فقط اینو یادمه تا کارامو درست کردم هی باهام بود بشت سرم میومد و باهم مینشستیم و دباره میخواست روحم رو بکشه و بعدش یادم نمیاد چی شد.. لطف کنید تعبیرشو بگید ممنون

  85. علی خسرویعلی خسرویsays:

    با سلام من خوابی که دیدم ساعت 1 شب بود دیدم از یدفعه رفتم به خانه قدیمیمان خیلی خلوت بود از همون اول ترس داشتم بعد شروع به وضوع گرفتن می کرم وقتی سرمو بلند کردم یه مرد باچادرسیاه دیدم بالای سرم ایستاده بدون اینکه حرفی بزنیم به دلم افتاد که عزائیل (ع) است و از ترسم عقب عقب می رفتم و زبانم بند اومده بود و حین اینکه به عقب می رفتم دیدم به شکل همون نیز سمت راستم است استاده و همین طور که به عقب از ترسم می رفتم به دیوار تکیه دادم سومی دیدم که به همان شکل بود دستش یه ساخه سبزی بود از ترسم زبان بند اومده بود بلاخره از خواب بیدارم کردن واقعا ترسیدم

  86. مهشید مهدویمهشید مهدویsays:

    سلام ساعت ۳ظهر بود یهو خوابم برد دیدم تو اتاق با مامانم بودم ازراعیل که قدش بلند بود لباس مشکی پوشیده بود با یکی که قدش از اون کوتاه تر بود و اونم لباسش مشکی بود اومدن تو اتاق دستشو کشید رو سرم چشمام تار میدید و دوباره دستشو ک کشید رو سرم بیدار شدم معنیش چیه؟ایا عجل نزدیک است؟

  87. علی محمدیعلی محمدیsays:

    من خواب دیدم تو خوابیدم صدای پایی میاد بعد نگاه کردم دیدم هیچی نیست چند بار نگاه کردم بعد پاشو دیدم سیاه بود بعد دستشو گذاشت رو سرم با اون دست دیگش میزد رو سرم میگفت بلند شو احساس میکردم عزراییل هست تعبیرش چیه؟

  88. علی حاتمعلی حاتمsays:

    سلام . من خواب دیدم تو خونه کسی مشغول فیلم دیدن هستم و توی فیلم عزرائیل را دیدم‌که یک لباس آبی پوشیده بلند پوشیده بود و روی صندلی نشسته بودش و از روی صندلی بلند شد همین🙁

  89. علی حاتمعلی حاتمsays:

    دقیقا مثل همین‌عکس اول سایت فقط بجای بال داشتن یه داس بزرگ دستش بود

  90. seti^-^seti^-^says:

    سلام خسته نباشید من خواب دیدم روی ی ساختمون نیمه کارم و ی نفر اونجا یکیو کشت منو ی دختر دیگه سعی کردیم فرار کنیم ولی هرجا قایم میشدیم امکان داشت اون مارو ببینه اون دختره خودکشی کرد و از بالای ساختمون خودشو انداخت پایین من ی جوری سعی کردم خودمو نجات بدم وقتی ک از اونجا فرار کردم ی پیر زنو دیدم که چهره ی مهربونی داشت دونفر کنارش ایستاده بودن و به من گفت من باید جون چهار نفرو میگرفتم که دونفر مردن فقط دوتای دیگه مونده من یکم ترسیدم و گفتم میخای الان جون منو بگیری گفت نه من یکم آروم شدم و خوشحال بودم اونجا بود که فهمیدم اون عزرائیله بهم گفت تو الان خوابی من تورو نمیکشم یکی دوسال دیگه میمیری ۲۲بهمن گفتم من خیلی دوست داشتم تو روز تولدم بمیرم فقط چند روز بعد تولدم میمیرم ازش پرسیدم که من مرگ آرومی دارم یا نه گفت مرگت آرومه و بعد رفت از خواب بیدار شدم و دوباره خوابشو دیدم که گفت ممکنه چند سال دیگه بمیری وقتی اون اتفاق هایی که بهت گفتم افتاده باشه الان دقیق یادم نیست اون اتفاقات چی هستن میشه تعبیرش کنید ممنون میشم

  91. Amir afshanAmir afshansays:

    با سلام من داشتم خاب میدیدم که رو تخت دراز کشیدم ازراعیل هم با چهره پیر با ریش سفید و لباسای مشکی بغل تخت نشسته بود حس میکردم میخاد جونمو بگیره هی تقلا میکردم از خاب پاشدم بلاخره ساعتای ۶ صب بود با ترس و لرز دوباره خابیدم میشه بگیر تعبیرش چیه؟!

  92. Zeynab njfZeynab njfsays:

    سلام من خواب دیدم فردی سر تا پا سیاه پوش که چهره آن مشخص نبود میخواست جونمو بگیره ولی زیاد گریه کردم ترسیدم پشیمون شد جونمو نگرفت تعبیرش چیه

  93. Zeynab najafyZeynab najafysays:

    سلام من خواب دیدم فردی سر تا پا سیاه پوش میخواست جونم بگیره ولی زیاد گریه کردم ترسیدم پشیمون شد جونمو نگرفت تعبیرش چیه؟

  94. FafaFafasays:

    سلام. من دیشب خواب دیدم ی شخص با لباس کامل سیاه ک انگار زن بوده و چهره ای سفید و چشمانی سیاه داشت ،میاد خونمون و همه هم اونو میبینن و من میدونم ک فرشته مرگه بهم گفت ک تو قراره بمیری و بعد از ۳ ماه زنده بشی چهره اش خشمگین و خوشحال نبود چهره ای جدی داشت ، ولی من ترسیده بودم ولی هرکاری میگفت میکردم مقاومت نمیکردم ..ی چیز شیرینی مث عسل داشت ب ساعد دستم میمالید ک بعدش جون منو بگیره ولی اون چیزو زد ب دستم ولی بعدش دوباره پاکش کرد از رو دستم ،و همینجور ک منتظر بودم جونمو بگیره و ازش سوال میپرسیدم چجوری قراره بمیرم ک از خواب پاشدم ..اگه ممکنه تعبیرش رو بگید ،ممنونم

  95. محسنمحسنsays:

    من خواب دیدم دارم اماده میشم بر مرگ بعد میشینم تو خونه منتظر دیدن عزرائیل یهو از پشتم میاد روبه روم وایمیسته من نگاش میکنم از ترس میمیرم لباس سیاه بود یه مرد جوون زشت نبود عصبانی نبود ولی چهرش تقریبا نارحت بود ممنون میشم تعبیرشو بگین

  96. فرزانهفرزانهsays:

    سلام من خواب دیدم که عزرائیل اول بالباس مشکی در جسم یک مرد جوان جان زن برادرم رو گرفت بعد بالباس سفید وهمان شکل یک مرد جوان با صورتی ک نه خشم ونه خوشحالی در آن معلوم نبود دستشو گذاشت روی پهلوی من وانگار همه جونم از زیر دستش داشت در می اومد ...اما دستش رو برداشت ونمردم تعبیرش چیه؟

  97. نرگسنرگسsays:

    سلام دیشب خواب دیدم خونه پدریم با بچه شیرخوارم خوابم که عزرائیل اومد جونمو بگیره یهو انگار بهم برق وصل کرده باشن تا یه حدود زیادی انگار جونمو گرفت همه جا سیاه شد یهو با التماسهای زیادی که کردم اخرش دلش به رحم اومد ولم کرد لباساشم مشکی بود عصبانیم بود خیلی میترسم تعبیرش و بهم بگین ممنون میشم

  98. سارا مهاجرسارا مهاجرsays:

    سلام .دوستم خواب عزرائیل را دیده با لباس سفید و خیلی خوشرو و ایشان را سوار قایق کرده رفتند دریا و در آن واحد در مکان دیگه ای هم بدون هیچ راه رفتن و حرکت کردنی بودند و از دوستم می خواد که هر سوالی داره بپرسه ولی دوستم می که اصلا نمی تونستم چیزی بپرسم فقط زمان مرگ خودم و والدینم را پرسیدم گفت تو فعلا وقت داری و والدینت هم بر اساس عمرشان وقتشان کمتر از تو هست. این تعبیرش چیه؟

  99. محمد صادق ابارشیمحمد صادق ابارشیsays:

    سلام من در خواب ساعت ۳ الی۴ صبح اعزرائیل را با چهره دوستم در راهرویی خیلی تاریک که فقط چهره اش با لباس سفید مشخص بود او در پاسخ به پرسیدن من از او که نامش چیست لبخند زد،و گفت نام من اعزرائیل است نه اینکه به صدا بگوید اما در ذهن من شنیده شد من از خواب بیدار شدم لطفا تعبیر شو به من بگید ممنون

  100. مریم کمریم کsays:

    سلام.من امشب خواب دیدم که روی مبل نشسته ام و همسرم خوابیده است.ارام پلک زدم و همینکه چشمامو باز کردم عزرائیل با لباس سیاه رو به روم ایستاده اما چهرش مشخص نبود.من با دیدنش جیغ میزدم اما لب هایم از هم باز نمیشد که صدایم را کسی بشنود در این حین ک من جیغ میزدم عزرائیل اومدنزدیکم و بهم نگاه میکرد چهره اش معلوم شد عادی بود ن ناراحت نه خوشحال فقط منو نگاه میکرد.الان نصفه شبه با صدای جیغ خودم بیدار شدم و همسرم خوابه.لطفا تعبیرش رو بهم بگید ممنون

  101. محمد مهدی جلالیمحمد مهدی جلالیsays:

    سلام من تو خواب دیدم یه بچه ای وسط خیابونه و ماشین میخواد بزنه بهش خودمو پرت میدم بگیرمش و آسیبی نمیبینم ولی برمیگردم میبینم از دور فرشته مرگ با لباس سیاه نزدیک میشه و من بد دهنی میکنم و کاری نداره و میره تا 100 قدمیم قدم میزنه برمیگرده و دوباره همین طور کاری باهام نداشت میخواستم بهش نزدیک شم که یهو بچه که نجاتش دادم خواست هولم بده پیشش ولی ناموفق بود و اون یه درچه باز کرد که و به بچه ه گفت برو و نزدیک من نشو

  102. فرشيد رزاقيفرشيد رزاقيsays:

    باسلام و ارادت من خواب عزرائيل را ديدم كه با يك ماشين خوب سفيد رنگ اومد دنبالم و به من گفت بريم اموال و مغازتو براي اخرين بار ببين بعد از اينكه ديدي ميريم و ميميري ،محبت ميكنيد تعبيرشو به من بگيد.ممنون

  103. فرشيدفرشيدsays:

    لازم به ذكر ميباشد كه ديشب ساعت ٢ تا ٣ بامداد خواب ديدم

  104. فرشيدفرشيدsays:

    باسلام و ارادت من خواب عزرائيل را ديدم كه با يك ماشين خوب سفيد رنگ اومد دنبالم و به من گفت بريم اموال و مغازتو براي اخرين بار ببين بعد از اينكه ديدي ميريم و ميميري ،محبت ميكنيد تعبيرشو به من بگيد.ممنون

  105. ........says:

    سلام ببخشید من خواب دیدم که دارم با خانواده حرف میزنم ولی یهو به چشمم یک فرد میخوره که لباس مشکی به تن داره و صورتش معلوم نیست شروع میکنم به گریه فریاد و مامانمو صدا میکنم که بعدش میاد جلوتر اون پارچه سیاهو از رو صورتش کنار میکشه که الان یادم نیست غمگین بود یا ناراحت یا زن بود یا مرد فقط یادم که دوبار تو خواب دیدمش تعبیر خواب من چی میشه؟؟میشه لطفا جواب بدین؟

  106. م.ج.م.ج.says:

    سلام دختر ۱۷ ساله ام خواب دیده که خودش و پدر بزرگش هردو عزراییل هستند اما خودش در لباس طوسی و پدربزرگش در لباس مشکی و تبر به دست دارد پدر بزرگش که در نقش عزراییل است از او درخواستی دارد که دخترم انجام نمیدهد در نتیجه پدر بزرگش باتبر به دنبال اومیافتد ودخترم لباش را در می اورد ولخت میشود و پدربزدگش که درلباس عزاییل است تا اورا میبیندمیخ گوب میشودودر جای خود میماند اما با خشم اورا نگاه میکندتمنا دارم جواب را سریع بدهید خیلی نگرانم

  107. ZahraZahrasays:

    باسلام وخسته نباشیدبابت متن خوبتون ازتون ممنونم 😊 راستش من نزدیکه ساعت۹ایناخواب عزراعیل رودیدم که درحال ظرف شستن بودم که پسرعموم دوان دوان واردآشپزخونه میشه ولکنت وارمیگه عزراعیل اومده جونموبگیره منم خودمو به اتاق میرسونم ویک مردچهارشونه بالباس سفیدوسبز میبینم ودقیقاقیافش یادم نیست ولی احتمالاابروهایه کلفتی داشت گریه می کردم التماسش می کردم که باپسرعموم کاری نداشته باشه امااون میگه من بهش سه روزمهلت داده بودم الان وقتش رسیده که جونشوبگیرم منم گریه می کردم ودادمیزدم میگفتم این کاررونکن جوونه گناه داره و...که یدفعه ازخواب بیدارشدم میشه لطفاتعبیرخوابم روبگیدممنون بابت زحماتتون

  108. رویارویاsays:

    سلام من خواب دیدم با همسرم دارم حرف میزنم،بعد دیدم یه نفر با لباس مشکی در نیم متری همسرم وایسادم و با غضب داره نگاهش میکنه ،وقتی روم و برگردوندن سمت همسرم دیدم که همسرم با چشمای باز فوت کرده ممنون میشم تعبیرش رو بگین

  109. امیرامیرsays:

    سلام من یک ماه که خواب یه مردی رو میبینم که که خیلی خوش صدا و خوش سیما هستش و از شددت نورانی بودن چهرش و لباست سفید نمیتونم صورت شو ببینم و به آرومی و لبخند به من میگه بیا بریم . منم امتناع میکنم . میشه تعبیر شو بگین ممنون میشم

  110. سهیل فتاحیسهیل فتاحیsays:

    سلام من ۲ خواب دیدم چطور بگم خ بیدم ود خ ابم خواب دیدم که دوباره خواب دیدم یعنی تو خوابم یه خواب دیگه دیدم واینکه حضرت عزرائیل بسیار تنومد دیدم وچند برابر انسان ومن تو خواب بودم که فعالیت میکردم نمیدونم بازی میکردم یا میچرخیدم وهر چند لحظه با حضرت عزراییل برخود میکرد خیلی میترسیدم واینکه لباس سیاه داشتند واز پایین پاره پوره واسای داس مانندش به طرف بدنش نبود وطرف مخالف بود واساش در دست چپش روبه بیرون نه بدنش بعد چهرش ندیدم وسیاه بود و طوری که بهم زل زده بود هیچ حرفی نمیزد هیچ حرفی اصلا چهرش معلوم نبود زیر کلاهش که به شنلش بسته بود بعد خیلی ترسیدم بعد چند بار برخورد تو خ اب باخودم گفتم اینکه اومده منو ببره وهمش انگار منتظره چیزیه منم دیدم چاره ای ندارم واحتمالا برم بمیرم تو خوابم توبه کردم از خدا طلب بخشش کردم بعدش که خیلی دعا کردم برا مثال چند دقیقه تو خوابم که ممکنه تو واقعیت چندثانیه باشه بعدش از خواب بیدار شدم یا امام حسین الان میمیرم ؟ ترسی از مرگ ندارما هرچی خدا بخواد ولی زود تر میگفت کارای خوب انجام بدم لاعقل

  111. مرضیهمرضیهsays:

    من در خواب دیدم که روی تخت دراز کشیدم و عزراییل وایستاده ومنو نگاه می‌کنه من خیلی ترسیده بودم ومادرمو صدا میکردم لباس سیاه داشت و یهو دیدم که اون بجای من روی تخت دراز کشیده و من واستادم

  112. اشکاناشکانsays:

    سلام وقت بخیر... من خواب دیدم که ی نفر جلوم ایستاده (عزرائیل) بود با چهره معمولی ن ناراحت بود ن شاد.. بعد روحم از بدنم بیرون رفت

  113. فاطمه لطیفیفاطمه لطیفیsays:

    سلام من خواب دادم بایه آقایی سوار موتور بودم بعد بهش میگفتم توروخدا منو زودتر برسون میخوام واسه بابام غذا درست کنم التماس میکردم پیادم نمیکرد باکلی التماس پیادم کرد یکم که راه رفتم دیدم اون اقا باز اومدم بهم گفت توعزرائیل منی توروخدا منو ببخش که اذیتت کردم خدا عزرائیل منو تووجود تو گذاشته اومدم کمکت کنم راه خونتو پیدا کنی

  114. پریپریsays:

    باسلام راستش من خواب دیدم که بهم تهمت زدن و هرچی تلاش میکنم ثابتش کنم نمیتونم بعدش خودمو کشتم دیدم روحم از بدنم جدا شد بعد رفتم تو یه اتاقی دیدم عزراییل اونجا وایساده اتاقش نورانی بود و لباس سفیدی هم پوشیده بود بعد بهش گفتم منو با خودت ببر دستامو گرفت و برد بعدش یهو بیدار شدم خواهش میکنم بگید تعبیرش چی میشه ممنون.

