عکس نوشته عاشقم کردی حال دلم بد کردی

نوشته شده توسط مدیر · در۰۷ دی ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۵۹.

عکس نوشته و متن های گلچین شده و زیبا با موضوع عاشقم کردی را در این پست از سایت شاهد هستید ، از این تصاویر متن دار ، عاشقانه و ناب برای پروفایل خود استفاده بفرمایید ؛ گزیده ای از شهر های ناب نو و امروزی را با مضمون عاشقم کردی با جمله بندی های خاص ، در ادامه همراه باشید....

گفتی پایم وای میستی..... همیشه تو هستی
گفتی میسازم باهم......همیشه خوبیم باهم
گفتی دروغ نمیگیم.... میسازیم خونمونو
کاری میکنیم دیگرون.....حسودی کنن بهمون
دل نمیدیم به غریبه....وفاداریم همیشه
لحظه لحظه هامون سپری شد....عشقم بهت شدید شد
خودتم عاشقم کردی ....خودتم بهم پشت کردی
با اون لبخندی که ارزوم بود بزنی تو منو پس زدی
کاری کردی دیوونه شم .....خیره به در خونه شم
درخونه را باز میزارم.... شاید باز من تورو ببینم
اما خوب بدون ....فقط من بودم وفادار به تو
تو پرپر کردی قلبمو....اما من پرستش کردم قلبتو

عاشقم کردی و رفتی حالم اصلا خوب نیست
بی وفا این سهم قلب خسته و رنجور نیست
من که با تو هفت شهر عشق را پیموده ام
پس چرا هیچ رد پایی در مسیر رود نیست
من دلم میگیرد از این سرنوشت شوم و بد
یادم آمد گفته بودی چهره ام مطلوب نیست
« دلبرم» این روزها دارم به تو شک میکنم
وای بر من اشتباه شد واقعا اینجور نیست
من چرا دلشوره دارم دست و پایم یخ زده
شاید این قلبم شبیه دیگران مغرور نیست

من هنوزم عاشقم
عاشقم کردی بدانم، دردِ بی درمانِ عشق
عاشقم کردی بدانم، هجر و درد و سوز را
عاشقم کردی، بسوزم تا بدانم، زندگانی شعله میخواهد فزون
دردِ عشق دانستم و هجران کشیدم، سوختم
………………….لیکن، هنوزم عاشقم.
گر چه مهرِ دستِ تو دور است از دستانِ من،
گر چه برقِ عاشقی دیگر نمی خوانم ز چشمِ مستِ تو،
گر چه آن کوچه، در آن مهتاب شب، دیگر نمی بیند تو را،
گر چه دیگر برگ برگِ خاطراتم، رنگ پاییزی گرفته است و،
.نسیمِ صبحگاهی، عطرِ گیسوی تو را، دیگر نمی آرد ز راه،
.لیکن، هنوزم عاشقم.

عاشقـــــــــــــــــــــم
يه جوری عاشقم کردی ، که حالم مساعد نیست
دارم از پا میفتم، کسی جز عشــق شاهد نیست
یه جوری عاشـــقم کردی ، که رنــگم مثـــل پاییزه
جز اینکه با تـــو باشم مــن، نــدارم دیــــگه انـگیزه
یه جوری عاشقم کردی ، که خواب تو رو می بینم
یا شبهایی که بیـدارم ، واسه ت اشـک می چینم
یه جوری عاشـــقم کردی ، کــه از پــایین معلومم
میون جمــــع دوستـــامــم ، هــمیشه آروم آرومم
یه لبخندی همیشه من ، توی تنهایی هام دارم
یه جوری عاشقم کردی، نه خوشحالم نه بیمارم

از مستی می شادم کردی
با گیسوانت عاشقم کردی
افسوس که بیگانه خطابم کردی
شب شد هوای شعر کردی
گذشتی زمن شاعرم کردی
افسوس که بیگانه خطابم کردی
شمع بودی شمعدونم کردی
اطلس شدی گلدونم کردی
افسوس که بیگانه خطابم کردی
تو عمق حقیقت انکارم کردی
در خیال و رویا باورم کردی
افسوس که بیگانه خطابم کردی
چرا لیلی نبودی مجنونم کردی
گذشتی و نفهمیدی چه کردی

اسم زیبای تو را با خویشتن تکرار می کردم
بهر بوسه از لبانت بس که من اصرار می کردم
عاشقم کردی تو با آن ناز چشمان سیاهت
پس تمام بود خود را نازنین انکار می کردم
مست و شیدا می شدم با بوسه های آتشینت
فارغ از خود میشدم چون یاد آن دیدار می کردم
توبه کردم تا نبوسم سرخی لبهای شیرینت
تا قیامت روز و شب از توبه استغفار می کردم
روز اول عهد بستی تا که عهدی نشکنی
بعد از آن هر روز و شب، گریه ی بسیار می کردم
یا فراموشم بکن یا عاشقم شو بازگرد
با دو چشم عاشقم این کار را دشوار می کردم

عاشقم کردی ، به من درس وفا آموختی
اما خود کردی جفا ، این دل را بسوختی
پیراهنی کردی به تن،از عشق یاری دگر
بر تن بی جان من ، لباس دلتنگی دوختی
تو گشتی شمع و من ، پروانه ای دنبال تو
شعله گشتی ، آتش از غم اندر دلم افروختی
بی بهانه می دویدم سوی تو هر روز و شب
این دل بیچاره را تو بی وفا چه ارزان بفروختی
گر نبودی عاشق ، بهر چه این دیوانه را
مست کردی ازبس که به چشمم چشم دوختی
عشق تو چز نفرت ندارد از بهر من حاصلی
رفتی و کنج دل ِ« رهگذر » گنج غم اندوختی