  115. نادر نورائینادر نورائیsays:

    سلام من حضرت اعزراعیل را دوبار دیدم هردو بار بشکل روحانی امامه سفید یکی درکنارساختمانی هردو باهم صحبت کردیم وبار دوم درمنطقه جنگی بودم وآماده می شدی برای عملیات حدود سه روزبعد عملیات میشد من درحالی که درتونل زیر زمینی ایستاده بودیم آمدایشان لباس رزمندگان برتن داشت ولی امامه سفیدبرسر داشت ایشان جلوبود چهارنفربهمراه داشت من درآن لحظه ایشان را شناخت واز اوسئوال کردم شما اعزاراعیل هستید بیاجانم را بگیرایشان دست راست خودرا روی سینه من گذاشت وگفت صبرکن وبعدازمن به دیگررزمندگانی که سرزد تعدادی شهید شدندلطفآ بفرمائید تعبیرآن خوابها چه بوده است ممنون وسپاسگذارم درپناخدا یاعلی مدد

  116. نوشیننوشینsays:

    سلام ممنونم از سایتتون من امروز ظهر خواب دیدم توی کوچمون یک نفر مرده و با کفن مشکی دارن میبرنش و فکر میکنم اون شخص یک زن بود. و منو مامانم دمه در بودیم و داشتیم نگاه میکردیم یه یکهو یک مرد با اسب سفید با خال های خاکستری کمی با دم بسیار بلند که روی زمین کشیده میش شت رد میشد و به ما گفت چرا نگاه میکنین و به من یک لحظه این حس دست داد ک فرد عزرائیل هست و لباس روشن داشت و میانسال ممنون میشم اگر تعبیری داره بهم بگید.

  117. مریم رضاییمریم رضاییsays:

    سلام دیشب ساعت سه نصف شب خواب دیدم یک نفر مهربون حس کردم خداست با عزرائیل پیشم بودن خیلی مرتب و دلنشین ازشون خواستم آدرس نشونم بدن آدم مهربون میخواست کمکم کن ولی عزرائیل عجله داشت میخواست منا ببره به اون آقای مهربون التماس کردم شفاعت کنه از خواب بلند شدم این خواب من دوبار دیدم لطفا تعبیرش بگید تشکر

  118. مهسامهساsays:

    خواب دیدم یه ادمی اومده بود میگفت باید بکشمت و ببرمت چون من عزرائیلم بعد من بهش گفتم مهلت میخوام اونم گفت باشه بعدش من تو خوابم برا همه تعریف میکردم که طرف یه مرد زیبا بود بعدش دوباره اومد عزرائیل ولی من از خواب پاشدم البته این خواب بعد اذان صبح اتفاق افتاد تعبیرش چیه

  119. وحیدوحیدsays:

    سلام من خواب دیدم یه خانم رو میگن بکشم اما نکشتم فرار کردم اومدم بیرون دیدم فرشته مرگ عزرائل با پیراهن سفید خوش رو وایساده بهم گفت آماده شو بریم اسمت در اومده پسه کله شو نشونم داد اسم و فامیلیم نوشته شده بود بعد من با خنده گفتم اگه تونستی منو بگیری منو میبری اونم خندید یهو پرواز کرد اومد گرفتو برد منو یهو از خواب پاشدم دیدم ساعت ۵ صبح است

  120. رقیه رضاییرقیه رضاییsays:

    سلام من چندوقت پیش خواب دیدم ک دوتااز دوستام جلودر خونمون بودن داشتیم حرف میزدیم من سرمو برگردوندم دیدم عزرائیل بالباس مشکی، ک تو دستش ی چیزی بود پس همسایمون همونجا بوده من فک کردم عزرائیل میخاد بندازتش داد میزدم مهدی بروکنار دوستام از جلودر رفتن خونه هاشون منم رفتم ت آشپزخونه آب خوردم منتظربودم عزرائیل بیاد دنبالم ک ازخواب پاشدم

  121. hediye delfaniihediye delfaniisays:

    سلام من خواب دیدم ازرائیل گفت که زمانه مرگته و من ازش زمان بیشتر خواستم سه نفر دیگ باها بود اونم ازش خواهش میکرد عمر بیشتر بده به من تعبیرشو میگین خیلی برام مهمه

  122. AminAminsays:

    سلام آگه عزرائیل با لباس سفید خوش چهره بیاد بالا سر همسرم یه تاریخ مرگ مشخص کنه گفت تیر ماه سال بعد این موضوع میشه تعبیرش رو بگید ممنون میشم

  123. F.kF.ksays:

    سلام من خواب دیدم که تو خونمون وسط حال خوابیدم و عزرائیل که یه مرد میانسال بود با یه لباس تمام سفید یهو اومد وسط حال و فقط به من نگاه میکرد بعد یه دور اومد دورم چرخید و بعد رفت تو خواب هم از دیدن عزرائیل خیلی ترسیده بودم و حتی هرکاری میکردم جیغ بکشم نمیتونستم ساعت دیدن این خوابم بین ۷ تا ۹ صبح بوده تعبیرش چیه؟

  124. إليناإليناsays:

    یه جوون با چهره معمولی اومده بود دنبالم میگفتن عزراییله همش میگفت بیا بریم باید تقاص کاراتو بدی راه برگشتی هم نیست منم ب زور با خود میبرد

  125. سید مبینسید مبینsays:

    سلام من خواب دیدم که عزراییل تو هوا بود منم نمی دونم درست رو زمین بودم یا نه‌.عزراییل خیلی با هیبت بود و شیک بود و نورانی بود و میدرخشید.داشت جون میگرفت بعد بیدار.شدم خیلیا میگن مرگت نزدیکه خیلیا میگن طول عمر تورو خدا راستشا بگید تعبیر این خواب چیه.نه شکمم پر بود نه فکر زیادی کردم نه رو شکمم خوابیدع بودم یه خواب معمولی.تعبیرش چیه؟

  126. نعیمهنعیمهsays:

    سلام من خواب دیدیم دارم نامزد میکنم و همون روز اعزراییل ب هرگی شکلی درمیاد با هرکی شکلی اول میخواد جون منو بگیره و من متوجه میشم و حتی اعزراییل ی پسریادختری داشت ک فرزندش بود بعد ک متوجهش میشم من میخوام با ماشین سیاه فرار کنم اما اون داعم دنبالم میکنه خیلی سرعت فرار کردن من بالاست و سرعت اعزاراییلم خیلی بالاست در پشت سرم همش تو خواب حس میکردم اخرینبار ک ازش فرار میکردم ب شکل خیلی زشتی با لباس سیاهش و کچل دنبال من بود و من شدید فرار میکردم حس میکنم ک برا یلحظ تجات پیدا کردم ولی در گل بیدار ک شوم حسم این بود منو میگیره

  127. صالحهصالحهsays:

    سلام من صبح خواب دیدم که تو اتاقمم و خدا بهم میگه تو نمیتونی هم با شیطان باشی هم با خدا همه جا هم خیلی تاریک بود بعد ی نیرو من با سرعت بلند کرد روی هوا بعد همون لحظه تو خواب دیدم که دارم خواب میبینم مامانم صدا میکنم اما نمیتونم حرفی بزنم و اشک از چشام میاد بعد همون نیرو ادامه پیدا میکنه من میندازه جلوی اعزرائیل من جلوی پاش زانو زدم اون جلوم واستاده و هوا یکم روشن تر میشه حداقل اون قسمتی که ما هستیم بعد من فقط لباس عزرائیل دیدم که لباس مشکی پوشیده بود و روی لباسش نوشته بود الله من خیلی توی خواب از دیدنش ترسید بودم وقتی جلو بودم تعبیر خواب من چیه حتی صدای کلاغم شنیدم اما خودش ندیدم

  128. فاطمفاطمsays:

    دوست من خواب دیده عزرائیل کشتی گرفته باهاش بعد بردش بالا کوبیدش زمین اما دوستم چیزیش نشده تعبیرش چیه ؟

  129. ZahraZahrasays:

    سلام اگر کسی در خواب ببیند که مردی باید بلند و قوی هیکل او را می کشاند سمت چاه که رویش پنجره آهنی دارد و داخل چاه نور بیرون می آید و کسی از دور می گوید شیطان است و کسی دیگر میگوید عزرائیل است تعبیر چیست ؟

  130. اهورااهوراsays:

    من رابطه ی خوبی با فامیل ندارم و مدت طولانی است اکثرشون را ندیدم. این مدت هم شدیدا شدیدا ذهنم درگیره و خیلی اعصاب راحتی ندارم‌. خواب دیدم مادرم مهمونی داده و اول یک بخشی از فامیل اومدن ولی بعدش همه اومدند. رفتم از مادر پرسیدم غذا را کجا بدیم، گفتن طبقه پایین، رفتم اونجا پر از سفره و مخلفات بود یک نفر وسط اتاق با لباس های مردونه «شلوار لی و پیراهن» دراز کشیده بود و ماسک داشت فکر کردم برادرم است، صداش کردم و گفتم این لباس ها را مادر گذاشتن که ما بپوشیم؟ یهو ماسکش را زد کنار، صورت نداشت داد میزد من فرشته ی مرگ هستم آیا تعبیرش میتونه نزدیکی مرگ باشه؟؟

  131. مهدیمهدیsays:

    سلام من خواب دیدم که عزرائیل با گوشی به من پیام میده و هی میگه سریع می خواهم جونتو بگیرم من هم میروم و از همه حلالیت می طلبم بعد داداشم به زور منو حلال می کنه

  132. صبا یزدانیصبا یزدانیsays:

    سلام من خواب دیدم عزرائیل میخواد جون مادر و خواهرم رو بگیره بعد قبلش سراغ منو از مادرم میگیره میگه صبا کجاس

  133. خدیجه خندانی رادخدیجه خندانی رادsays:

    سلام بعد از نماز صبح خوابیدم خواب دیدم از پنجره نگاه میکنم آن سوی پنجره عزرائیل بالباس سیاه، خودش مث نور با هیکل درشت نگاهی به من کرد وغیب شد

  134. SonSonsays:

    سلام من خواب دیدم ک ی لباس بود ک بهت مبهوت میده و ممنوعه بود و من اونو پوشیدم و عزرائیل رو دیدم ک ی ماسک سفید رو صورتشه و لباس سیاه تنشه و گفت مبهوت تو دیدن مردگانه و بعد تموم کسایی ک اونجا مرده بودن رو میدیدم

  135. فرزانه بانوفرزانه بانوsays:

    سلام من خواب دیدم عزرائیل با لباس سیاه با فاصله از من ایستاده و من از خدا درخواست می کنم که به من فرصت بیشتری برای زنده ماندن بدهد ناگهان نوری ظاهر می شود و عزرائیل ناپدید می گردد لطفا تعبیرش را بگویید. ممنونم

  136. زهرازهراsays:

    سلام من عزراعیل رو به شکل یه پیر مرد توی یه لباس سفید خواب دیدم ک منو خیلی محکم بغل کرده بود.خواهش میکنم تعبیرش رو بگید من میترسم

  137. کسریکسریsays:

    سلام من خواب دیدم عزراییل هیولا شده و لباس سیاه به تن داردcom

  138. زهرا زهراییزهرا زهراییsays:

    سلام من خواب دیدم که در یک برهوتم با خانوادم بعد به سمت یک اسانسور رفتم تنها خانوادم مندن تو برهوت بعد که به اسانسور رسیدم یه اقایی که لباس سفید تنش بود یه لبخندی زد گفت سوار شو برو بالا منم رفتم بالا وارد خونه مادر بزرگم شدم

  139. زهرا زهراییزهرا زهراییsays:

    سلام من خواب دیدم که در یک برهوتم با خانوادم بعد به سمت یک اسانسور رفتم تنها خانوادم مندن تو برهوت بعد که به اسانسور رسیدم یه اقایی که لباس سفید تنش بود یه لبخندی زد گفت سوار شو برو بالا منم رفتم بالا وارد خونه مادر بزرگم شدم

  140. شیرین شاهیشیرین شاهیsays:

    سلام وقت بخیر.من همیشه خوابام رویای صادقه میشه.خواب دیدم دیشب که عزرائیل اومده جلوم با لباس مشکی و ی داس ب دستش.بعد بم گفت تو پاکی فقط برای رفتن ب بهشت ۱ نفر ازت ناراحته و باید ایمانتو قوی کنی .بعد رفت ی دفعه با لباس سفید اومد و دوباره برگشت و لباسش مشکی شد و بم گفت مرگت نزدیکه قلبت پاکی .و جالبه ک وقتی رفتم توی تعبیر خواب دیدم،نوشته بود مرگ نزدیک.جالبه چند وقت پیش تصادف کردم و اتوبوس چپ شد و دقیقا موقع مرگ از خدا فرصت خواستم تا اشتباهاتم رو درست کنم و دقیقا همون لحظه اتوبوس ایستاد. کارامو بعد ی مدت درست کردم و دوباره برگشتم ب کارای اشتباه.الانم این خوابو دیدم.قبلشم خواب برزخ دیدم.لطفا راهنماییم کنید دلیل این رویاها چیه

  141. رهارهاsays:

    سلام من خواب دیدم که عزرائیل اومده منو ببره دارم التماس میکنم تورو خدا به من رحم نمی کنی به مامانم رحم کن اون طاقت مرگ منو نداره عزرائیل پشیمون میشه و در خواب هرجا میرم هست و چند جا ازش کمکم میخوام اینم بگم که در لباس سفید دیدمش و خیلی جوان و خوشرو بود

  142. مهسا کاظمیمهسا کاظمیsays:

    سلام.من خواب دیدم حضرت اعزراعیل ۱۱ بار آیفون خونمون رو میزنه و بهم چشمک میزنه و در میره.تعبیرش چیه ؟

  143. RoyaRoyasays:

    سلام من خواب دیدم تو ی قبروستون کوچیکم وسط کوه هوام تاریکه وسط قبرستون ی قبر خالیه ی مرد قد بلند با لباس مشکی پوشیده منم ی حسی بم میگه عزرائیله دلم میخواد برم جلو باهاش حرف بزنم اما نمیتونم بعدم از خواب میپرم این خوابو حدود ده بار دیدم هر بار هم قبل از اینکه بهش برسم از خواب بیدار میشم چهرشم دیده نمیشه لطفا تعبیرشو بگین

  144. RoyaRoyasays:

    سلام من خواب دیدم تو ی قبروستون کوچیکم وسط کوه هوام تاریکه وسط قبرستون ی قبر خالیه ی مرد قد بلند با لباس مشکی پوشیده با سر قبره وایستاده منم ی حسی بم میگه عزرائیله دلم میخواد برم جلو باهاش حرف بزنم اما نمیتونم بعدم از خواب میپرم این خوابو حدود ده بار دیدم هر بار هم قبل از اینکه بهش برسم از خواب بیدار میشم چهرشم دیده نمیشه لطفا تعبیرشو بگین

  145. مهسامهساsays:

    خواب دیدم ازراییل با لباس سیاه و صورتی خاکستری رنگ با چوبی در دست از بالای سقف خانه نگاهم کرد در خواب جیغ زدم و دست دخترم را گرفتم بعدش بیدار شدم

  146. مهسامهساsays:

    خواب دیدم ازراییل با لباس سیاه و صورتی خاکستری رنگ با چوبی در دست از بالای سقف خانه نگاهم کرد در خواب جیغ زدم و دست دخترم را گرفتم بعدش بیدار شدم

  147. مهسامهساsays:

    توروخدا جوابم بدین من خیلی بهم ریختم

  148. نیلونیلوsays:

    باسلام،مادر شوهرم خواب دیده عزراییل با هیبتی یلند و درشت با لباس و روبند طوسی امده جلوی در خانه شان مادرشوهرم از او میترسد و پایش را لگد میکندو عزراییل میرود.اواین خواب را درچهارمین سالگرد همسر مرحومش میبینه لطفا تعبیر کنید

  149. ایلیاایلیاsays:

    من رفتم پیش بزرگ خاندان یعنی داداشه پدر بزرگم بعد چون مریضه حالش خوب نی میرم بعد میگم چیزی میخوای میگه نه بعد سید بشیر داور عصر جدید میاد میگه عزرائل میخواد جونشو بگیره بعد از پشت پرده اعزرائل میاد اعزرایل نبود شیخ سکته کرده با ریش بلند و عینک میاد خفش میکنه حالا من میمیرم یا بزرگ خاندان من ۱۳ سالمه

  150. NimaNimasays:

    سلام من خواب ديده ام عزرائيل به صورت يك قاتل است ولي صورتش را نديدم و قابل ديدن نبود و آدم ها را به صورت اتفاق در زندگي آن ها در باتلاق غرق ميكرد و بعد از گرفتن آن ها ،آن ها را قصابي ميكرد من با او مبارزه كردم و شكست خوردم و فرار كردم در مبارزه ي دوم هم شكست خوردم و فرار كردم اما اين سري در حال فرار از دست او بودم كه از بلندي افتادم و مُردم اما چشمانم ميديد بعد از خواب بلند شدم

  151. علیعلیsays:

    سلام من خواب دیدم که یکی از اقوام مرده ام توی خواب من اومد و دو تا عکس بهم نشون داد که بهم گفت یکی از این ها عزرائیل هست بعد گفت در رو باز کن و یکی از این دو عکس رو میبینی بعد درو که باز کردم عکس عزرائیل رو دیدم که یک مرد بود و گفت اگه این فرد رو دیدی عزرائل تو هست تعبیرش چیست ؟

  152. نیهاد درویش زاده۱۱سالهنیهاد درویش زاده۱۱سالهsays:

    سلام ساعت ۶ خواب بودم دیدم عرزائیل خندان خندان با بابام دوسته میگه بهش من تو رو دوست دارم تو آدم خوبی هستی جون تو نمی گیرم دستیاری تو خونواده هم داری من از ترس خودمو قایم کردم اومدم بیرون دیدم به من اهمیت نمیده منم نمیدونستم عرزائیله فکر میکردم جن هستش با لباس سیاه بود خندان بود تورو به جون مادرتون بگید منظورش چیه راه حلش چیه میترسم

  153. نیهاد درویش زاده۱۱سالهنیهاد درویش زاده۱۱سالهsays:

    سلام ساعت ۶ خواب بودم دیدم عرزائیل خندان خندان با بابام دوسته میگه بهش من تو رو دوست دارم تو آدم خوبی هستی جون تو نمی گیرم دستیاری تو خونواده هم داری من از ترس خودمو قایم کردم اومدم بیرون دیدم به من اهمیت نمیده منم نمیدونستم عرزائیله فکر میکردم جن هستش با لباس سیاه بود خندان بود تورو به جون مادرتون بگید منظورش چیه راه حلش چیه میترسم

  154. آتنا گوهریآتنا گوهریsays:

    سلام . من حدودای ساعت ۴ بعدازظهر خواب دیدم که عزرائیل من و خانوادم رو با خودش برد به یک خونه ی کوچیکی که تمام دیوار هاش از شیشه بود و بیرون قشنگ دیده مشد خونه توی جنگلی بود که درختای بزرگ و سر سبز و زیبا داشت . اونجا عزراعیل به هممون خیره شده بود و لبخند مهربونانه ای داشت.و من هرسوالی هر چیزی که درباره خدا و جهان ذهنمو مشغول کرده بود همرو از عزرائیل میپرسیدم و عزرائیل خیلی صمیمی و دوستانه سوالاتمو پاسخ میداد ی حسی بود انگار که با عزرائیل رفیق بودم خیلی حس خوبی بود. تعبیرش چیه؟

  155. مرضیهمرضیهsays:

    سلام من خواب دیدم پدر بزرگم ویکی از دوستانم مردن من داشتم برای شخصی میگفتم از مرگ نمیترسم و دیدم یه مرد با اوضاع آشفته و با خشم بهم نگاه کردو اومد طرفم دوستم گفت عزرائیله گفتم من از مرگ نمیترسم و تو خواب خیلی آروم بودم عزرائیل دستشو گذاشت تو دستم دستش از جا کنده شد و تو دستم موند تعبیرش چی میتونه باشه؟

  156. مرضیهمرضیهsays:

    راستی ساعت ۳ونیم صبح خوابو ذیدم

  157. فاطمهفاطمهsays:

    سلام من دودفعه خواب عزرائیل دیدم یک دفعه خواب دیدم ازاسمون به زمین اومدمی خواست منوببره من خیلی التماس کردم گفتم بچم کوچیکه یکسال بهم وقت داد دوباره امسال خواب دیدم رفتم خونه بابام درسالن که بازمیکنم اونجاوایساده من ترسیدم دربستم عقب اومدم

  158. ناشناسناشناسsays:

    توروخدا جواب بدین مامانم خواب دیده ازراعیل به صورت یه زن زشت تو لباس سیاه جلوشه داره میمیره؟

  159. کیانا زارعیکیانا زارعیsays:

    من توی خواب دیدم عزراعیل به شکل دختر عممه و همش میخنده بهم میگه تو ۲۰سالت بشه نامزد کردی میمیری من گریه میکنم و دنبالش میوفتم میگم بهم بیشتر وقت بدین میگه باشه به خدا میگم

  160. امیرسام احمدیامیرسام احمدیsays:

    ببخشید من در خواب دیدم عزرائیل در اتاق روی مبل مون نشسته با لباس سیاه و صورت خندان بعد من نمی دانم چی شد که عصبانی شدم و پایم رو زدم در صورت آن و عزرائیل عصبانی شد و رفت بعد من به خدا با گریه بهش گفتم به عزرائیل بگو بیاد ازش معذرت میخوام بعد عزرائیل اومد در گوشه اتاق من خوشحال شدم عزرائیل رو بقل کردم عزرائیل داشت دعا میخواند در وست کلامش از معذرت میخواستم بعد لباس عزرائیل من را داخل کشید و با لباس من رو پوشاند و به آسمان برد و توی یک قصر بعد در قصر چند تا ادم هم بود ببخشید میشه بگید معنایش چی میشود

  161. م م شفیعیم م شفیعیsays:

    سلام من خواب دیدم که یه دعانویس به بابام گفت پسرت میمیره به زودی بعد من و داداشم داشتیم اتاقشو مرتب میکردیم که یهو عزرائیل با لباس توسی اومد من گفتم میخوای ببریش گفت نه نوبت تو هستش و گفت بیا بعد از اتاق تا پذیرایی رفتیم بعد گفتم بزار رو تخته براشون نامه بنویسم و اجازه داد و من روش نوشتم دلتنگتون میشم خداحافظ و بعد با عزرائیل رفتم

  162. فاطمه مختاریفاطمه مختاریsays:

    سلام .پسر ۱۹ ساله من چند شب پیش خواب دیده درجمع دوستان نشته بوده وعزراییل در حیاط روی تاپ نشته بوده تاپ میخورده و پسرم به سمت پنجره میره پنجره رو باز میکنه ببینه کیه داره تاب میخوره یکی از دوستانش به پشت کتفش میزنه و میگه عزراییله پسرم میگه فردی که عزراییل معرفی شده بود بهش لباسی سیاه بر تن داشته و چشمانی سیاه داشته بود و به پسرم لبخند میزده...و پسرم در خاب خیلی ترسیده بوده

  163. محدثهمحدثهsays:

    سلام من تاحالا خواب عزرائیل ندیده بودم ، امشب خواب دیدم که یجایی بودیم یهو سونامی اومد هممون رو به سمت دیوار خونه جایی پرت کرد یکی گفت اگه سه بار بخورید به دیوار یعنی قرار بمیرید و سه بار این اتفاق افتاد بعد این اتفاق تمام وسیله های خونه ای نمی‌دونم کجا بود بهم ریخت دویدم رفتم مادرمو خواهرمو پیدا کردم از خوشحالی که زنده ایم همو بغل کردیم بعد من رفتم تو جای تاریک وسیله هارو بیارم که بریم ،اون اتاق دوتا در داشت، یهو یکی با لباس سیاه و خیلی خشمگین اومد بزور منو ببر من تقلا کردم بالاخره در بازشد و منو کشون کشون برد گفتم تو کی هستی گفت عزرائیل نگاه کردم دیدم زن خوش چهره ولی خیلی عصبانی بود ،من گریه میکردم نه منو نبرید گفت نمیشه ، تا ازش خواهش کردم بزار از دور خواهرمو مادرم ببینم و خداحافظی کنم تا دیدمشون شروع کردم به گریه حس دلتنگی میکردم که یهو دیدم نیستن انگار بهم یه فرصت دوباره دادن که از خواب بیدار شدم

  164. YYsays:

    سلام من خواب دیدم که با مادرم تو خونه نشستم بودم و مردی با لباس سیاه کثیف و قدی بلند اومد داخل خونه با عصبانیت و به من با داد و بیداد گف تو میخواستی بمیری الان میکشمت منم گفتم بزار از خانوادم خداحافظی کنم بعد که از خواب بیدار شدم اگه میشه بگید تعبیرش چی میشه

  165. حسین نیک کارحسین نیک کارsays:

    من در خواب دیدم که برای خود میخواهم کفن بخرم در این حالت عزراییل را دیدم با لباس قرمز و چهره ای جدی بمن گفت آدم جوان که به مرگ فکر نمی کند در حقیقت در آن حالت بمن جمله ی شیرینی گفت و خوشحالم کرد

  166. زهرا قدیانلوزهرا قدیانلوsays:

    سلام من در خواب پسر عمویم که ۱ سال است فوت شده را دیدم که خیلی خوب و مرتب بود . من بهش گفتم پسر عمو اومدی منو با خودت ببری گفت اره گفتم آخه من هنوز زندگی نکردم او چند قطره ایی اشک از چشمانش آمد و گفت دست من که نیست سپس من گفتم خدایا من چکار کنم باهاش نروم از خواب بلند شدم ساعت ۹ صبح بود .لطفا به من بگویید اگر مرگم نزدیک است و این یک نشانه بوده من حدود ۴۰ سالمه . از مرگ هم نمی ترسم ولی چند تا کار نیمه تمام دارم

  167. سید پارسا ابطحیسید پارسا ابطحیsays:

    سلام ببخشید من دچار یک ابهام شدم اصلا گیج شدم من وقتی فکر میکنم ۵ سالم بود خواب دیدم اعزراعیل روی پله های دم در خانه ی مان نشسته و وقتی من در را باز میکنم میبینم که با لباس سیاه نشسته و فکر کنم داره سیگار میکشه رفتم کنارش نشستم و نمی دونم یه دفعه چه شد که از ترس در خانه را بستم و رفتم پیش پدر مادرم این تیکه که رفتم پیش پدر مادرم واقعی بود و من از خواب بیدار شده بودم بعد او ن اتفاق اون طور که پدر مادرم می گفتن شبا مشت و لگد میزدم و داد میزدم و بعضی موق ها شعر میخوندم و فحش میدادم موقع خواب بعدش از چند سال شاید کسی باور نکنه بیدار هم بودم دیدم که یک آدم با لباس کاملا سفید از بابا تا پایین سفید داره به سمت آسمان میره فکر کنم فرشته بود اون جریان را برای هرکسی گفتم باور نکرد بعد ببخشید قصد بدی ندارم ولی من سید هستم ممکن هست به این دلیل باشد

  168. ........says:

    سلام من خانمم من خواب ديدم منو دختر عمم ك تازگيا ازدواج كرده تو ي صحرايي هستيم و ي پيرزني بالباس مشكي روبرومون قرار گرفت و قتي حرف زد صداي عزراييل درميورد

  169. عزت شجاعیعزت شجاعیsays:

    سلام دخترم دیده ک شب تو خونه با مادر بزرگش تنهاس بعد هوا هم تاریکه همه برق ها هم رفته میره از اشپز خونه چاقو بیاره برای خودش و مادربزرگش که میبینه یمی با داس و رنگ اباشو نمیدونه میبینه و میترسه و از خواب پا میشه نصف شب هم بود لطفا جوابببببببببببببببببببببب بدید

  170. ................................says:

    سلام دخترم دیده ک شب تو خونه با مادر بزرگش تنهاس بعد هوا هم تاریکه همه برق ها هم رفته میره از اشپز خونه چاقو بیاره برای خودش و مادربزرگش که میبینه یمی با داس و رنگ اباشو نمیدونه میبینه و میترسه و از خواب پا میشه نصف شب هم بود لطفا جوابببببببببببببببببببببب بدید

  171. علیعلیsays:

    خواب دیدم کنار خانواده هستم یه دفه یکی از همسایه ها رو دیدم یهو متوجه شدم اون که یکی دوسالی هست فوت شده با لباس مرتب . به خانواده گفتم این که مرده بود پ چی شد دیدم اصلا خانواده ام صدامو نمی‌شنوند یهو خواستم چایی رو بر دارم دیدم عین روح شدم نمیتونم بهش دست بزنم به همسایه ایی که فوت شده بود گفتم نه الان نه یهو بیدار شدم ساعت ۸ صبح بود

  172. الیناومولادوستالیناومولادوستsays:

    من امروز صبح خواب دیدم که تو اتاغ تبقه بالا یدونه داس هست ترسیدم به مامان قفتم بعد رفتم بالا رو چک کنم که یهو ازراییل رو دیدم که رو یه تخت رو سر بابام که خوابیده بود نشسته بود با لباس سیاه صورتش معلوم نبود منو دید و به طرفم میومد بعد از پله ها افدادم ولی هنوز توی اتاق بود ساعت درست ۶:۳۰ که بیدار شدم تعبیر این خواب چیه ممنون میشم بگید

  173. وحیدوحیدsays:

    سلام. یکسال هست که مریضم و تو خونه افتادم. دیشب خواب دیدم رفتم دستشویی و تو دستشویی افتادم، سرمو که بلند کردم دیدم یکنفر دقیقا شبیه خودم با چهره ای متبسم داارهه بهم نگاه میکنه. بهش گفتم تو عزرائیلی؟ گفت اره. نزدیکم شد، بهش گففتم بذار شهاددتین رو بگم، گفت بگو. شهادتین رو گفتم و منو با خودش برد. در بین رفتن توی آسمون یکهو تبدیل به یک زن زیبا شد. سپس منو به یک جایی شبیه اداره برد و تبدیل به یک مرد شد و پشت کامپیوتر نشست و داشت چیزهایی رو میدید. بعد من برگشتم به خونه مون. ممنون میشم تعبیر کنید

  174. فاطمهفاطمهsays:

    سلام من خواب دیدم توی هوا هستم و بوی گاز بهم خورد و سرم افتاد و همون لحظه عزرائیل رو دیدم با نامه ای توی دستش و در لباس پیامبر (سبز) با چهره نورانی لبخندی بهش زدم و قبض روح شدم حس میکنم عزرائیل هم خوشحال بود تعبیرش چیه؟

  175. احساناحسانsays:

    سلام من برادرم در خواب دیده که جلوی دم در یعنی کوچه یک پیرزن در های همسایه هارو میزنه و در آخر میاد دم در ما و میاد تو خونه و داداشم میگفت از اونجایی فهمیدم که پیرزن هستش که موهاش سفید و یک عصا و تنش لباس سفید سر تا پا داشت و میگفت پیرزن مامان رو می شناخت و میگفت همه جای خونه رو داشت میدید و آخر سر میگفت رفت و تو راهرو و از پله ها رفت بالا اومد پایین دوباره رفت بالا گفت اینجا چقدر به هم ریخته هست و میگه اومد پایین اومد تو حال خونه گفت به مامان یه چیزی گفت نشنیدم بعد اینکه گفت رفت و تموم شد داداشم ۱۰ سالشه و خواب رو بعد سحری دیده ممنون میشم بگید تعبیر این این خواب چیه؟

  176. رضارضاsays:

    سلام من خواب دیدم میخوایم بریم مکه تو راه یهو جلو ماشین یه مرد تماما سفید پوش حتی موهاش یهو بهم لبخند زد و رفت..

  177. امیرحمزه حسینیامیرحمزه حسینیsays:

    سلام من خواب دیدم در اتاق برادرم خوابیدم و احساس میکنم عزرائیل از پنجره میخواد بیاد داخل و من با صدای بلند میگم اشهد ان لا اله الا الله و چندین بار تکرار میکنم و بعد سوره توحید و کوثر رو میخونم و همش تکرار میکنم و بعد از اون برادر بزرگ ترم متوجه میشه که من در این حالت هستم اما توجهی نمیکنه و میره و بعد از اون خواهرم میاد داخل اتاق و عزرائیل که نمیدیدمش رفت و من رفتم بیرون و دیدم که پدر و مادر و... در حال خوردن سحری هستند و بعد از اون بیدار شدم صبح همین روز بعد از نماز صبح عزرائیل را احساس می‌کردم و آنقدر لا اله الا الله گفتم که از این حال خارج شدم و... ممنون میشم تعبیر کنید...

  178. امید یوسفیامید یوسفیsays:

    سلام و عرض ادب چند وقت پیش من عزرائیل و توخواب دیدم با دو نفر دیگه کنارم نشسته بود ولی حضرت جوان بود و من در خصوص اینکه چرا خداوند ایشان را مامور چنین کاری کرده توجیح میکردم و ایشان تائید میکردند و همگی خندان بودیم این چه تعبیری دارد

  179. غزالهغزالهsays:

    سلام من خواب دیدم‌که مادر بزرگم«فوت شده»به من و نامزدم داره میگه قدیما توی ده های فرسوده کسی‌میخواسته فوت کنه با خبر میشده و کسی با عبای سیاه و بدون چهره۲/۳روز قبل مرگش هی میدیده!بعد ما هم توی مرداب زنی رو دیدیدم که دست و پا میزد،نامزدم اقدام به نجاتش کرد اما چشمم به همون شخصیتی خورد که مادربزرگم تعریف کرده بود و با جیغ و‌گریه نامزدم رو کشیدم که ولش کن مگه نمیبنی فرشته مرگ‌اومده سراغش؟و از ترس جفتمون دویدیم.به دریا رسیدیم اونجا شن های ساحل داغ بود و همه رفته بودن توی اب که نسوزن.کسی اومد گفت لبه ی اب جن هست و کامل توی اب برید!نامزدم گفت من میرم دنبال نمازخونه بگردم که بریم توش«چون من از دریا میترسم و شنها هم داغ بودن»تا ایشون رفت من یهو برگشتم دیدم فرشته مرگ نزدیک شده و اومده دریا!جیغ زدم و سمت نامزدم رفتم و ایشون بمن پیشنهاد میداد بیا نمازخونه بمونیم‌امشب،ولی من میترسیدم که فرشته مرگ توی نماز خونه بیاد.نامزدمم اصرار داشت که نمازخونه دوربین داره و‌مارو میبینن نمیتونه اینجا کاری کنه!و بیدار شدم.

  180. ناشناسناشناسsays:

    میشه تغییر این خواب رابگید من خواب دیدم روی تختم خوابم و بیدار میشم احس عجیبی پیاد میکنم انگار یکی تو اون تاریکی من را نگاه میکنه و من ساعت را نگاه میکنم میبنم ساعت 3 شب تو خوابم بعد یک جور خفه میشم تو خواب بعد بیدار میشم میبنم چیزی نیست یکم آب میخورم ساعت را نگاهی میکنم میبینم ساعت همون خواب دیدم ساعت 3 ش

  181. ناشناسناشناسsays:

    میشه تغییر این خواب رابگید من خواب دیدم روی تختم خوابم و بیدار میشم احس عجیبی پیاد میکنم انگار یکی تو اون تاریکی من را نگاه میکنه و من ساعت را نگاه میکنم میبنم ساعت 3 شب تو خوابم بعد یک جور خفه میشم تو خواب بعد بیدار میشم میبنم چیزی نیست یکم آب میخورم ساعت را نگاهی میکنم میبینم ساعت همون خواب دیدم ساعت 3 ش

  182. MMsays:

    سلام خسته نباشید. من خواب دیدیم که عزرائیل در آسمان است و چهرش به جای ماه و وقتی به من نگاه می‌کرد نور زیادی و زیبایی از ماه بیرون میومد و من سایه اش رو برای لحظه ای دیدم و بعد از بین رفت

  183. Mahbube akbariMahbube akbarisays:

    سلام.خواب دیدم توی خونه هستم که یه خانم با لباس سفید وارد میشود ازش پرسیدم تو عزرائیل هستی و می خواهی منو ببری گفت بله من عزرائیل هستم ولی هنوز وقت داری و سال جدید میام می برمت بهم گفت از امروز روزی دو رکعت نماز بخوان تا سال جدید نمازهای قرضت تموم شود

  184. فلاحفلاحsays:

    مادرم خواب دیده عزراعیل از کنارش داره حرف میزنه و میگه من عزراییلم بیا بریم( بالحن خوب و خوش اخلاق )مادرم خوشحال شده گفته دو سه روز صبر کن حساب طلب هام رو انجام بدم تعبیرش چی میشه مادرم عزراییل رو ندیده و صداشو شنیده

  185. مریممریمsays:

    سلام من خواب دیدم که یکی از پدربزرگ هایم فوت کردند و بعد از ان پدرم به من گفت که پشتت و ببین دیدم عزرائیل روبه ان یکی پدربزرگم که لباس ابی پوشیده بود و جوان شده بود است. در خوابم عزرائیل بشدت عصبی بود و پدربزرگم را هول داد و او با زانو به زمین خورد و بشدت ناراحت بود.

  186. حناحناsays:

    سلام من خواب دیدم که توی یک راه روی خیلی خیلی تاریک هستم و اونجا ازراعیل رو با لباس بنفش خیلی تیره میبینم که داره به سمت من می دوعه خیلی خواب ترسناکی بود به من حرفی نزد فقط به صورت معلق به سمتم داشت می آمد منم فرار کردم از دستش چهره اش هم معلوم نبود

  187. حناحناsays:

    سلام من خواب دیدم که توی یک راه روی خیلی خیلی تاریک هستم و اونجا ازراعیل رو با لباس بنفش خیلی تیره میبینم که داره به سمت من می دوعه خیلی خواب ترسناکی بود به من حرفی نزد فقط به صورت معلق به سمتم داشت می آمد منم فرار کردم از دستش چهره اش هم معلوم نبود

  188. پروانهپروانهsays:

    سلام‌خواب دیدم در جمعی نشستیم،که اجنه را میبینم بر سر سفره،خیلی خیلی مهربون‌بودن،و در هر حال که میخواستم هر کاری میکردن برام،گفتم‌میخوام عزرائل رو ببینم،فوری کنارم آمد،صدای نامهربامی داشت،هیچ چهره ای ازش ندیدم انگار یه دایره پر از نور تیره رنگ،گفتم من میخوام کاری کنم که جهنم نرم،چکار کنم؟گفت فقط کسی را به قتل نرسان،همین.بعد گفتم من که به کسی آزار نمیرسونم و خیلی خوشحال شدم،که اچنه ی روبروی من گفت به قتل رساندن فقط کشتن نیست،یک بوسه میتونخ یک نفر رو به قتل برسونه

  189. ايلياايلياsays:

    سلام من ديدم عزراعيل با لباس سياه فقط هرجا ميرم دنبالم مياد کساني که پيش من بودن اونو نميديدن حتي دوربين گوشيمم اون نشون نداد وفقط من ميديدنش

  190. Banoo.yBanoo.ysays:

    سلام وقتتون بخیر.. خواب دیدم فردی رو که دوستش دارم و یک شهر دیگه هم هست ، داشتم باهاش چت میکردم که فهمیدم توی حیاط خونمون هست و مادرم هم بهم اینو گفت.. رفتم روی تراس دیدم یک فرد سیاهپوش کنارش هست و میدونستم توی خابم که اون عزرائیله.. فکر کنم اون عزرائیلو نمیدید و فقط من میدیدمش.. از نگاهش سعی میکردم فرار کنم.. خیلی عادی داشت نگاهم میکرد ..نه خشم نه خوشحالی و نه ناراحتی..کاملا خنثی دوبار توی خاب دیدمش هردوبارم سعی میکردم چشم تو چشم نشم باهاش چون میدونستم یک چیزی میگیره و یک چیزی هم میده.. میخواستم ببینم تعبیرش چی هست؟؟ من نگران خودم نیستم، نگران فردی هستم که دوستش دارم..

  191. FFsays:

    سلام من خواب دیدم که شب هست و من تشنه میشم از خواب بلندمیشم که برم اب بخورم با خودم میگم اگه ازرائیل بیاد چی درصورتی که درگوشه ای از خونه وایستاده دقیق نمیدونم به من یا مادرم داشت نگاه میکرد صورتشو ندیدم ولی عین یه مجسمه ایستاده بود و به گونه ای نگاه میکرد من وقتی بهش نگاه کردم نگاه بعدیم به سمت مادرم رف قیافش نه خوشحال بود ونه غمگین عادی بود چیز خاصی هم نداد بعد همینجوری گرفتم خوابیدم اب هم نخوردم و هیچ اتفاقی هم نیوفتاد نمیدونم چرا اصلا نترسیدم عجیب بود بیتوجه گرفتم خوابیدم بعدش تو دنیای واقعی همون شب تشنم شد اما تنبلیم اومد و نرفتم بخورم راستش کمی هم از خوابی که دیده بودم ترسیده بودم جا خورده و ترسیده بودم برقا هم خاموش بود هیچی دیگه گرفتم خوابیدم و صبح هم بیدار شدم ولی اینم بگم اون شبی که خواب دیدم از مادرم دلگیر بودم و ناراحت بودم موقعی که خوابیدم حالا اگه به من لطف کنید زودتر تعبیرو بگید و منو از نگرانی دربیاریدو اگه تعبیر بدی داره بگید که حداقل گناهامو جبران کنم واقعا ممنون میشم

  192. FFsays:

    سلام من خواب دیدم که شب هست و من تشنه میشم از خواب بلندمیشم که برم اب بخورم با خودم میگم اگه ازرائیل بیاد چی درصورتی که درگوشه ای از خونه وایستاده دقیق نمیدونم به من یا مادرم داشت نگاه میکرد صورتشو ندیدم ولی عین یه مجسمه ایستاده بود و به گونه ای نگاه میکرد من وقتی بهش نگاه کردم نگاه بعدیم به سمت مادرم رف قیافش نه خوشحال بود ونه غمگین عادی بود چیز خاصی هم نداد بعد همینجوری گرفتم خوابیدم اب هم نخوردم و هیچ اتفاقی هم نیوفتاد نمیدونم چرا اصلا نترسیدم عجیب بود بیتوجه گرفتم خوابیدم بعدش تو دنیای واقعی همون شب تشنم شد اما تنبلیم اومد و نرفتم بخورم راستش کمی هم از خوابی که دیده بودم ترسیده بودم جا خورده و ترسیده بودم برقا هم خاموش بود هیچی دیگه گرفتم خوابیدم و صبح هم بیدار شدم ولی اینم بگم اون شبی که خواب دیدم از مادرم دلگیر بودم و ناراحت بودم موقعی که خوابیدم حالا اگه به من لطف کنید زودتر تعبیرو بگید و منو از نگرانی دربیاریدو اگه تعبیر بدی داره بگید که حداقل گناهامو جبران کنم واقعا ممنون میشم

  193. محدثه میریمحدثه میریsays:

    سلام من خواب دیدم تو خواب دوستم بهم زنگ زده گفته ازراعیل کنارته تعبیرش چیه خیلی میترسم

  194. محمد...محمد...says:

    خواب دیدم کسی بنده را گرفت ببرد بعد گرفتم روی یک آتش دیگ بزرگی که داخل آن آب درحال جوش و تعداد الوار چوب نیز داخلش بود انداختم به هرسختی بود بعد رفت دوباره امد گفت من عزرائیلم امدم جانت را بگیر خیلی التماس و گریه کردم و با مادرم یجده کردم گفتم بخاطر مادرم جان منو نگیر گفت من برای تو شیرینی میدهم ولی بگذار جانت را بگیرم و بیدار شدم

  195. SahelSahelsays:

    سلام من خواب دیدم تو دشت کنار شهرمون دارم نارنگی شیرین درخت خونه خودمون رو میخورم یه جسم کوچک سیاه پوش به اندازه کم تر از یک متر قد بدون دست و پا ، بدون چهره (اصلا صورت نداشت) ، رو هوا معلق کنارم وایساده مامانم و دختر خالم و یه مرد قریبه هم پیشم بودن ولی اونا نمیدیدنش البته به من نگاه نمیکرد انگار داشت دنبال اون مرد قریبه میرفت (یعنی حواسش به اون بود ) من خیلی ترسیدم اشهد خودمو خوندم بعدش چشمام رو بستم و از خواب بیدار شدم ، این خواب رو حدود ساعت ۴ دیدم ربع ساعت قبل از اذان صبح تعبیرش چیه ؟

  196. Ema nataliEma natalisays:

    با سلام.من خواب دیدم دارم تو کوچه هستم چرمین داره زیر پاهام می‌چرخه که یهو نزدیک پردگاه شدم از ترس چشمام و بستم اما وقتی باز کردم دیدم دارم پرواز میکنم با خودم گفتم ایکاش یکی باهام بود ک یهو یه صدایی اومد گفت خدا باهاته بعدش همینطور از دشت و کوه رد میشدم که به یه گندم زار رسیدم که یهو یکی با شنل مشکی و داس به دست از میون گندم ها بلند شد یکی دیگ از پشت سرم ،من ب پشت شدم و داشتم به آسمون پرواز میکردم که همون صدا اومد گفت گلابی بردار سریع گفتم اما این گندم در جوابم گفت نه گلابی بردار تا دستمو ب پائین بردم و یدونه چیز گرد سیاه چیدم دیدم دارم به زمین کشیده میشم که داد زدم من نمیخواهم اما تو دستام پر بود از دونه سیاه ک با داد و فریاد بلند شدم ودرد شدید از ناحیه قلبم داشتم

  197. Ema nataliEma natalisays:

    با سلام.من خواب دیدم دارم تو کوچه هستم چرمین داره زیر پاهام می‌چرخه که یهو نزدیک پردگاه شدم از ترس چشمام و بستم اما وقتی باز کردم دیدم دارم پرواز میکنم با خودم گفتم ایکاش یکی باهام بود ک یهو یه صدایی اومد گفت خدا باهاته بعدش همینطور از دشت و کوه رد میشدم که به یه گندم زار رسیدم که یهو یکی با شنل مشکی و داس به دست از میون گندم ها بلند شد یکی دیگ از پشت سرم ،من ب پشت شدم و داشتم به آسمون پرواز میکردم که همون صدا اومد گفت گلابی بردار سریع گفتم اما این گندم در جوابم گفت نه گلابی بردار تا دستمو ب پائین بردم و یدونه چیز گرد سیاه چیدم دیدم دارم به زمین کشیده میشم که داد زدم من نمیخواهم اما تو دستام پر بود از دونه سیاه ک با داد و فریاد بلند شدم ودرد شدید از ناحیه قلبم داشتم

  198. MobinaMobinasays:

    سلام من خواب دیدم خونه آتیش گرفته .بعدش یهو ی مردی با لباس مشکی البته چهرشو ندیدم اومد کنارم داشت خفم میکرد.که جیغ کشیدم از خواب بیدار شدم فک کنم ازراعیل بود تروخدا تعبیر کنید

  199. KawsarKawsarsays:

    Salam , khwab didm k ezrail ba libas sia dar otaqm ast chehra ash malom namishawad wali man khili tarsida bodm o shro mikonad b roh grftn man paham bi hes mishan fkr mikonm rohm dara biron mira man chigh mizanm ba madarm oo bad ish dobara zenda mishm ba ezrail yk sag sia ham ast oo an sag ba man dargir mishawad man ba mosht be dahan sag mizanm oo bad namidanm ba ezrail istad mishm o dar mawrid chizi sohbat mikonm ooo aram ast wali man khili asabi astm .

  200. امیر تاجیکامیر تاجیکsays:

    سلام خسته نباشید،من زندان بانم دیشب ساعت نزدیک ۴ صب بود که خواب دیدم من با همکارم سر پستمون ایستادیم که یهو عزرائیل تغریبا با همین شکل و شمایل تو صفحه نمایش ظاهر شد خیلی عصبانی بود که من دیدمش گفتم عزرائیل بعد با صدای من ی نگاه به من کرد و روشو برگردوند و رفت سراغ آسایشگاه سربازا در همین حین همکارم دست منو گرفت و نشوند که مارو نبینه،عزرائیل رفت و سربازایی که درحال بازی بودن رو کشت و من وقتی دیدم داد زنان دنبالش میکردم که چرا اینکارو میکنی که از خواب بیدار شدم ،خیلی آشفته شدم با دیدن این خواب لطفا تعبیرش رو برام بگید ممنونم ازتون

  201. MonaMonasays:

    سلام من دیروز صبح قبل از اینکه بیدار شم خواب دیدم جلویه شیشه ای ایستادم و سایه فرشته عزراییل رو پشتم در شیشه دیدم که با تبر خود راه رفت و کم کم لباسش از سیاه تبدیل شد به سفید و بعد محو شد. میشه بگین معنیش چیه. ممنون

  202. زینبزینبsays:

    سلام من خواب دیدم تو اتاق خواب بودم بعد متوجه شده شخصی به هیبت یک مرد در هال بود،فک کردم دزده وقتی که وارد هال شدم آن مرد بشکل سایه سیاه بود و چهره‌اش یا لباسش را تشخیص ندادم، در همان حال متوجه شدم او ملک الموت است و بسیار ترسیدم او با من مهربان بود ولی من میترسیدم و منو قبض روح کرد و من اشهد بجا آوردم در بین راه صلوات می‌فرستادم و وارد تونل سیاه طرحداری شدم و با سرعت بسیار زیاد بسمت بالا رفتم صدای بسیار بلندی در تونل بود و من هم از ترس فریاد میزدم ولی صدای تونل بحدی بلند بود که صدای خودم بگوشم نمی‌رسید و در اون حال انگار بخاطر ترسم منو با همان سرعت بگردوندن و همسرم منو با شنیدن ناله هام منو بیدار کرد.. این خواب حول حوش ساعت ۲:۱۵ بود. دوباره خوابیدم و ساعت ۳:۱۵ که با صدای زنگ گوشی از خواب بیدار شدم دیدم توی همون تونل در حال حرکت بودمم... این خواب معنا داره؟

  203. Narges SharfiNarges Sharfisays:

    من در خواب دیدم پدرم فوت شده و من کنارش در اتاق تنها ماندم و فرشته مرگ به سراغ من آمد و مرا خفه کرد از خواب پا شدم

  204. محمد  کرم بنواریمحمد کرم بنواریsays:

    سلام خواب دیدم که در حیات منزل خانه خودمان هستم و یک سایه پشت سرم افتاد وقتی برگشتم و نگاهش کردم دیدم عزرائیل هستش و از ترس دادوفریاد زدم آهسته اومد کنارم اما عصبی بود منو داشت خفه میکرد و به هزاران بدبختی خودمو نجات دادم نمیتونستم فریاد بزنم وقتی بیدار شدم قلبم از ترس روی ۱۰۰۰۰۰ بود دست و پام میلرزید من از دیشب نخوابیدم لطفا کمکم کنید میترسم تعبیر چیه باید بدونم

  205. عسلعسلsays:

    من در خواب دیدم عزرائیل با لباس سفید روبه روم وایستادع و گفت میخوام چند روز دیگه تو روببرم ولی یکی که ندیدمش در گوشم گفت ۱۰بار بگو یا الله تا فعلن از کنار برع من گفتم و اون موقعتی رفت و قرار بود برگردع من خیلی میترصم لطفا جواب منو بدین 💔

  206. هادی کریمیانهادی کریمیانsays:

    سلام خواب دیدم عزاعیل با لباس مشکی و دفتر کتاب کتاب اومد سراغم چه تعبیی داره

  207. ساحل نوریساحل نوریsays:

    سلام من خواب دیدم دریک مهمانی هستیم که من و پدرو مادرم به مهمان ها خوش آمد گویی میکردیم چندتا مهمان آمدن که پدر بزرگم که مرده با آن ها بود و در خواب من جوان شده بود و به من لبخند میزد کنار او یک پیرمرد بود که لباس سفید پوشیده بود و من نمی‌توانستم او را ببینم (به نظرم عزرائیل بود) من که آنها را دیدم به مادرم گفتم و او حرفم را قبول نکرد و من پریشان شدم و سرگیجه گرفتم به زمین خوردم و پیرمرد کنار پدربزرگم را تار دیدم که به من نگاه کرد وخندید

  208. ساحل نوریساحل نوریsays:

    سلام من خواب دیدم دریک مهمانی هستیم که من و پدرو مادرم به مهمان ها خوش آمد گویی میکردیم چندتا مهمان آمدن که پدر بزرگم که مرده با آن ها بود و در خواب من جوان شده بود و به من لبخند میزد کنار او یک پیرمرد بود که لباس سفید پوشیده بود و من نمی‌توانستم او را ببینم (به نظرم عزرائیل بود) من که آنها را دیدم به مادرم گفتم و او حرفم را قبول نکرد و من پریشان شدم و سرگیجه گرفتم به زمین خوردم و پیرمرد کنار پدربزرگم را تار دیدم که به من نگاه کرد وخندید

  209. لیندا نایلیندا نایsays:

    سلام،من حدوده دوساله که خواب دیدم که یه کی میگفت زمان مرگت نزدیکه تا اینکه چند روز پیش آمد بخوابم دیدم عزرائیل با لباس مشکی هست وگفت زمان مرگت نزدیکه،نزدیک تر از رگ گردنت

  210. ننسننسsays:

    سلام اگردرخواب ببینیم دومردسیاه پوش پشت در خونه وایسادن ومیخوان بیان تو بعد ماازچشمی نگاه کنیم وببینیمشون وازترس بخوایم دادبزنیم اما صدایی از حنجره مون بیرون نیاد دلیلش اینه که مرگمون نزدیکه؟؟؟؟کلی تعبیرهای مختلف خووندم الان خیلی میترسم

  211. رها جلیلیرها جلیلیsays:

    من خواب دیدم ک در یک مسجد هستم و عزرائیل از من فاصله دارد با لباس مشکی بود وخشمگین بود مرگم نزدیکه؟؟

  212. محراب فروغیمحراب فروغیsays:

    خواب دیدم یک نفر کنارم ایستاده با نفس های دود آلود و با لباس مشکی کنارم بود چهره اش را ندیدم. به من گفت همین روزا برادرت امیرحسین را میبرم

  213. پروانه. تپروانه. تsays:

    سلام من خواب دیدم تحت فشارم و مجبورم بازم برای زندگیم برنامه ریزی کنم تا راه خلاف نرم اما همینجور که داشتم برنامه می‌ریختم یه جوان قدبلند خیلی خوشگل اومد گفت تو دیگه نمیخواد برنامه ریزی کنی خسته شدی! بیا با ما بریم بعد من هی میخواستم برنامه هامو بنویسم اما اون گفت تو دیگه تو این دنیا ماری نداری بیا با ما بریم. یعنی چی؟

  214. Nikamir2214Nikamir2214says:

    سلام وقتتون بخیر من چند شب پیش خواب دیدم که از تراس خونمون میرم کوچه رو نگاه میکنم و عزرائیل و با لباس سیاه در واقع با همون چهره ای که معروفه دیدم بعد برگشتم تو اتاقمو یهو دیدم با همون چهره جلومه بعد دیدم لباساشو در اورد و به شکل یه زن جوون و زیبا در اومد و دیدم تو تمام خواب با همون چهره زیبا پیشمه و با هم میگردیم و تو خواب قدرت کنترل اجسام و با ذهن پیدا کردم برای مثال فکر میکردم که تلویزیون روشن شه و روشن میشد تو خواب خونواده بهم گفتن که چطور اینجوری شدی میگفتم عزرائیل به شکل یه زن زیبا کنارمه و الان داره شما رو میبینه باور نکردن بعد من با دو دست گرفتمشو اونا تونستن ببیننش خیلی برام عجیب بود ولی یادم نمیاد تو خواب چی گفت بهم ممنون میشم تعبیرشو بگید بهم

  215. آوا کائیدیآوا کائیدیsays:

    سلام میشه لطفا تعبیر این خواب رو بگید چون واقعا ترسیدم من خواب دیدم که رفتیم یه جایی که کوه هست و اونجا میخوابیم من به بقیه میگم مراقب باشید تا نیفتید تو دره اما مادرم به شوخی خودش رو پرت میکنه تو دره البته اتفاقی براش نیفتاد بعد اینکه میرسیم خونه خبر میاد که فردا ساعت 6 غروب عزرائیل میخواد همه رو به خواست خدا بکشه اول هم باید 2 دست هامون رو قطع کنه تا بمیریم فرداش من و مادرم میریم کلیسا ( در صورتی که مسیحی نیستیم) اونجا 3 نفر با لباس مشکی میان و صورت یکی از اون ها بهش میخورد یه جوان 30 ساله باشه با ریش مشکی دائم هم با لبخند به همه میگفت نترسید فقط 1 ثانیه طول میکشه اما من خیلی ترسیده بودم و همه اش تو بغل مامانم گریه میکردم دقیق یادم نیست که در آخر منم کشت یا نه اما من جزو آخرین نفر هایی بودم که میخواست تو کلیسا بکشه تعبیر این خواب چیه میشه لطفا بگید؟ اینم بگم که دائم من در حال فرار کردن بودم

  216. مهدیهمهدیهsays:

    سلام من خواب دیدم خوابیدم با دخترم بیدار میشم یک مرد جوان میگه کاراتو بگو اشهدتو بگو میخوام ببرمت منم اشهدمو میگم رو به قبله میشم موقعه ای هم که جونمو میگیره استغفرالله زیاد میگم

  217. SmSmsays:

    سلام من‌درخوابوبیداری دیدم ک آدمی سیاه پوش درکنارم نشسته و من با صدایش بیدارشدم و نگاهش کردم میخاستم حرف بزنم ولی نمیشد انگارداشت جونمو میگرفت من باخودم صلواتو بسم الله گفتم ک اون رفت تا چندهفته این خواب رامیدیدم و تشخیص نمیدادم ک خواب است یا بیداری‌چون‌باصدایش‌ازخواب‌بیدادمیشدم‌اوفقط‌نگاهم‌میکرد‌انگارداشت‌جونم‌رامیگرفت تعبیرش چیست؟

  218. NNsays:

    سلام من خواب دیدم عزراییل با لباس سیاه اول از دستم عصبانیه بعد روی درخت میخنده وقتی صلوات فرستام شیطان شروع کرد به زدن عزرائیل تعبیرش چیه؟ بخدا دارن دی‌ونه میشم از ترس😢

  219. فاطمهفاطمهsays:

    سلام من خواب دیدم که یه ادمی ک کاملا سیاه پوشه و چهرش معلوم نیست در چند متری من ایستاده و نه حرفی میزند نه کاری میکند فقط من ازش پرسیدم که تو کی هستی خودش گفت من عزرائیلم ولی کاری باهام نداشت

  220. فاطمهفاطمهsays:

    سلام من خواب دیدم که یه ادمی ک کاملا سیاه پوشه و چهرش معلوم نیست در چند متری من ایستاده و نه حرفی میزند نه کاری میکند فقط من ازش پرسیدم که تو کی هستی خودش گفت من عزرائیلم ولی کاری باهام نداشت

  221. AsalmahjuobiAsalmahjuobisays:

    من خواب دیدم عزرائیل به شکل زن در آمده کنارشم یه دختر بچه است بعد اون زنه شروع میکنه به حرف زدن که من فقط به آدم های نزدیکم گفتم ولی در اخر من میگم تو عزرائیلی بعد خیلی جا میخوره و ایندفعه من سوال میپرسم

  222. عزرائیلعزرائیلsays:

    دوستان دنبال جواب نگردین اینجا این یارو فقط ی جواب بلده اونم این که شاید کار اشتباهی کردین

  223. عزرائیلعزرائیلsays:

    دوستان دنبال جواب نگردین اینجا این یارو فقط ی جواب بلده اونم این که شاید کار اشتباهی کردین

  224. فاطوفاطوsays:

    من خواب دیدم وارد آسانسور شدم با دوستام عزرائیل با لباس تیره و عصا به دست اونجا وایساده بود چهرش هم معلوم نبود اصلا هیچ حرفی هم نمی‌زد فقط هرجا می‌رفتیم بود و یه گوشه وایساده بود چه تعبیری داره ممنون میشم بگین🙏🙏

  225. فاطمه قافاطمه قاsays:

    من خواب دیدم وارد آسانسور شدم با دوستام عزرائیل با لباس تیره و عصا به دست اونجا وایساده بود چهرش هم معلوم نبود اصلا هیچ حرفی هم نمی‌زد فقط هرجا می‌رفتیم بود و یه گوشه وایساده بود چه تعبیری داره ممنون میشم بگین🙏🙏

  226. SamanehSamanehsays:

    سلام من یه ماه پیس خواب دیدم حضرت عزائیل میخواد جونمو بگیره گریه کردم وازش مهلت خواستم بیدارشدم یکی از اقواممون فوت کرده بود بعدشم دیشب خواب دیدم که تو اتاق میخوام بخوابم یه نفر مثل اینکه مرد بود اما سیاه بود چهرش معلوم نبود اومده بود خونه من ترسیدم گریه کردم وحشت کردم رفتم پیش مامان بابام گفتم یه مرد با چهره سیاه اونجاس و مامانم ارومم کرد بعد از خواب بیدار شدم ولی توخواب حس میکردم که اومده منو بکشه ولی مامانم نذاشت خیلی دلم اشوب شده از اون موقع تعبیرش چیه این خوابا ممنون میشم بگید

  227. محمدمهدیمحمدمهدیsays:

    من خواب دیدم عزرائیل اومده جونم رو بگیره، بهش گفتم بهم یه فرصت بده بعدش اسم امام حسین علیه السلام رو آوردم که اونوقت عزرائیل دیگه رفت میخواستم بدونم تعبیرش چی میشه

  228. متینمتینsays:

    سلام وقت بخیر.در بامداد شبی خواب دیدم که در پارکی هستم یک لحظه پشت سرم را که نگاه کردم فردی بزرگ و سیاه دیدم که میخواست جانم را بگیرد افتاد روی من و میخواست مرا خفه کند منم فریاد میزدم که نمیدانم چی شد امامزاده ای دیدم داشتم هراسان گریه میکردم و به سمت ان امامزاده پناه بردم و حضرت مهدی را صدا میزدم تعبیر این خواب چیست؟ خیلی دگرگون شدم

  229. مریممریمsays:

    سلام وقت بخیر من خواب دیدم در حرم امام رضا هستم و عزرائیل من رو در آغوش گرفته بشدت احساس ارامش میکردم و آرامشی بود که تا حالا تجربه نکرده بودم و انگار عزرائیل رو میشناختم و خیلی مهربان و آرام بود و من در آغوشش بودم خیلی احساس عجیبی بود و نمیتونم بدرستی توصیفش کنم

  230. کاظمکاظمsays:

    سلام من خواب دیدم اتاق من بیمارستان است و من و آبجی وبابا و مامانم پشت سر من است یکدفعه که تو اتاق من بیمارستان بود یک قریبه مرده بود وعزرائیل جان اون پرستارا گرفت از پشت کمر بعد آمدم اتاق بابام بابام مرا بغل کرد ومامانم تبدیل به عزرائیل شد یا اینکه عزرائیل به شکل مامانم شد نمیدونم بعد سرباز عزرائیل گفت گوشی چی بعد رعییس گفت آره گوشی چی گفتم به خدا نمیدنم تو اتاق بابام بودم البته بعد بابام بعد عزراعئیل امد پشت کمر بابام عزراعئیل دست زد به پشتم من فکر کردم میخواست مثل اون پرستار بعد نمیدونم مامانم تبدیل به عزراعئیل شد یا عزراعئیل به شکل مامانم شد نمیدونم بعد گفت نه نترس بعد من هم گذاشتم دست بهم بزنه بعد مرا از لپم ناز کرد میشه بگین تعبیر این خواب چیه خدا حافظ

  231. ‌کاظم نیکو سخن‌کاظم نیکو سخنsays:

    سلام من اونیکه خواب پرستار و عزراعیئل همچین چیزایی البته اون خوابی که دیدم نزدیکای ساعت ۱.۲ این موقع ها بود نمیدونم فکر کنم تعبیر گفته شود

  232. ناهید حاتمیناهید حاتمیsays:

    سلام خوابم این بود داخل یه جمع خانوادگی نسشته بودم ومثل اینکه عزرائیل کنارم قرار داشت اما من اونو نمیدیدم ولی بقیه میدیدن که کنارم وپشت سرمه نزدیک بود بهم اما من ندیدمش وقتی ازم دور شد تونستم ببینمش وبالباس مشکی ویه تیشه تودستش بود

  233. محمد سبحان اسدی فردمحمد سبحان اسدی فردsays:

    سلام من خواب دیدم که توی ی محیط بسیار آزاد که هیچی نداره هستم که ازراعیل با لباس سفید طلا کوب وارد میشه هچیکی نبود اونجا ازاعیل خودش نگفت کی هست اما من نمیدونم چطوری اما میدونستم ازاعیل اون اومد و نشت جولوم و لای یک پارچه سبز بی روح کمرنگ بهم یک شمشیر طلایی هدیه داد که خیلی شمشیر بزرگ و نمادین بود نه برای استفاده شاید خیلی سنگین بود بهم داد و ی دفعه از زیر بیرن شلوندور سفیدش بال هاش درآمد و رفت لطفا بگین معنیش چیه

  234. محمد سبحان اسدی فردمحمد سبحان اسدی فردsays:

    سلام من خواب دیدم که توی ی محیط بسیار آزاد که هیچی نداره هستم که ازراعیل با لباس سفید طلا کوب وارد میشه هچیکی نبود اونجا ازاعیل خودش نگفت کی هست اما من نمیدونم چطوری اما میدونستم ازاعیل اون اومد و نشت جولوم و لای یک پارچه سبز بی روح کمرنگ بهم یک شمشیر طلایی هدیه داد که خیلی شمشیر بزرگ و نمادین بود نه برای استفاده شاید خیلی سنگین بود بهم داد و ی دفعه از زیر بیرن شلوندور سفیدش بال هاش درآمد و رفت لطفا بگین معنیش چیه

  235. محمد سبحان اسدی فردمحمد سبحان اسدی فردsays:

    سلام من خواب دیدم که توی ی محیط بسیار آزاد که هیچی نداره هستم که ازراعیل با لباس سفید طلا کوب وارد میشه هچیکی نبود اونجا ازاعیل خودش نگفت کی هست اما من نمیدونم چطوری اما میدونستم ازاعیل اون اومد و نشت جولوم و لای یک پارچه سبز بی روح کمرنگ بهم یک شمشیر طلایی هدیه داد که خیلی شمشیر بزرگ و نمادین بود نه برای استفاده شاید خیلی سنگین بود بهم داد و ی دفعه از زیر پیرن شلوندور سفیدش بال هاش درآمد و رفت لطفا بگین معنیش چیه

  236. فریدفریدsays:

    باسلام من خواب دیدم داشتم به یه نفر صحبت میکردم که یه لحظه چشمم به در اتاق افتاد دیدم یه مرد بسیار قد بلند و خوش هیکل برهنه پشت به ما ایستاده هیچ کس جز من اونو نمیدید یه حس درونی بهم گفت این عزرائیل هست اومده جان منو بگیره .منم در این لحظه ترسیدم و صلوات فرستادم و گریه کردم به صدای صلوات و گریه ام بیدار شدم .ممنون میشم تعبیرشو بگید.

  237. ویدا شمسویدا شمسsays:

    سلام من خواب دیدم که عزرائیل را توی راهرو بلندی دیدم با لباسی سفید و کنارم یک نفر بود که ازش پرسیدم این کی هست که داره کاسه کاسه میکنه گفت ازرائیله..)))من الان از نظر روحی ب شدت داغونم اگ بشه زود تر پاسخ بدین ی دنیا ممنون تون میشم.

  238. کاوهکاوهsays:

    سلام خدمت شما من چهارده سالمه و خواب دیدم که ازرائیل با چهره ای تاریک و و لباسی سیاه رنگ دارد به دور برم می‌رود و کاری به من ندارد و زود به زود به جهت های مختلف از این ور به اونور به دور بر من میفرستم و من کاری با اون نداشتم

  239. کاوهکاوهsays:

    سلام خدمت شما من چهارده سالمه و خواب دیدم که ازرائیل با چهره ای تاریک و و لباسی سیاه رنگ دارد به دور برم می‌رود و کاری به من ندارد و زود به زود به جهت های مختلف از این ور به اونور به دور بر من میفرستم و من کاری با اون نداشتم

  240. محمدمحمدsays:

    سلام من دیشب خواب دیدم که نشستم و تلوزیون میبینم بعد دیدم که یه زن با لباسای سفید و نورانی اومد و گفت که زمان مرگ تو فرا رسید من نمیدونم چرا ولی از این که میخواستم بمیرم و عزراعیل با چهره ای خوش اومده بود خوشحال بودم من از عزرائیل خواستم که اجازه دهد با مادرم خداحافظی کنم اونم اجازه داد بعد از این که خدافظی کردم وقتی که داشت جانم رو میگرفت از خواب بیدار شدم دیدم ساع ۶ هستش این خواب تعبیرش چیه خیلی ممنون

  241. عبدالهیعبدالهیsays:

    پسرم تو خواب عزرائیل رو دیده بالباسهای سیاه چشمان قرمز پسرم ازش پرسیده تاریخ مردنم کی بهش یه تاریخ نزدیک تو دفترچه باز کرده نشون داده خواهش میکنم تعبیرش رو بگید واز همه عزیزانی که این کامنت رو دیدند خواهش میکنم برای طولانی شدن عمرپسرم صلوات بفرستند و دعاکنند

  242. عبدالهیعبدالهیsays:

    پسرم تو خواب عزرائیل رو دیده بالباسهای سیاه چشمان قرمز پسرم ازش پرسیده تاریخ مردنم کی بهش یه تاریخ نزدیک تو دفترچه باز کرده نشون داده خواهش میکنم تعبیرش رو بگید واز همه عزیزانی که این کامنت رو دیدند خواهش میکنم برای طولانی شدن عمرپسرم صلوات بفرستند و دعاکنند

  243. الهامالهامsays:

    من مامانم میگه تو خواب وبیداری سایه یه مرد بالا سرش بود بعد یه چیو از مامانم جمع کرد بعد مامانم یه صحبتایی کرد دوباره اون چیزیو که جمع کرد دادش

  244. هادیهادیsays:

    سلام خسته نباشید مدیر لطفاً جوابگو باش ممنونم من تو خواب دوتا ازراعیل دیدم ک کنار هم بودند ک من دقیق صورتشان رو ندیدم ولی یکی با لباس سفید بود و دیگری با لباس سیاه ک منم دراز کشیده به صورتشان می‌خندیدم لطفاً پاسخگو باشید خیلی ممنونم

  245. فروغ رضاییفروغ رضاییsays:

    سلام من دیشب خواب دیدم یکی که دقیقا خاطرم نیست کی بود میخواست بمیره و همه جمع شده بودن بعد خبر میدن اومدن جونشو بگیرن و وقت خداحافظیه رفتم و دیدم چندتا دختر بچه با چهره های زیبا و خندون اما با بلیزو دامن و روسری بلند مشکی کنار هم وایسادن منم از یکیشون پرسیدم تو هنوز کوچولویی کی بزرگ میشی یعنی وقتی نوبتم برسع تو بزرگ شدی گفت من بعد ۵۰ هزار سال شما بزرگ میشم و دیگه چیزی یادم نمیادو از خواب بیدار شدم

  246. طلا تمطلا تمsays:

    درود من خواب دیدم از همه طرف طرد شدم و خسته شدم و پیش خودم گفتم یه دفعیی تمومش کنم این زندگیو بعد عزرائیل دست منو گرفتو برد اسمون من چن قدم پایین تر از خودش بودم و با لباسی سفیدو نورانی بود من کمی ترسیدم و ازم پرسید دینت چیع و منم چیزی نگفتم گفت تا فردا ببینم چی می شع همین

  247. سپیدهسپیدهsays:

    سلام ‌‌‌‌‌‌‌‌. پدرم خواب دیده اونم چندبار یه مرد که چهرش مشخص نیست قد بلندی دارد سیاه پوش بهش میگه میخوام جون تو بگیرم ۱ساعت مونده به اذان ..میشه تعبیرش بهم بگین

  248. بهاربهارsays:

    سلام من دختر۱۷ساله هستم یک خواب رو تا الان دوبار یا سه باره یک نفر و تکراری میبینم حس میکنم ک ادم نیست چهره اش ادمه ولی وجودش انگار خارج از دنیاس لباس اش مشکی پارچه ای تا زانوهاش بعد شلوارشم گشاد هست صورت زیبا داره ریش های تغریبا بلند و موهای لخت تا گردن بلند و مشکی من نشستم و اون نیم رخ روبروی من و نزدیک من وایستاده و هیچ حرفی بامن نمیزنه بهش نگاه میکنم مگر بترسم ازش یا یه چیزی اتفاق بیفته ولی اون فقط وایستاده و داره روبروی خودش رو نگاه میکنه و اسمش برام توی اون فضا میپیچه یکجایی ک همه جا سفیده مردم محو ان ینی مردم مثل یه سایه دیده میشن اسم واسم تکرار میشه اسمش(ابو عزر)ولی من حس میکنم‌ عزر اسمش با این ذ نوشته میشه

  249. بهاربهارsays:

    سلام من دختر۱۷ساله هستم یک خواب رو تا الان دوبار یا سه باره یک نفر و تکراری میبینم حس میکنم ک ادم نیست چهره اش ادمه ولی وجودش انگار خارج از دنیاس لباس اش مشکی پارچه ای تا زانوهاش بعد شلوارشم گشاد هست صورت زیبا داره ریش های تغریبا بلند و موهای لخت تا گردن بلند و مشکی من نشستم و اون نیم رخ روبروی من و نزدیک من وایستاده و هیچ حرفی بامن نمیزنه بهش نگاه میکنم مگر بترسم ازش یا یه چیزی اتفاق بیفته ولی اون فقط وایستاده و داره روبروی خودش رو نگاه میکنه و اسمش برام توی اون فضا میپیچه یکجایی ک همه جا سفیده مردم محو ان ینی مردم مثل یه سایه دیده میشن اسم واسم تکرار میشه اسمش(ابو عزر)ولی من حس میکنم‌ عزر اسمش با این ذ نوشته میشه

  250. ElhamElhamsays:

    سلام من در خواب دیدم که عزازیل باشنل سیاه روی پشت بوم همسایه ایستاده وبه من نگاه میکنه بعد از اینکه دید من مامانم رو بوسیدم هم رفت

  251. maryammaryamsays:

    سلام.من خواب دیدم ک عزرائیل یه زنه با لباس سفید کنار من بودومن روبه روی اینه من بهش گفتم تو عزرائیلی بعد من یه دفعه نگاهم افتاد به اینه اون هم گفت ک بگم من هیچ گناهی ندارم.تعبیرش چیه؟

  252. MohamadMohamadsays:

    سلام ببخشید مامان من تو خواب دیده ک ی نفر سیاه پوش اومده بالا سر بابام وایساده ازش پرسیده چیکار میکنی بهش گفته دیگ این وقتش رسیده ولی حالت صورتش عصبانی نبود ی جور حالت خنثی بود این تعبیرش چی میتونه باشه اگه میشه لطف کنین جواب منو بدین خیلی ممنون

  253. شهرزاد شکریشهرزاد شکریsays:

    سلام من حدود دوسال پیش یه خوابی دیدم خواب دیدم که همه مردم تو خونه هاشون مخفی میشدن به ما هم گفتن تو خونه بمونید ساکت باشید مخفی شید وگرنه اون میاد جونتونو میگیره منو مادرمم تو خونه بودیم شب بود همه جا تاریک بود فقط چراغ راهرو روشن بود تو اتاقم بودیم که یه دفعه صدای اه و ناله و جیغ تو اتاق اومد داد میزدن اومد اومد بعدش گوشه اتاق یه مه ظاهر شد و نمی دونم دقیقا عزرائیل بود یانه چهرش وحشت ناک بود اما لباس سفید تنش بود منو نگاه میکرد مادرم همش ایت الکرسی میخوند بعد اومد سمت من با سرعت ولی یعدفعه ای ایستاد منم چشمامو بستم و اومد کنار من یه چرخی زد منم همش ایت الکرسی میخوندم بعدش ناپدید شد و اون صدای جیغو اینا هم تموم شد ولی من تو خواب نترسیده بودم نمی دونم چرا بعدش از خواب پریدم ولی اتاقم مثل اتاق تو خوابم نا ارام بود انگار هنوز بود تو اتاق بعدش ترسیدم خوابم برد نزدیکای صبح از خواب پریدم ولی اتاق دیگه اروم بود تعبیر این چیه خیلی دنبال تعبیرش گشتم🙏

  254. سامی سالامیسامی سالامیsays:

    سلام من خواب دیدم ک دارم خواب عزارئیل رو میبینم اونم بالباس سیاه وهمون چیزی ک دستشه ولی بعد از جون گرفتنم دوباره جونمو بهم برگردوند تعبیرش چیه؟؟ البته تو خواب خواب میدیدم

  255. مریممریمsays:

    سلام من خواب دیدم یک پیرزنی که نمیشناسم لحظه های آخر مرگشه و خانوادش همش بهش میگفتن بسته فکر مردن نکن تو زنده میمونی و این حرفا تا اینکه دیدم پیرزنه به پشت من نگاه میکنه و متوجه شدم عزرائیله همون موقع هنوز برنگشتم چهرشو ببینم دست عزرائیل از کنار سرم رد شد جون اون پیرزنه رو گرفت تعبیرش چیه میشه بگین

  256. فاطمهفاطمهsays:

    سلام‌ شبی که این خواب ببینم رفته بودم‌حرم‌ امام‌رضا و‌خیلی گریه میکردم خیلییی و ناراحت بودم که جرا انقد تنهام‌و ۔۔۔و اومدیم‌خونه و خوابیدم۔ من ساعتای ۴الی ۵صبح بود ک‌خواب دیدم ی جایی هستم که‌عزراییل (که عزراییل زن بود) جان یک پیرزن را گرفت و اون پیرزن مُرد بعد عزراییل اومد بالا و ی نگاهی کرد و من بهش سلام‌کردم لباس صورتی به تن داشت حرف میزدم لبخندی داشت اما رفت‌و من دیگه ندیدمش بعد دیدم یکی از هم‌شهری هام که سادات هستند به مادرشون گفتن بیا کمکش کنیم‌ اما من‌میگفتم اما من‌که نیازی ندارم به کمک چرا اینا کمکم میکنن اما دیگه چیزی نگفتم‌ حالا این تفاسیر خوندم و ۔۔۔😔

  257. فاطمعفاطمعsays:

    سلام من ساعت ۹صبح ازخاب بیدارشدم دیدم توی خونه حالت قصرم ک دیواراش سیاه بودن پراز ادم بودبیشترزن تاجای ک یادمع پله داش میرف بالای قسمتی ی خانوم بالباس سفید رف بالای پله هاتای خانوم دیگ ک زجرش دادنوبکشه ب من گف بعدی توی برج۶وی کتاب سیاه کوچیک دستم بود ک میخاستم سرجاش بزارم ولی بیدارشدم

  258. مریم روشنیمریم روشنیsays:

    خواب دیدم چهار فرشته مقرب در آسمون بودن و من زیر دست اعزاییل داشت در روحم دنبال چیزی میگشت از میکاییل جبرائیل و اسرافیل پرسیدم با روح من چیکار داره اونها هم گفتن خبری ندارن و منتظرن ببینم چی میشه من با خدا حرف زدم گفتم بین ما از این خبرا نبود بعد اعزاییل گفت جونتون نمیگیرم فقط به دستور خدا میخواستم چیزایی رو بهت نشون بدم بعد دیدم اسم پنج تن پشت سرم روی آسمون با خط سفید نوشته شد اسم حضرت علی پر رنگ تر نوشته شد اعزاییل گفت گفتن کاریت نداشته باشیم پنج تن ولی من قصد جونتون نداشتم فقط داشتم روحتو آماده میکردم که خیلی چیزها را بیشتر درک کنی بعد محو شدن باقی فرشته ها همه گفتن برای ما هم سوال بود که اعزائیل باهات چیکار داشت همه با تعجب نگام میکردن همشون شکل مرد داشتن اعزاییل شبیه دود بود چند تا فرشته دیگه که شبیه دود بودن اطرافش بود عین نگهبان فقط نگاه میکردن جبرائیل خیلی فرشته های دیگه گفتن ما آدما رو از روی اسمشون می‌شناسیم بعضی‌ها مثل تو باهات در ارتباطیم کامل می‌شناسیم من تو دلم با خدا حرف میزدم گفتم خدایا خوشم نمیاد بهم دست میزنم نمیخوام بیشتر بدونم چون اون وقت راحت نمیتونم زندگی کنم.همه این ماجرا گفتگو ها در حین این بود روحم زیر دست اعزاییل همش جستجو میشد واکنش خاصی هم نداشت نه خوشحال نه غمگین فقط تاکید کرد مأمور خداس و قصد گرفتن جون منو نداره. ممنون میشم برای ایمیلم تعبیرو بفرستین یا علی

  259. یاسریاسرsays:

    مم در خواب دیدم که در مهمانی نشسته ایم و من در آنجا ازراعیل را با لباس سبز دیدم که هنگامی که به من نگاه میکرد لبخند میزد و دوباره همین طور چند بار لبخند زد و من موقعی که از خواب بیدار شدم حدودا ۶ صپح بود

  260. ریحانه عزیزیریحانه عزیزیsays:

    ببخشید کسی تو خواب دیده که دونفر به شکل آدمیزاد نشسته کنارش وازاون میپرسن که کدوممون جانتو بگیریم اونم باترس گفته نمیدونم بعد با ی وسیله مثل چنگال بزرگ ازنوک پاهاش شروع کرده به گرفتن جانش میگه وقتی که رسید به زیر گلوم داد زدم هلش دادم

  261. رضا همتیرضا همتیsays:

    سلام خواب دیدم یک زن با چادر سیاه ویک چاقو بدست اومد کنارم گفت من ازراعیل هستم همین خواست سرم را ببره بیدار شدم تعبیر چیست؟

  262. NNsays:

    سلام من خواب دیدم تو یک جاده با برادر و پسرم میریم یک جاده‌ی خیلی زیبا اما از رفت و آمد ماشین ها میترسیدم بعد ماشین رو زدیم کنار و دیدیم یه ماشین دورترچپ کرده یه خانوم که لباس سیاهی پوشیده بود نزدیک من اومد به اون ماشین‌نگاه کرد و به سمت ما گفت امامزاده بستس.(اسم یه آقایی که خادم امامزاده بود گفت و گفت نیست بخاطر این امامزاده بستس)من فقط به دلم افتاد که شاید عزارئیل میشه این رو تعبیر کنید.بعد ما گفتیم اشکالی نداره و به سمت امام زاده رفتیم

  263. امیرامیرsays:

    سلام .مامانم خواب دیده است ک عزراییل از او دور میشود و از دور اورا نگا میکند چ تعبیری داره؟

  264. کامرانکامرانsays:

    من ساعت ۱۱صبح خواب دیدم ک یه پیر مرد با چهره خندون روی صندلی کنار یه مرد دیگه نشسته و بعد چند دقیقه اون مرد میمیره و جسمش مچاله و سیاه میشه. من گفتم شما ازراییلی خندید و گفت بله.گفتم منم میمیرم الان خندون گفت نه یکمی دیگه گفتم یکی دو روز وقت دارم گفت همین حدود.بعد بلند شد رفت و یکمی جلوتر غیب شد .تعبیرش چیه؟

  265. رضا نوبریرضا نوبریsays:

    من رد خواب عزارییل را با لباس سفید در کنارم دیدم که گفت وقت کمه بعد یهو یکی گفت سه روز یا سه ماه یا سه سال وقت داری بعد اینو به عزاراییل گفتم کفت فک نکنم سه سال بشه و تو اون حین هم قرار بود براش کاری انجام بدم و با هم رفتیم

  266. فاطمهفاطمهsays:

    سلام من پدرم خاب عزرائیل رو دیده ولی چهرشو ندیده فقط صداشو شنیده ک بهش میگفت میخام تو رو ببرم پدرمم بهش گفته من فرصت میخام بهم مجال بده اونم قبول کرده و رفته تعبیرش چیه؟

  267. کاربر سایتکاربر سایتsays:

    سلام من خواب دیدم تو راهرو خونم وایسادم دو نفر زن با لباس تیره اومدن یکیش کنارمه یکیشم یکم ازم دورتر کنار در خونم وایساده ی نوزاد هم تو بغلشه یکی بهم میگه اون دم دری عزرائیل هست و اومده جونتو بگیره بعد میگه ک خودت همش میگفتی خدایا منو بکش بعد میگم ینی بمن فرصت نمیدین میگه ما میریم ولی چند بار دیگه میایم بعد تو خوابه میدونستم ک خوابم یکی بهم میگفتی داد بزن الهه بیاد بیدارت کنه داری خواب میبینی من داد میزدم ولی خواهرشوهرم ک بیدار بوده نمیشنید

  268. کاربر سایتکاربر سایتsays:

    سلام من خواب دیدم تو راهرو خونم وایسادم دو نفر زن با لباس تیره اومدن یکیش کنارمه یکیشم یکم ازم دورتر کنار در خونم وایساده ی نوزاد هم تو بغلشه یکی بهم میگه اون دم دری عزرائیل هست و اومده جونتو بگیره بعد میگه ک خودت همش میگفتی خدایا منو بکش بعد میگم ینی بمن فرصت نمیدین میگه ما میریم ولی چند بار دیگه میایم بعد تو خوابه میدونستم ک خوابم یکی بهم میگفتی داد بزن الهه بیاد بیدارت کنه داری خواب میبینی من داد میزدم ولی خواهرشوهرم ک بیدار بوده نمیشنید

  269. قاسم مغانیقاسم مغانیsays:

    من خواب دیدم عزراییل میخواست جونم رو بگیره ولی طلب بخشش کردم ومنو رها کرد بعد از خواب بیدار شدم نشانه چیه

  270. شاهرخشاهرخsays:

    درود بر شما ساعت ۳ بامداد روز دوشنبه سال جاری ۱۴۰۱ که اواسط ماه خرداد بود خوابی دیدم عجیب و حیرت انگیز اول آنکه از جایی به جایی پرواز میکردم راحت معرفتم هر مکان که می رسیدم فقط برای جای خواب بود بعد از ۴ یا ۵ مکان خود را برهنه روی تختی که انگار چوبی بود یافتم شخصی پایین پای من ایستاده بود و به من نگاه میکرد جواب نداد اما مثل من زیاد بودند یه عده را ایستاده با تسمه ای بلند می بستند و حین بستن تنها را با اب میشستند از هر قشری مرد فقط بودیم و من مظاره گر بودم که ان مرد دوبارا امد و گفت بلند شو نوبتت نیست دو دقیقه دیگه میام میبرمت ولی هنوز نیامده از ان واقعه ۴۵ روز میگذره لذا کمک کنید ممنونم .یا خدا و فقط خداوند یکتا

  271. شاهرخشاهرخsays:

    درود بر شما ساعت ۳ بامداد روز دوشنبه سال جاری ۱۴۰۱ که اواسط ماه خرداد بود خوابی دیدم عجیب و حیرت انگیز اول آنکه از جایی به جایی پرواز میکردم راحت معرفتم هر مکان که می رسیدم فقط برای جای خواب بود بعد از ۴ یا ۵ مکان خود را برهنه روی تختی که انگار چوبی بود یافتم شخصی پایین پای من ایستاده بود و به من نگاه میکرد جواب نداد اما مثل من زیاد بودند یه عده را ایستاده با تسمه ای بلند می بستند و حین بستن تنها را با اب میشستند از هر قشری مرد فقط بودیم و من مظاره گر بودم که ان مرد دوبارا امد و گفت بلند شو نوبتت نیست دو دقیقه دیگه میام میبرمت ولی هنوز نیامده از ان واقعه ۴۵ روز میگذره لذا کمک کنید ممنونم .یا خدا و فقط خداوند یکتا

  272. عباس عابدیعباس عابدیsays:

    باسلام من خواب دیدم حضرت ازاییل با لباس سفید جان کسی را میستاندودست روی سینه آن شخص گذاشته بود ومن سردی دست ازان حضرت را بروی سینه خودم احساس میکردم تا با آن سردی شدید از خواب بیدار شدم در ضمن حضرت پیرمرد بودن

  273. علی پورحضرتیعلی پورحضرتیsays:

    سلام من خواب دیدم عزرائیل با لباس سیاه اومده حیاتمون به حضرت یوسف میگه نگران نباش ما پیروز جنگ میشویم شمشیر به دست بود ومن هم یک شمشیر کوچک دردست دارم ولی تو خواب هم می‌دونم فیلم یوسفه

  274. مجید احمدیمجید احمدیsays:

    سلام من خواب دیدم روی پشت بوم یک خونه ای که نمی‌شناختم نشستم که یک هو خونه کج و راست شد گوشه پشت بومو نگاه کردم دیدم یک چیزی سیاه پوش نشسته رفتم جلو دیدم از جاش بلند شد قدش خیلی بلند بود صورت نداشت.فهمیدم ازرائیله خیلی ترسیدم. و تسلیمش شدم. میخاستم خودمو از پشت بوم سه طبقه بندازم پایین که با خودم گفتم. فرقی نمیکنه این که جونمو میگیره. برگشتم و از کنارش فرار کردم معنی این خوابم چیه ساعت 6 صبح این خوابو دیدم.

  275. مجید احمدیمجید احمدیsays:

    سلام من خواب دیدم روی پشت بوم یک خونه ای که نمی‌شناختم نشستم که یک هو خونه کج و راست شد گوشه پشت بومو نگاه کردم دیدم یک چیزی سیاه پوش نشسته رفتم جلو دیدم از جاش بلند شد قدش خیلی بلند بود صورت نداشت.فهمیدم ازرائیله خیلی ترسیدم. و تسلیمش شدم. میخاستم خودمو از پشت بوم سه طبقه بندازم پایین که با خودم گفتم. فرقی نمیکنه این که جونمو میگیره. برگشتم و از کنارش فرار کردم معنی این خوابم چیه ساعت 6 صبح این خوابو دیدم.

  276. امیررضا اسدیامیررضا اسدیsays:

    سلام من امروز صبح حدود ساعت ۱۰ صبح خواب دیدم خونه مادر و پدرم هستم وسط اتاق پذیرایی خواهرزاده ام دراز کشیده یک دفعه خواهرزاده ام داد زد عزرائیل عزرائیل ببین اومده منو ببره ولی من اصلا نمیتونستم ببینمش بلند شدم دور تا دور خواهرزاده ام روی هوا دستم میچرخوندم و میزدم و میگفتم دور شو دور شو از خواهرزاده ام بعد خواهرزاده ام را بغل کردم و بهش گفتم چشم هات ببند تا نبینیش لطفا تعبیر خوابش بگین خیلی نگران خواهرزاده ام هستم ممنون از شما

  277. MaryamMaryamsays:

    سلام من خواب دیدم با عزرائیل ع صحبت میکنم به شکل زن با لباسی سفید و مشکی میدیدم صحبتمون که تموم شد ازم خواست با او به سمت اسمان برم منم همراهش رفتم و منو تو اسمون بین ستاره ها میگردوند تعبیرش چی میتونه باشه

  278. Maryam@@@Maryam@@@says:

    سلام اگرکسی در خواب عزرائیل رابصورت مردی جوان بالباس سیاه که روبرویش روی صندلی نشسته و درحال خواندن شعر باشد (شعری که معنایش انقدر واضح باشدکه نیازبه معنی کردن نباشد.) درشعرش گفته باشه : به اذن خدا کاری راانجام میدهد و بیننده خواب باشنیدن این کلمه تسلیم فرمان خدا شود واز حالت ایستاده روی دوپای خود بنشیند. تعبیرش چیست در ضمن حالت نگاه عزرائیل خیلی معمولی باشد

  279. امین عباس زادهامین عباس زادهsays:

    من دیروز خواب دیدم که عزرائیل اومد سمت من به من نگاه می‌کنه بهش التماس میکنم که توروخدا جونمو نگیر چند دقیقه به من نگاه کرده و گفت برو کمی زندگی کن و بهم هشدار داد تعبیرش چیه

  280. پروانهپروانهsays:

    من نزدیک صبح خواب دیدم با مادرم و دو تا خواهرم رفتیم تو یه مکانی که تقریبا سالن ماننده، اونجا آدمای زیادی جمع شده بودند،عزرائیل هم اونجا بود ولی به شکل یه مرد میانسال و با پوشش آدمای معمولی، به منو خواهرم گفت شما وقتتون تموم شده و باید بمیرین، تو دستشم کاغذ بود داشت مینوشت،انگار به بقیه آدما هم اونجا وقت مردن میداد.منم کلی گریه میکردم و به عزرائیل میگفتم توروخدا برو از خدا برا من وقت دوباره بگیر و بگو نمیرم زنده بمونم،در حال گریه بربری هم میخوردم.واون خواهرم که عزرائیل به اونم گفته بود میمیری، بهم میگفت ناراحت نباش بیا آب بخور.در واقعیت به شهر ما زلزله های شدیدی میاد و من میترسم که تعبیرش مردن من تو همین روزا باشه😞

  281. پژمان کریمیپژمان کریمیsays:

    با سلام من دیدم ک سر ی چهار راه با لباس سفید ایستاده منم رو ب روش از این سمت هم دیگه رو نگاه میکردیم

  282. فرجاد صائب فرفرجاد صائب فرsays:

    سلام من دوستم خواب دیگه که میگه ازراعیل دوتا دستاشو گذاشته رو کتفش و بهش گفته که پاشو دیره میشه بگین ینی چی لطفا بگین

  283. غزلیغزلیsays:

    من مرتب خواب میبینم ک دارن جونمو میگیرن بعد وقت بیدار میشم تا چقد بدنم سره نمیتونم حرکت کنم قلب درد شدید دارم اصلا خیلی وحشتناکه هرسری باتموم وجودم حس میکنم ک قبض روح میشم بعد میبینم خوابه

  284. دانیال صادقیدانیال صادقیsays:

    سلام. من خواب دیدم که با موتور توی جاده میرفتم و یکی از هم سن و سالانم که چند وقت پیش خودکشی کرده بود هم با موتور جلو تر میرفت و یکدفعه او با موتور زمین خورد. وقتی از او رد شدم شک کردم که او باشد و برگشتم بالای سرش. وقتی مطمئن شدم خودش است با خود گفتم او که فوت کرده پس این چه کسی میتواند باشد. در لحظه به ذهنم آمد و گفتم اعوذ باالله او عزائیل است و ظاهرا همینطور بود و در همان لحظه او تبدیل شد به یت موجود سیاه و به صورت ترسناکی که وحشت کرده بودم خنده کنان به آسمان رفت و از من دور شد. ضمنا ترک موتور من هم یکی از دوستان صمیمی ام نشسته بود و شاهد ماجرا بود. اگر تعبیر خاصی دارد لطفا بفرمایید

  285. مهراب رحیم نسبمهراب رحیم نسبsays:

    سلام من خابیده بودم و نصف شب بود یه هو یک مرد یا یک چیزی بود که سیاه پوش بود و از اون فکر میکنم دود بلند میشد من رو کشید گفتم تموم شد مردم بعدش گفتم خدایا منو ببخش و فکر میکنم کار هایم از جلوی چشمم گذشت و یه دفعه به من گفت به زبون ترکی یا فارسی یادم نیس گفت برگرد بعد من توی تختم بلند شدم و خابیدم و الان میترسم بخوابم چون میترسم او را دوباره بیینم هرچند که چهره اش را ندیدم

  286. امیر سیادیامیر سیادیsays:

    سلام من خواب دیدم که عزرائیل با لباس سیاه روی مبل خونه باغ نشسته و ۷نفر از اقوام بامن بودن و هی میگفت اگر فلان کنید میمیمرید و به یکی میگفت اگر وارد بشه میمیره و وقتی نگاهش میکردم قلبم تندتند و ترسان بود.

  287. Sama haidariSama haidarisays:

    سلام.. من خواب دیدم ک یک مرد با چشم های قرمز نزدم میاد و میگه ک نفس تو میگیرم وقتت تمومه منم رازی میشم و باهاش میرم ولی اون مانند یک مرد عادی بود ولی رفتارش متفاوت از همه... میشه تعبیر شو بگین.. ممنونم

  288. efanefansays:

    سلام پدر من خاب دیده بود که دونفر هستن اما حس میکرده که یکی از آنها عزرائیل بوده بعد حضرت عزرائیل دست تکان میداده یعنی بیا بریم بعد یکی دیگه که با حضرت عزرائیل بوده لباس قرمز داشته بعد بابام که از خاب بیدار شده بود چشمانش را ک باز کرده بود یه لحظه حضرت عزرائیل بر روی صورت او ایستاده بوده و بعد خیلی ترسیده بود اگه میشه لطفا پاسخ بدهید

  289. نگار کرمینگار کرمیsays:

    با سلام من ساعت ۴ونیم صبح بعد از اذان خواب دیدم که داخل حمام هستم و یکی با لباس سفید ک گردنبد زنونه گردنش بود اما بیشتر به مرد شبیه بود اومد سمتم و گفت اومدم جونتو بگیرم منم تو خواب ازشون مهلت خواستم ک مادرم رو ببینم بعد.و ایشون بمن مهلت دادن و رفتن.البته قبل رفتن گفتم ک دوباره میان توروخدا جواب منو بدید.من میترسم.ممنون

  290. لاله خسرویلاله خسرویsays:

    سلام من در خواب دیدم عزرائیل پشتت ب من است سیاه پوش است و آیینه را نگاه میکنه

  291. دلارامدلارامsays:

    خواب دیدم عزرائل سوار ماشینه و راننده داره چند نفر فرار میکردن منم بینشون فرار کردم عزرائیل اصلا بهم نگاه نکرد ولی رانندش یه نگاه کرد میشه لطفا تعبیرشو بگید؟

  292. مریممریمsays:

    سلام من خواب دیدم که یه نفر با لباس روشن و قد خیلی بلند امد داخل خانه ما بعدامد پیش من و پتو را از روی من رد کرد و بهم گفت پاشو بریم میخواست جونمو بگیره گفتم نمیام دختر کوچک دارم گفت طوری نیست اون خودش بزرگ میشه دیگه وقت رفتنت رسیده بعد دیدم پدرم و دیگر اعضای فامیلم که قبلا فوت کرده بودند منتظر من بیرون از خونه ایستادن ممنون میشم تعبیرشو بهم بگید خیلی واقعی بود از الانی که بیدارم واقعی تر بود

  293. نگارنگارsays:

    سلام وقت بخیر لطفا جواب منو بدید من مادرم میگن در بیداری کسی رو داخل آیینه دیدن در اتاق خواب و همینطور به سمت تخت من و اینه راه میرفتن و لباس سفیدی برتن داشتن بعد دوباره میخوابن درخواب شخص به سمت مادرم میاد و دستشو میگیره و میگه بیا بریم ولی مادرم تقلا میکنن و میگن نمیام نمیخام بیام و میپرسن تو کی هستی که کسی در گوشش میگه عزرائیل مادرم میگه چیکار کنم که بره اول بسم الله میگه ولی نمیره یادش میاد سوره ای رو بخونه سوره رو که میخونه سوره مه مانندی داخل دهن شخص می‌ره و دیگه خبری نیست چهرشونم معلوم بوده و انگار موهای گندمی مانند لطفا خواهش میکنم تعبیرش رو بگید خیلی ممنونم وقتی هم که ساعت رو نگاه میکنن ساعت ۵ صبح بوده

  294. نرگس بادینرگس بادیsays:

    سلام من خاب دیدم ک توی ی صحرایی بودم یهو اون صحرا پر از فیل وگوزن شد من راهو نمیتونستم تشخیص بدم ک ازین صحرا برم یهو یکی رو از دور دیدم ی مردی بود لباس قرمز تنش بود بهش گفتم راهو نشونم بده من گیر کردم بعد گف چون تو بیماری دیابت داری(درواقعیت ندارم)باشه الان میبرمت بعد اومد جلو و شروع کرد ب خفه کردنم بعد بیدار شدم الان حالم خیلی بده

  295. ستایشستایشsays:

    باسلام خسته نباشید من خواب دیدم که عزرائیل با لباس سفید داشت از خونه همسایمون عبور میکرد و من با دیدنش آن چنان وحشت زده شدم ک در خواب و بیداری حس کردم داره جونمو میگیره یا واقعی دارم میمیرم از خواب ک بیدار شدم ساعت نزدیکای 12 صبح بود تو سایتا سرچ کردم گفتن به اجلتان نزدیکه خواستم از شما هم بپرسم ک حقیقت داره؟!

  296. Zahra sobhkhizZahra sobhkhizsays:

    سلام.من داشتم خواب یکی ازدوستامومیدیم که فوت کرده بعدعزرائیل هم کنارش بودهرکاری کردم منونبینه ولی دید لباس مشکی داشت .بااین دوستم انگاردوست بودبعداشاره کردبه من گفت سلام بیاپیش مانترس من که کاری ندارم باخنده میگفت ایناروبعدرفتم پیششون ولی خیلی میترسیدم.میشه لطفاتعبیرشوبگین ساعت ۳شب بودفک کنم

  297. خانیخانیsays:

    سلام میشه تعبیرخواب منم بگیدمن خواب دیدم که پیرزنیوکه اصلا ندیدمشوتوخواب میشناسمش ومیدونم که خیلی گناه کرده به اسم قران بعددیدم باهمون پیرزن یه کسه دیگه الان یادم نمیادواردیع اتاقکی شدیم این پیرزن حالش بدشددیدم که به پشت من نگاه میکنه حالش بده انگارکه عزرائیل دیده باشه ومنم پشتمونگاه نکردم بعددیدم که انگار عزرائیل واردبدن همون پیرزن شدیاسایه اش افتادتوچشش نمیدونم اما من دیدم که اون پیرزن چشاش سیاه شده همه جاش وقبل ازاینکه سیاه بشه داشت پشت منونگاه میکردسایه ی عزرائیل که سیاه پوشیده بودتوچشاش افتاده بودووقتیم که واردبدن اون پیرزن شددیدم که به صورت عصبانی وناراحته وچون من ازگناه های اون خانوم باخبربودم تواون حالت به اون پیرزن گفتم توبه کن توبه کن وپیرزنم گفت توبه میکنم وبعداین حرف انگارعزرائیل توبشوقبول کنه ازبدن پیرزن خارج شدوبعدمن ازخواب بلندشدم لطفا تعبیراین خوابوبهم میگیدممنون میشم

  298. تمنا فرحتمنا فرحsays:

    سلام من خواب دیدم چشمانم را باز میکنم دخترم وحشت زده در جایش نشسته طرفم میبیند برایش میگم مره ترساندی چرا چیزی لازم داری میگه مادر اعزاییل میایید فلان روز فراموش کردم کدوم روز را گفت بعدش من میگم درست است خواب کن بعداً چشم هایم را می‌بندم که خواب کنم اما دعا میکنم که خدایا مره از دختر هایم و دختر هایم را از من جدا نکن چی معنی خوابم

  299. شیمااسدیشیمااسدیsays:

    خواب دیدم توی یه جاده سبز داریم میریم یهو یه اتش فشان زیر ماشینون میاد بالا بعدش ماشین همون بالا اویزونه دوراطرافمون پر از اتش فشان های فعاله اما همچنان دور اطرافمون خیلی زیباس و یه سری قورباغه بزرگ و ماهی بزرگ هم امدن بالا با اب

  300. مهدیمهدیsays:

    خانومم در خواب دیده بود دم در خانه پدریش در روستا که الان اون خونه خالی از سکنه هست عزرائیل سیاه پوشیده و بهش میگه اومدم تورو ببرم و چند نفر دیگه هم پیش عزرائیل هستن که سیاه پوشیدن و قمه زدن به سرشون و داره خون میاد از سرشون و یکیشون از سرش خون نمیاد

  301. مریممریمsays:

    سلام من دیشب خواب دیدم عزراییل با لباس سیاه که فقط چهرش معلوم بود و مرد بود اصلا هم قیافه ترسناکی نداشت اومد پیشم و گفت میخوام جونت رو بگیرم من گریه کردم که الان نه من از مرگ میترسم من از خدا دور شدم درست نماز نمیخونم بزار دوباره برگردم سمت خدا بعد بیا اونم گفت نه نمیشه همین الان و چیزی شبیه به آمپول تو بدن من فرو کرد و من مردم بعدش تو خواب میدیدم که مادرم اومده و داره گریه میکنه که بلندشو نباید بمیری بغلم کرد و یه مایع سفید رنگ رو داخل گلوی من ریختن و من زنده شدم.عزرائیل اومد سراغ مادرم که چرا اینکارو کردی مادرم بازم گریه میکرد به عزرائیل گفتم یه فرصت دیگه بهم بده خندید و گفت باید از اول بهم میگفتی و من بیدار شدم نمیدونم چه وقت از شب بود.

  302. اریااریاsays:

    سلام من داخل خواب عزراییل رو دیدم که با چوب دستیش به سمتم امد و وایساد. یهو غیب شد و امد کنارم و بهم گفت سوار شو. گفتم سوار چی بشم! گفت سوار شو نگاه سمت چپم کردم دیدم قایق هس جفت پام که گزشتم داخل قایق از خواب پریدم! ساعت 4 اینا بود داشت اذان میگفت و جالب اینه اول ماه رمضان هس 😐 خیلی عجیبه